سایت فدائی، ارگان رسمی سازمان اتحاد فدائیان کمونیست
کوتاه دربارهی قهر ضدانقلابی و قهر انقلابی
قهر ضدانقلابی به استفاده از ابزارهای سرکوب و خشونت توسط طبقه حاکم برای حفظ سلطه خود در برابر نیروهای انقلابی و تودههای معترض گفته میشود. این قهر ریشه در تضادهای آنتاگونیستی طبقاتی دارد که در ساختار دولت تبلور مییابد. هرچه این تضادها عمیقتر باشند، دامنه قهر طبقاتی گستردهتر خواهد شد.
همانطور که انگلس استدلال میکند، دولت در هر جامعهای دستگاه سلطه طبقه معینی است، به این معنا که دولت عمدتاً در خدمت طبقهای قرار دارد که از لحاظ اقتصادی مسلط است و از طریق دولت سلطه سیاسی خود را نیز تثبیت میکند. در شرایط بحران اقتصادی، که سلطه اقتصادی طبقه حاکم تضعیف میشود، تضادهای طبقاتی به شکلی حادتر نمایان شده و دولت برای جبران این ضعف، ابزارهای قهر، اقدامات پلیسی، سرکوب نظامی، کنترل جاسوسی و شیوههای مافیایی را تشدید میکند. این روند در تمام جوامع تحت سلطه سرمایهداری، بهویژه در کشورهای متأخر سرمایهداری، بهوضوح دیده میشود.
در جوامعی که رشد اقتصادی ناموزون است، طبقه حاکم علاوه بر تضادهای داخلی با طبقه کارگر و زحمتکشان، با سرمایههای امپریالیستی، انحصارات جهانی و قدرتهای منطقهای نیز درگیر رقابت و تضاد است. این امر، همراه با چالشهای زیستمحیطی و منابع طبیعی، ناپایداری اقتصادی این طبقه را افزایش میدهد. در چنین شرایطی، حاکمیت برای حفظ خود، مجبور به تقویت و تشدید ابزارهای قهر است تا اعتراضات و جنبشهای اجتماعی را سرکوب کند.
نمونههای از این قهر ضدانقلابی را میتوان در بسیاری از کشورها، از جمله ایران در هر دو رژیم سلطنتی و جمهوری اسلامی مشاهده کرد، زمانی که رژیم سلطنت پهلوی اعتراضات کارگری را با خشونت شدید پاسخ میداد و هر صدای مخالف را مثل جمهوری اسلامی سرکوب میکرد. همچنین، در شیلی دوران پینوشه، کودتای نظامی علیه دولت منتخب سالوادور آلنده و سرکوب گسترده مخالفان نمونهای از قهر ضدانقلابی است که با حمایت نیروهای امپریالیستی انجام شد.
در دوران جمهوری اسلامی ایران، از ابتدای به قدرت رسیدن تا به امروز، قهر ضدانقلابی بهعنوان یک ابزار دائمی برای حفظ سلطه و سرکوب اعتراضات بهکار گرفته شده است. سرکوب گسترده مخالفان سیاسی در دهه ۱۳۶۰، اعدامهای دستهجمعی زندانیان سیاسی در سال ۱۳۶۷، سرکوب قیامهای مردمی نظیر جنبش دانشجویی ۱۳۷۸، اعتراضات ۱۳۸۸، خیزش دی ۱۳۹۶، آبان ۱۳۹۸ و جنبش «زن، زندگی، آزادی» در سال ۱۴۰۱ همگی نمونههای بارزی از استفاده عریان قهر ضدانقلابی توسط جمهوری اسلامی هستند. این سرکوبها شامل استفاده گسترده از نیروی نظامی، بازداشتهای گسترده، شکنجه، اعدام و سرکوب خیابانی بوده است که نشاندهنده استمرار و تشدید استفاده از قهر برای حفظ سلطه حاکمیت است.
قهر ضدانقلابی، برخلاف تصور رایج، صرفاً به سرکوب فیزیکی محدود نمیشود، بلکه اشکال متعددی از کنترل ایدئولوژیک، جنگ روانی، نظارت اجتماعی و سیاستهای انحرافی را نیز شامل میشود. این ابزارها در کنار یکدیگر، تلاش دارند تا هرگونه امکان تغییر انقلابی را مهار کرده و طبقه حاکم را از سقوط نجات دهند.
قهر انقلابی و ضرورت آن
در برابر قهر ضدانقلابی، قهر انقلابی بهعنوان ابزاری برای مقاومت تودههای ستمدیده و طبقات فرودست علیه ستم و سرکوب طبقاتی مطرح میشود. لنین تأکید میکند که طبقه حاکم هیچگاه داوطلبانه قدرت را واگذار نمیکند و به همین دلیل، در بسیاری از شرایط تاریخی، انقلاب بدون توسل به قهر ممکن نبوده است.
قهر انقلابی را میتوان در انقلابهای موفق و جنبشهای مقاومت مشاهده کرد. نمونه بارز آن انقلاب ۱۹۱۷ روسیه بود که در آن، کارگران و دهقانان با سازماندهی شورایی و قیام مسلحانه، دولت موقت بورژوازی را سرنگون کردند. همچنین، در انقلاب کوبا، چریکهای فیدل کاسترو و چهگوارا از جنگ چریکی برای مقابله با دیکتاتوری باتیستا استفاده کردند که در نهایت به پیروزی انقلاب منجر شد.
در تاریخ معاصر نیز، مقاومت فلسطین نمونهای از قهر انقلابی در برابر قهر ضدانقلابی است. نیروهای مقاومت فلسطینی در برابر اشغالگری اسرائیل، که با سرکوب گسترده، سیاستهای نژادپرستانه و کشتار جمعی همراه است، به اشکال مختلف از مبارزه مسلحانه و مردمی استفاده کردهاند. همچنین، در جریان انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷، مردم در برابر سرکوب نیروهای نظامی رژیم پهلوی، با سازماندهی اعتصابات، تظاهرات گسترده و در برخی موارد درگیری مستقیم، به سقوط رژیم کمک کردند.
قهر انقلابی در نهایت پاسخی به خشونت ساختاری و سرکوب سیستماتیک است. تا زمانی که نظامهای طبقاتی و دولتهای سرکوبگر پابرجا باشند، این تضادها تداوم خواهند یافت و مبارزه میان قهر ضدانقلابی و قهر انقلابی ادامه خواهد داشت.