اتحاد فدائیان کمونیست
کار ، مسکن ، آزادی ، جمهوری فدراتیو شورائی!

آنجا که فولاد آبدیده شد !

آنجا که فولاد آبدیده شد !

..

ای دوست ای برادر زندانی

اینجا میان مسلخ اندیشه وامید

روی فلات خون وفلز وکار

روی کران ماهی ومروارید

دربندر نظامی نفت وناو

درکشتزارهای برنج وچای

درکنارگله وگندم

ما

این بام های کوچک توفان

آهنگ پیش گوئی توفان ناگهان

دربند های سرد قزل قلعه واوین وحصار

زندانیان خسته این خاک نیستیم

زندانیان خسته این خاک دیگرند

زندانیان خسته این خاک

دربندکارخانه وکارستمگرند

انبوه سرخ رنجبران اینجا

زندانیان خسته زندان کشورند

……..” سعید سلطانپور”

 

زندان نیز دانشگاه انقلاب است . زندان برخلاف آنچه که همواره ازجانب نیروهای بی عمل و بی اراده و ناامید دامن زده می شود میدانی است از میادین پهناور و گسترده مبارزه طبقاتی . زندان مرکزیست از مراکز مبارزه علیه حاکمیت سرمایه و پاسداران نظام سرمایه داری . مرکزی که در آن مبارزه حادتر ، مستقیم و رو در رو است و چهره کریه و نفرت انگیز رژیم سرمایه داری به تمامی و آشکارا در آن خود نمایی میکند . ارتباطات و روابط و مناسبات پرپیچ و خمی که در چهارچوب زندان حاکم است ، عمق ماهیتی را آشکار میسازد که زندگی به ظاهر عادی و بدون تغییر زندانی در زنجیر را نشان می دهد . شکنجه و شلاق هر چه محکمتر باشد به همان اندازه مقاومت بیشتر است . عمق این ماهیت نیز عمیقتر خواهد شد . در جریان این زندگی خونین ، مقاومتی سر بر میاورد که منشا آگاهی و کینه طبقاتی عمیق و ژرفی میباشد . صنحه های فعالیت گسترده در جریان این زندگی بظاهر ساده ، انقلابیون و کمونیستهای مقاومی میسازد و فولاد را آبدیده خواهد ساخت . مقاومت در برابر شکنجه و شیوه پایداری ، ارتباط با دیگر زندانیان و جریانات سیاسی ، ارتباطات داخلی این جریانات ، ارتباطات زندانیان سیاسی با دیگر زندانیان عادی و غیر سیاسی ، شناسایی آندسته از زندانیایی که به خدمت رژیم در آمده اند . مسئله ارتباط گیری و شیوه و طرق گوناگون آن ، مسئله ارتباط گیری با خارج زندان ، کسب اخبار و ارسال اخبار به خارج زندان ، ملاقات ، بازجویی ، دادگاه ، شکنجه ، برخورد زندانبانان با زندانی ، شیوه برخورد با تغییر رفتار زندانبانان ، تاثیر حتمی و غیر قابل انکار شرایط و اوضاع جامعه بر زندان ، اخذ تاکتیکهای مناسب با تغییر شرایط و اوضاع جامعه ،چشم انداز تاکتیکها ، خنثی نمودن تاکتیکهای زندانبانان ، برخورداری از تجزیه و تحلیل دقیق و صحیح از وقایع جامعه و بسیاری از مسائل صنفی و سیاسی ، اینها تماما صنحه ها و میادین مختلفی هستند که هیچ شکنجه و اذیت و آزاری نخواهند توانست آنرا محدود نمایند . ارتجاعی ترین و وحشی ترین حکومتهای سرمایه داری همانند جمهوری اسلامی تنها خواهند توانست نه ماهیت ، بلکه شیوه های چنین فعالیتی را تغییر دهند . البته چنین ارتباطاتی ، خود بخود از ابتدا و به یکباره بروز نخواهد یافت . بطور مثال ما به یکباره و بدون هیچگونه مقدمه ای و پروسه ای از حرکت بسوی ماهیت فوق الذکر، شاهد شکل گیری یکی از شیوه های ارتباطات نخواهیم بود . بلکه هرکدام از آنان ، چه منفرد و چه در ارتباط با یکدیگر ، محصول پروسه ای از حرکت میباشند ، پروسه ای که دستگیری عنصری انقلابی و مبارز در جریان آن قرار می گیرد . با دستگیری که خود نقطه عطف و شروع چنین حرکتی است ، جریانی روبه رشد بروز میابد . تدریجا عوامل ارتباطات پدیده های زندان در شیوه های مختلف از همان ابتدا در اطراف زندانی و ارتباط او با دیگر ارتباطات جدید شکل خواهد گرفت و در جریان گسترش خویش به زندگی و مبارزه مابین جمعی از زندانیان و مشارکت آنان در پروسه ای از وقایع و مبارزه و مقاومت تبدیل خواهد گشت .تاکنون مجموعه ای از برخوردها که از جانب بسیاری از جریانات سیاسی در ارتباط با مسئله زندان و زندانی سیاسی شده است ، به هیچ شیوه ای پاسخگوی ضروریات نبوده است . ما بیشتر شاهد حرف و حدیث در مورد وحشیگریهای رژیم در زندان ، افشا شکنجه های جلادان جمهوری اسلامی، پایداری و مقاومت زندانیان و قهرمانی و حماسه آنان بوده ایم ، که در شیوه و ماهیت از این محدوده فراتر نرفته است . نه ماهیت ارتباطات تجزیه تحلیل گشته است و نه موضعی تحلیلی مشخص در مورد این مسئله اتخاذ شده است . مقاومت و پایداری زندانیان سیاسی بعنوان جریان و پدیده ای اجتماعی در نظر گرفته شده است . آنچه تاکنون دربرخورد با زندانیان سیاسی رایج بوده ، دو شیوه برخورد است که در ظاهر مختلف بنظر می رسند ، در حالیکه در ماهیت ، بسان یکدیگرند . دیدگاهی با گریه و زاری و غم و اندوه از زندان یاد می کند و زندان را بعنوان شکنجه گاه و محلی ترسناک معرفی می کند که زندگی سیاسی را ویران می سازد و به شیوه ای ترس به دل نیروهای مبارز و انقلابی می افکند که گویا هر دستگیری بمعنای مرگ سیاسی است . تنها حرف چنین دیدگاهی این است که همیشه حرف و حدیث از گذشته و وضعیت زندانهای قبلی زبان میراند و با ارزیابی بدور از عقل و منطق مابین شرایط امروز و شرایط گذشته ، همواره به این نتیجه میرسد که شرایط کنونی زندان ، بیش از این و به هیچ شیوه ای شرایط سازنده ای نیست . دیدگاه دوم ، زندان را محلی میداند جدا از جامعه و انفصال از مبارزه ارزیابی میکند که بایستی اجبارا آنرا طی کرد و این گذران چگونه و به چه شیوه ای باشد از جانب این دیدگاه مهم نیست . برخورد اول دیدگاه از تداوم مبارزه در جامعه در هراس است . سختی و دشواریهای مبارزه دراز مدت را برنمیتابد . قوانین مبارزه طبقاتی را درک نمیکند ، و ضروریات و جهت دار بودن چنین مبارزه ای را نمیشناسد . آن کسانی که زندان را تنها محدود به محل شکنجه میکنند ، میخواهند هرچه سریعتر از سختیها و دشواریها خلاص شوند و نمیتوانند آنها را تحمل نمایند . ترس و هراس چنین جریاناتی از برخورد با مسئله زندان در حرف و حدیث از فرق و جدایی زندانبانان و شیوه های شکنجه و گریه و ناله و غم و اندوه از ضربات کابل و شلاق محدود است . آنها گویا در تعجبند که زندانبانان به چه خاطر شکنجه میکنند ؟ و به چه خاطر با زندانیان بد رفتاری میکنند !؟ این دیدگاه بجای ترویج روحیه مقاومت ، ترس و هراس را گسترش می دهد . انسان به آن فکر می کند که شکنجه تنها مسئله زندانی سیاسی است . آنهم به آن اندازه از حد تصور به در و طاقت فرسا و ترسناک که غیر قابل تحمل است . این دیدگاه بجای آشکار کردن ماهیت جنایتکارانه رژیم جمهوری اسلامی ، ترس و هراس را تبلیغ کرده و به آن دامن میزند. با چنین برخوردی آنچیزی که در مغز انسان جا میافتد و زندان و شکنجه را مجسم میسازد و آنرا تعبیر می کند ، ترس و هراس از فعالیت مبارزه جویانه است و زندان و شکنجه را در فکر انسان تبدیل به سایه ای سیاه و نفرت انگیز همانند سایه مرگ برسر انسان مبارز میسازد . خوابی مخوف که مانع حرکت بسیاری از افراد مبارز در محل کار و زندگی آنها میگردد . یا به تعبیری همان چیزی که خواست رژیم است و هدف شکنجه های فاشیستی ایجاد چنین ترس و هراسی است . بطوری که توده های مردم همواره در ترس و هراس سرکوب ، شهامت حرکت را در خود نبینند . گویا زندانیان شب و روز در ترس و هراس به خود میلرزند و همواره در فکر خلاصی و رهایی از چنین جهنمی هستند . دیدگاه دوم بطور اساسی زندان را بعنوان مرکز مبارزه معرفی نمیکند ، آنها زندان را بعنوان مکانی به تمامی جدا از جامعه و مسائل مبارزاتی داخل زندان را جدا از مسائل عمومی مبارزه طبقاتی ازریابی میکنند . در حقیقت این دیدگاه در جامعه از مواضع به تمامی اپورتونیستی و فرصت طلبانه منشا گرفته و بسیار طبیعی است افرادی که با چنین دیدگاهایی زمانی که به زندان میافتند در مقابل مسائل زندان بی عمل و پاسیو باشند . و تمامی تلاش آنها به حفظ خویش و نجاتشان از زندان خلاصه شود . این جریانات مردم را به تسلیم و اعتماد به زندانبانان و سازش با شرایط و خفت و خواری تشویق میکنند . این دو دیدگاه در ارتباط با زندان در تشکیل جریان مقاومت زندانیان سیاسی به شیوه ای آشکار نقش مانع و در جریان توبه کردن زندانیان تواب نقش مشوق و تسریع کننده را دارا هستند .

سیامک رضائی

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Translate »