سایت فدائی، ارگان رسمی سازمان اتحاد فدائیان کمونیست
گرچه من خفته شدم دردل خاک -بیاد معلم انقلابی بازنشسته” زرین تاج چمنی”
گرچه من خفته شدم دردل خاک -بیاد معلم انقلابی بازنشسته” زرین تاج چمنی”
متحدین جهانی طبقه ی کارگر ۲۴ فروردین ۱۴۰۱
گرچه من خفته شدم دردل خاک
اما خفتن من بیداریست
خفته آن است که نشدش منزلگه بیداری ( ازشاعر)
با کمال تاسف و تاثر اطلاع یافتیم معلم انقلابی بازنشسته زرین تاج چمنی قرهالعین زمانه ، شاعر و نویسنده ی متعهد کودکان ، و یکی از خواهرانِ چریک فدایی خلق مهرداد چمنی، دربستر بیماری روز سه شنبه ۲۳فروردین ۱۴۰۱در کرمانشاه جهان طبقاتی را بدرود گفت. جهانی را که هرگز شایسته زیست انسانی نمی دانست. اما آرزوهای رهایی بخش دردمندان جامعه اش را، تباهی درد شان را، با قلم اش آشکار می نمود. راه او راه برادر فدایی انقلابی اش ،و الگوی نوشتاری اش صمد بهرنگی بود. آوای دل انگیز اش گویی بمانند قمرالمولوک وزیری. دوران تحصیلی اش درشهرهای استان کرمانشاه ویک سالی هم در دبیرستانی در محیط کارگری نفت خیز امیدیه وآغاجاری خوزستان در جوار برادر بزرگ ترطی نمود. سال ها معلم دانش آموزان مناطق محروم استان کرمانشاه بود.هرگز بافرهنگ جامعه ی استبداد زده وخرافی وطبقاتی آنی سر سازش نداشت. زیر بار زور نمی رفت. از این رو به ناچار زود هنگام خود را باز نشسته کرد. حتا به گفته خود «در حبس سکوت می نویسم». از دیگر داستان هایش درپرواز قاصدک ها، چکاوک تشنه ،لاک پشتهای مرداب خشک ، زلزالک های عمو روزان ، قفس کبوترها ، زوزه گرگها ، دُرسا کوچلو را می توان نام برد. از وی سه دفتر شعر به جای مانده و چند متن نوشتاری جهت فیلم. دریغ این زن متعهد و با احساس این مادر فداکارشمع وجودش ناباورانه به زودی خاموش شد ودر روز چهارشنبه ۲۴ فروردین با توجه به محدویت وحفظ رعایت مقررات کرنا ، طی مراسم با شکوهی در جوار پدر و مادر و برادر در بلندای تپه ی کوه شوا در کرند غرب به خاک سپرده شد. یادش گرامی باد .! شعر فوق برای خود سروده و دو شعرذیل از مجموعه اشعارش است.
معلم
من همان معلم صبور همیشه ام
درست است در کنارتان نبوده ام
اما بیاد شماها زنده ام
در کلاس خاطره ها همکلاستان من بوده ام .
تصویرهایتان در قلبم چون جوی جاری ست
باغ ذهنم ز ترا نه ها برلب وُ
شعر هایم بیادتان ،
همچون عکس هایتان یادگاری ست
گرچه موی سرم چون کوچه های برفی سپید کرده ام
یا عمرم به سر رفت ز حاصل جوانیم
با شمایم ای شکوفه های نشاط
می روم بیادتان برای همیشه
می روم ، «چورودی خروشان می روم »
اما خاطره ها زنده است « در پی ام »!
در کلاس خاطره ها همکلاستان من بوده ام
در کلاس های سرد بی پنجره
در پهنه ی دشت های سبز همیشه خاطره
در چمن زار های پر ز آلاله
در صداقت در صفا و سادگی
دل به دریای عاطفه ها من داده ام .!
سروایستاده
ای سرو ایستاده راست قامت و آزاده
تو سرکشی و پر آوازه
تکی در میان یاران
سبز و خرمی چو بهاران
ای همیشه سبز با قامتی زیبا
از تبار خوبان مانده بجا
تو نهراسی ز گرمی وسردی
نداری باک ز شرار وسرمستی
در تو نیست نه پاییز و نه زمستانی
در تو نیست نه شرار و شرنگی
در تو نیست نه زوال و نه کاستی
در تو نیست نه مرگ و نه ناکامی
پایمردان به تو مانند
نام آوران ز تو گویند
هر کجا نامی ز آزادی بوَد
یاد تو در خاطره ها زنده بوَد
چون ره تو ره خلقی بودنی ست
پس نا کامی زتو دور بوَد.
تو از تبار خوبانی ، سبز و خرم چو بهارانی
ماه فلک روی تو
خورشید فلک کبکبه ی موی تو
وای از این وصف دل آرامیت
روشنی صبح سپید چهره ات .
شعر از – زرین تاج ( زری ) چمنی
متحدین جهانی طبقه ی کارگر ۲۴ فروردین ۱۴۰۱