اتحاد فدائیان کمونیست
کار ، مسکن ، آزادی ، جمهوری فدراتیو شورائی!

زن شرقی: بازنمایی یک مبارزه‌ی چندلایه در شعر ”افتخار” سروده چریک فدائی خلق غزال آیتی

پریدخت آیتی، با نام مستعار غزال، در سال ۱۳۳۰ در بابل متولد شد. پدرش، عبدالمحمد آیتی، فردی فرهنگی و علاقه‌مند به ادبیات بود که در پرورش ذوق ادبی غزال نقش بسزایی داشت. غزال از دوران دبیرستان به سرودن شعر و نویسندگی پرداخت و آثارش را با نام ”غزال“ امضا می‌کرد.​

با آغاز جنبش مسلحانه توسط چریک‌های فدایی خلق ایران، غزال که در رشته حقوق سیاسی در دانشگاه تهران تحصیل می‌کرد، به این جنبش پیوست. او در فروردین ۱۳۵۴ زندگی مخفی خود را آغاز کرد و به عنوان مبارزی حرفه‌ای در سازمان چریک‌های فدایی خلق فعالیت داشت.​

در دهم فروردین ۱۳۵۶، خانه‌ای در نارمک که غزال و چند تن از همرزمانش در آن حضور داشتند، مورد حمله ساواک قرار گرفت. در این درگیری، غزال همراه با  عباس هوشمند و سیمین و نسرین پنجه‌شاهی، به شهادت رسیدند.​

شعر افتخار یکی از آثار برجسته غزال است که به مبارزات و رنج‌های زنان می‌پردازد. این شعر، بازتابی از زندگی و مبارزات خود شاعر است که در راه آزادی و عدالت اجتماعی، جان خود را فدا کرد.​

افتخار شعری است که به جای بازتولید تصویر زن در چارچوب‌های سنتی یا حتی توصیفات صرفاً مظلوم‌نمایانه، یک روایت پویای تاریخی از زن شرقی ارائه می‌دهد؛ زنی که نه تنها قربانی است، بلکه کنشگر، کارگر، و در نهایت مبارزی است که در دل ستم، هویت خویش را بازمی‌یابد. این شعر، فراتر از یک سرود شورانگیز، به نوعی سند ادبی مقاومت بدل می‌شود.

شاعر با گسترش هویت زن از نقش‌های کلیشه‌ای (مادر، همسر، خواهر) به نقش‌های اجتماعی گسترده‌تر (کارگر، دهقان، مبارز) چارچوب سنتی بازنمایی زن را درهم می‌شکند. این زن نه در دایره‌ی خانه، بلکه در متن جامعه تعریف می‌شود:

من یک زنم… من خود کارگر! / من خود برزگر!

اینجا زن دیگر نه تنها بازتابی از دیگری (همسر، مادر، معشوق)، بلکه هویتی مستقل است.

یکی از برجسته‌ترین مؤلفه‌های شعر، تقاطع ستم جنسیتی و طبقاتی است. شاعر، زن را در شالیزار، روستا، کارخانه، و در مسیرهای طاقت‌فرسای دشت‌های آفتاب‌سوخته نشان می‌دهد. اما این فقط یک توصیف از کار سخت زنان نیست؛ بلکه پیوندی عمیق میان کار، استثمار، و مبارزه ترسیم می‌کند:

کارگری که دست‌هایش / ماشین عظیم کارخانه را / به حرکت درمی‌آورد

اما این کار، نه تنها معاش را تأمین نمی‌کند، بلکه زنی را که نیروی آن را تأمین می‌کند، به تدریج فرسوده و نابود می‌کند. سرمایه‌داری با مکانیسمی که لاشه‌ی کارگران را “پروار” می‌کند، در این شعر نه فقط یک سیستم اقتصادی، بلکه یک هیولای خونخوار به تصویر کشیده می‌شود.

یکی از ظرافت‌های شعر، نحوه‌ی بازتعریف زنانگی است. در حالی که فرهنگ مسلط، زنان را با دست‌های لطیف، قامتی ظریف، و گیسوانی خوش‌بو تصویر می‌کند، اینجا زن چیزی کاملاً متفاوت است:

با دست‌هایی که از تیغ تیز درد و رنج‌ها / زخم‌ها دارد

پوست این زن دیگر نرم و لطیف نیست، بلکه آیینه‌ی آفتاب کویر است. این یک حرکت اساسی در ساختارشکنی تصویر زن ایده‌آل در فرهنگ مسلط است.

روند شعر از روایت رنج به سمت اراده‌ی تغییر و مبارزه حرکت می‌کند. از جایی که زن، زخم‌هایش را به نشانه‌ای از سرکوب تجربه می‌کند، به نقطه‌ای می‌رسد که آن‌ها را به سلاحی برای آزادی بدل می‌سازد:

زنی که دستان‌اش را کار / برای سلاح پرورده است

این نقطه‌ی عطف، اهمیت شعر را از سطح توصیفی به سطح کنشی و انقلابی می‌رساند.

افتخار شعری است که زن را در بستر جغرافیای ستم‌دیده‌ی شرق، نه فقط به عنوان قربانی، بلکه به عنوان بازیگر تاریخ و حامل خشم انقلابی معرفی می‌کند. این شعر، با عبور از تصاویر آشنای زن شرقی، روایتی می‌سازد که در آن ستم جنسیتی و طبقاتی به یکدیگر گره خورده‌اند، و تنها با کنش انقلابی امکان رهایی فراهم می‌شود.
در نهایت، این شعر نه تنها حماسی است، بلکه تاریخ زنانی را روایت می‌کند که از میان رنج برخاستند و در مسیر رهایی گام برداشتند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.