سایت فدائی، ارگان رسمی سازمان اتحاد فدائیان کمونیست
کسب درآمد از فقر: چگونه خیریهها به تداوم نابرابری و عادیسازی فقر کمک میکنند
مؤسسات خیریه، که در ظاهر به عنوان راهی برای کمک به افراد نیازمند و کاهش درد و رنج اجتماعی معرفی میشوند، در واقع اغلب ابزاری برای حفظ و تداوم نابرابریهای موجود در جامعه و مشروعیتبخشی به نظام طبقاتی هستند. این مؤسسات نه تنها به تثبیت وضعیت موجود کمک میکنند، بلکه با رمانتیزهسازی فقر و سلب مسئولیت از دولت، نقش مخربی در انحراف توجه از علل واقعی فقر و فلاکت ایفا میکنند.
یکی از روشهای کلیدی این مؤسسات، تمرکز بر پیامدهای سطحی فقر به جای پرداختن به ریشههای آن است. آنها به طور ضمنی نابرابری را به عنوان یک واقعیت طبیعی و اجتنابناپذیر نمایش میدهند و با زیباسازی فقر و سوءاستفاده از قربانیان آن، برای خود سرمایه اجتماعی تولید میکنند. به جای پرداختن به ریشههای ساختاری و اقتصادی فقر، توجه جامعه را به مظاهر سطحی و احساسی فقر منحرف میکنند.
این خیریهها با این رویکرد، به دولت اجازه میدهند تا از زیر بار مسئولیتهای اساسی خود در قبال کاهش نابرابریها شانه خالی کند و با تبدیل فقر و بدبختی به موضوعی احساسی، راه هرگونه تغییر ساختاری را مسدود میکنند. این مؤسسات و مالکان آنها، به جای تلاش برای تغییرات بنیادین در ساختارهای اجتماعی و اقتصادی، به توجیه و تداوم وضع موجود مشغولاند و در نهایت، با تصویری رمانتیک از فقر و نابرابری، به حفظ و تثبیت آن کمک میکنند.
ثروت و نقش ایدئولوژیک آن در نظام سرمایهداری از منظر مارکس
“ثروت نه تنها گواهینامهی گستاخی است، بلکه وسیلهای برای سرگرمی و ارضای حب ذات سرمایهداران میشود. موسسات خیریهای نیز همین کارکرد را دارند: آنها ابزاری هستند که سرمایهداران با استفاده از آنها میتوانند خود را به عنوان منجیان جامعه معرفی کنند، در حالی که در واقعیت، همواره در پی حفظ و تقویت قدرت و ثروت خود هستند”
« مارکس »
در تحلیلهای مارکسیستی، ثروت بهعنوان عنصری کلیدی در نظام سرمایهداری مورد بررسی قرار میگیرد. مارکس معتقد بود که ثروت نه تنها به عنوان یک منبع اقتصادی، بلکه به عنوان یک ابزار ایدئولوژیک و اجتماعی عمل میکند. سخن مارکس که “ثروت نه تنها گواهینامهی گستاخی است، بلکه وسیلهای برای سرگرمی و ارضای حب ذات سرمایهداران میشود” به خوبی این دیدگاه را نشان میدهد.
ثروت به عنوان گواهینامهی گستاخی
مارکس معتقد بود که ثروت در نظام سرمایهداری نه تنها به دلیل کارکرد اقتصادیاش اهمیت دارد، بلکه به دلیل کارکرد اجتماعی و فرهنگیاش نیز مورد توجه است. ثروت در این نظام به مثابه گواهینامهای است که دارنده آن را از هرگونه تعهد اخلاقی و انسانی مبرا میسازد. این گواهینامه، سرمایهدار را در موقعیتی قرار میدهد که میتواند بدون توجه به نیازها و رنجهای دیگران، به افزایش و انباشت ثروت خود بپردازد. این گستاخی، در واقع نشاندهندهی قدرتی است که سرمایهدار به واسطهی ثروت خود در جامعه کسب میکند.
ثروت به عنوان وسیلهای برای سرگرمی و ارضای حب ذات
یکی از ابعاد دیگری که مارکس به آن اشاره میکند، نقش ثروت در ارضای حب ذات سرمایهداران است. سرمایهداران، با استفاده از ثروت خود، نه تنها قدرت اقتصادی و اجتماعی خود را تقویت میکنند، بلکه از آن به عنوان ابزاری برای لذتجویی و سرگرمی نیز بهره میبرند. این لذتجویی، که ممکن است در قالب مصرف تجملاتی، نمایش قدرت یا حتی ایجاد موسسات خیریهای ظاهر شود، در واقع به شکلی از خودپرستی و حب ذات منجر میشود که بر اساس آن، سرمایهدار خود را مرکز و محور جامعه میبیند.
موسسات خیریهای: ابزارهای ایدئولوژیک سرمایهداری
یکی از ابزارهایی که سرمایهداران برای تقویت موقعیت خود در جامعه به کار میگیرند، موسسات خیریهای است. چنانچه در ابتدای این نوشته اشاره کردیم این موسسات، در ظاهر به منظور کمک به نیازمندان و بهبود شرایط اجتماعی ایجاد میشوند، اما در واقعیت، عملکردی متفاوت دارند. این موسسات، به سرمایهداران اجازه میدهند که خود را به عنوان منجیان جامعه معرفی کنند و تصویری مثبت از خود در افکار عمومی ایجاد کنند. اما از دیدگاه مارکس، این موسسات در واقع بهطور غیرمستقیم به تقویت و تثبیت نظام سرمایهداری و تداوم نابرابریهای اجتماعی کمک میکنند. زیرا این موسسات نه تنها ساختارهای ناعادلانه را به چالش نمیکشند، بلکه آنها را با پوششی از نوعدوستی مشروعیت میبخشند.
در نهایت، از منظر مارکسیسم، ثروت در نظام سرمایهداری نه تنها ابزاری برای کنترل اقتصادی، بلکه وسیلهای برای حفظ و تقویت قدرت اجتماعی و ایدئولوژیک سرمایهداران است. موسسات خیریهای که توسط سرمایهداران و کارگزاران آنها ایجاد میشوند، نه به عنوان نهادهایی که به بهبود واقعی شرایط اجتماعی میپردازند، بلکه به عنوان ابزارهایی برای تقویت نظام سرمایهداری و مشروعیتبخشی به آن عمل میکنند. از این رو، فهم نقش ایدئولوژیک ثروت و موسسات خیریهای در تحلیلهای مارکسیستی، به ما کمک میکند تا دینامیکهای پیچیدهی قدرت و ثروت در جوامع سرمایهداری را بهتر درک کنیم.