اتحاد فدائیان کمونیست
کار ، مسکن ، آزادی ، جمهوری فدراتیو شورائی!

مرگ، به کمین نشسته در زندگی روزمره ما – انفجار در بندر رجایی

 شنبه ۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، انفجار مهیبی در محوطه کانتینری بندر رجایی بندرعباس،مهم‌ترین بندر تجاری ایران، رخ داد؛ انفجاری که تا این لحظه گزارش‌ها از کشته شدن دست‌کم ۵ نفر و زخمی شدن بیش از ۷۰۰ نفر خبر می‌دهند.
آتش‌سوزی گسترده ناشی از این انفجار همچنان ادامه دارد. مقامات مسئول می‌گویند علت احتمالی حادثه، احتراق کانتینرهای دپو شده حاوی مواد شیمیایی خطرناک بوده است؛ هرچند هنوز علت نهایی و رسمی اعلام نشده.
آنچه مسلم است، این است که بار دیگر، جان و امنیت کارگران و مردم بی‌دفاع قربانی بی‌تدبیری، سودجویی و ساختارهای پوسیده‌ی قدرت شد.

این فاجعه خونین، درست در زمانی روی داد که در مسقط، پایتخت عمان، سومین دور مذاکرات میان نمایندگان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا در جریان بود؛ هم‌زمانی‌ای که برای بسیاری، تصادفی به نظر نمی‌رسد. انفجار، درست در همان روز و همان ساعاتی که مذاکرات حساس در جریان بود، پیام‌آور این واقعیت تلخ شد که در جهانی که بهای هر سازش، جان مردم عادی است، هیچ چیز اتفاقی نیست.

اما فارغ از زمینه‌ی سیاسی و احتمالات پشت پرده، این حادثه یک بار دیگر واقعیتی بنیادین را آشکار کرد:
قربانیان اصلی چنین فجایع سهمگینی همیشه کارگران و زحمتکشان‌اند؛ همان مردمی که زیر بار گرانی، ناامنی شغلی، حذف حمایت‌های اجتماعی و بی‌ثباتی اقتصادی، نفس‌های آخرشان را می‌کشیدند.
کارگرانی که در بندر شهید رجایی کار می‌کردند، در بدترین شرایط ایمنی، با دستمزدهای ناچیز و بدون امکان اعتراض یا انتخاب، روز و شب کار می‌کردند؛
بندری که سودهای میلیاردی‌اش به جیب سرمایه‌سالاران زالوصفت، نهادهای شبه‌دولتی و شرکت‌های وابسته به قدرت سرازیر می‌شد، اما کمترین امکانات ایمنی برای انسان‌هایی که ستون فقرات آن را تشکیل می‌دادند، فراهم نکرده بود.

انفجار بندر رجایی تصادف نبود.
انفجار، تصویر فشرده‌ی سال‌ها بی‌عدالتی بود.
آتش‌سوزی بندر، شعله‌های ستمی بود که سال‌ها در زندگی کارگران و فرودستان شعله‌ور شده بود اما صدایی نداشت.

سوگواری نکن، سازماندهی کن

در برابر این فجایع، اشک ریختن طبیعی است، اما کافی نیست.
مرگ کارگران و فرودستان حاصل یک حادثه‌ی ساده نیست؛ این مرگ‌ها نتیجه‌ی مستقیم یک نظم معیوب، نابرابر و ظالمانه است که برای سود بیشتر، برای انباشت سرمایه و برای بقاء خود، جان انسان‌ها را بی‌ارزش کرده است.

تا زمانی که این نظم برقرار است،
مرگ همچنان در فنجان قهوه‌ی صبحگاهی‌مان،
در کلید زنگ‌زده‌ی خانه‌مان،
در گل‌های پژمرده‌ی بالکن‌ها،
در سطرهای سانسور شده‌ی روزنامه‌ها،
و در حروف خاموش الفبا
به کمین نشسته است.

این نظم با اشک و سوگواری تغییر نمی‌کند.
آنچه امروز به آن نیاز داریم، چیزی فراتر از اندوه است: سازماندهی است.

سازماندهی کارگران، اتحاد فرودستان،
تشکیل شوراها و نهادهای مستقل کارگری،
ساختن شبکه‌های همبستگی اجتماعی،
و مبارزه‌ی بی‌وقفه برای به زیر کشیدن سیستمی است که از هر روزنه‌ی آن خون می‌چکد.

سوگواری نکن، سازماندهی کن؛
برای آن‌ها که جانشان را گرفتند،
و برای آن‌هایی که هنوز، در این جهنم زنده‌اند

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.