سایت فدائی، ارگان رسمی سازمان اتحاد فدائیان کمونیست
چه کسی این هیولا را ساخت؟
در روزهای اخیر، همه ما با خبرهای تلخ و ویدیوهایی مواجه شدهایم که قلبمان را فشردهاند؛ روایتهایی از آزار و
تجاوز به کودکان که خشم و نفرتی عمومی را برانگیختهاند. چنین واکنشی طبیعیست؛ چرا که آزار جنسی کودکان، در سراسر جهان یکی از نفرتانگیزترین و غیرقابلتحملترین جنایات تلقی میشود.
کافیست نگاهی به کامنتها زیر همین ویدیوها بیندازیم: خشم عمومی، خواست اعدام، فریادهایی که با تمام وجود از درون ما برمیآیند. اما مراقب باشیم! مبادا که در این هیاهو، آدرس غلط به ما بدهند.
کارل مارکس جملهای دارد که میگوید: «رادیکال بودن یعنی دست بردن به ریشهها؛ و این ریشه در مورد انسان، چیزی نیست جز خودِ انسان.» پس بیایید کمی دقیقتر به ریشه نگاه کنیم.
از خلال همان ویدیوهای اعتراف و مصاحبهها درمییابیم که فرد متجاوز — نیما — در کودکی خود قربانی تجاوز یکی از بستگانش بوده. او تحصیلاتش را تا اول راهنمایی ادامه داده و سپس، به دلیل فقر، ترک تحصیل کرده و وارد بازار کار شده؛ یعنی کودک کار. بعدها، باز هم تحت فشار فقر، مجبور شده کلیهاش را بفروشد و به همین دلیل از خدمت سربازی معاف شده است.
آیا همین چند جمله برای درک بخشی از ریشهها کافی نیست؟
پیش از آنکه، مطابق میل سیستم و رسانههای همصدا با آن، تنها متجاوز را بهعنوان «هیولا» بنگریم و در صف
خواستاران اعدامش بایستیم، باید بپرسیم: چه کسی این هیولا را ساخت؟
در ایران هیچ آمار دقیقی از کودکان کار وجود ندارد، اما برآوردها عددی بین پانصد هزار تا یک میلیون و هفتصد هزار کودک را نشان میدهند. طبق گزارشی از بیبیسی فارسی در ۲۸ شهریور ۱۳۹۳ با عنوان «تجاوز، عامل اصلی ابتلای کودکان خیابانی ایران به ایدز»، میزان ابتلا به ایدز در میان کودکان کار ۴۵ برابر میانگین جامعه است. این آمار را تکرار میکنم: چهل و پنج برابر!
سیستمی که از کنار فقر، کار کودک، و نابسامانی کودکان طبقه فرودست بیتفاوت میگذرد — یا بدتر، خود عامل و مولد آن است — حالا در نقش قهرمان ظاهر میشود. مجرم را مقابل دوربین مینشاند، خبرنگاران با لحن پرخاشگر و دور از اصول حرفهای، بازجویی میکنند، و همه در این شوی اقتدار شرکت میکنند.
اما هیچکس نمیگوید که این کودک، سالها پیش، توسط همین سیستم از دنیای لطیف کودکیاش جدا شد، له شد، تحقیر شد، و امروز در قالب «هیولا» بازمیگردد.
البته نه اینکه همه کودکان کار یا قربانیان فقر تبدیل به متجاوز یا جنایتکار میشوند — خیر. یکی دزد میشود، دیگری معتاد، یکی قاتل، دیگری افسردهای مزمن که شاید هرگز زبان به شکایت نگشاید. اما تقریباً همهشان، قربانیاند.
همهشان زخمدارند.
درک این نکته نیاز به تخصص خاصی ندارد. اما فراتر رفتن از آن، به تحلیلهای جامعهشناسان و روانکاوان نیاز دارد؛ به بررسی ساختارهای تولید خشونت، بازتولید نابرابری، و بیعدالتی سیستماتیک.
سیستم اما سادهترین و سریعترین راه را برمیگزیند: حذف مسأله، بهجای حل آن. اعدام، بهجای اصلاح. نمایشی برای آرام کردن افکار عمومی، بیآنکه به ریشهها پرداخته شود.
در برابر چنین وضعیتی، باید خشمگین باشیم، باید فریاد بزنیم، اما باید مراقب باشیم که سرمان را گرم نکنند و آدرس اشتباه ندهند.
هیولا خود سیستم است.
احسان حقیقی نژاد