سایت فدائی، ارگان رسمی سازمان اتحاد فدائیان کمونیست
سه شعار در قیام ژینا:پایاننامهای برای یک قرن جنایت و استبداد
در اعتراضات سراسری ۱۴۰۱ که تحت عنوان «زن، زندگی، آزادی» به یکی از بزرگترین و بیسابقهترین جنبشهای اعتراضی علیه جمهوری اسلامی تبدیل شد، شعارهای معترضان بهخوبی بازتابدهنده خواستهها و مخالفتهای آنان با هر نوع استبداد و ستم بود. در میان انبوه شعارها، سه شعار مشخص و حائز اهمیت بیشتر از بقیه به گوش میخوردند، هرچند که این شعارها از همان روز اول عامدانه از طرف سلطنتطلبان و رسانههایشان نظیر ایران اینترنشنال، من و تو، ایندیپندنت فارسی و … سانسور و بایکوت میشد، اما در چهار گوشه کشور طنین بود.
تحلیل این شعارها نشان میدهد که قیام ۱۴۰۱ به مراتب فراتر از یک اعتراض سیاسی علیه جمهوری اسلامی است و در واقع یک حرکت اجتماعی و فکری برای ایجاد تغییرات بنیادی در ساختارهای سیاسی و اجتماعی کشور محسوب میشود.
«مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر»، «سلطنت ولایت یکصد سال جنایت»، و «نه سلطنت نه رهبری، آزادی و برابری»
این شعارها در حقیقت بیانگر یک تحول عمیق در آگاهی جمعی مردمی است که خواستار نظامی دمکراتیک و عاری از هر گونه استبداد هستند.
برخلاف بسیاری از جنبشهای اعتراضی پیشین، که معمولاً تنها بر ضد رژیم حاکم متمرکز بودند، قیام ۱۴۰۱ بهروشنی نشان داد که کارگران و زحمتکشان، به ویژه جوانان، نه تنها از ولایت فقیه و استبداد مذهبی خسته و بیزارند، بلکه از بازگشت به گذشته و نوع دیگری از دیکتاتوری، یعنی سلطنت، نیز متنفرند.
«مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر»
این شعار، یکی از کلیدیترین پیامها را در خود جای داده است. با این شعار، معترضان به صراحت اعلام میکنند که برای آنان، مسئله فقط تغییر چهره و شکل ظاهری حکومت نیست؛ بلکه آنچه مورد اعتراض است، خودِ ستمگری و استبداد است، چه این ستمگری توسط یک ولی فقیه مذهبی اعمال شود، چه توسط یک شاه مستبد. این شعار، یک طرد کامل از هر گونه حکومت فردی و اقتدارگرایانه است و نشاندهنده رد هرگونه بازگشت به نظام سلطنتی است، حتی اگر برخی از جریانهای ارتجاعی خارجنشین وابسته به دول ارتجاعی و حمایت کشورهای امپریالیستی بهدنبال احیای سلطنت باشند.
«سلطنت ولایت یکصد سال جنایت»
این شعار، بهخوبی پیوند میان دو نظام استبدادی جمهوری اسلامی و نظام پادشاهی پیشین را ترسیم میکند. برای مردم، هر دو نظام نماد استبداد، خشونت و سرکوب آزادیها بودهاند. طی صد سال گذشته، تودههای مردم تحت ستم و استثمار ایران بهطور مداوم با اشکال مختلفی از دیکتاتوری مواجه بودهاند: از سلطنت رضا شاه و محمدرضا شاه پهلوی تا ولایت فقیه خمینی و خامنهای. این شعار با یادآوری این تاریخ خونین، هر دو نوع حکومت را جنایتکار معرفی میکند و به مخاطبان خود هشدار میدهد که بازگشت به سلطنت به معنای بازگشت به همان چرخه استبداد و جنایت خواهد بود.
«نه سلطنت نه رهبری، آزادی و برابری»
این شعار که ارجاعی هم در خود دارد، بهروشنی خواسته اصلی و عمیق معترضان را بیان میکند: رهایی از هر نوع اقتدار و سرکوب، چه در قالب سلطنت باشد، چه رهبری دینی. فرودستان و مطرودان جامعه خواستار یک جامعه آزاد و برابر هستند، جامعهای که در آن هیچ فرد یا گروهی نتواند از قدرت برای سرکوب دیگران استفاده کند. این شعار، بیش از هر چیز نمایانگر یک دیدگاه رادیکال و دموکراتیک است که در آن هیچگونه بازگشتی به گذشته و هیچگونه سازشی با اشکال مختلف استبداد قابل پذیرش نیست.
در این جنبش، نکته حائز اهمیت این است که سلطنتطلبان نه تنها بخشی از آلترناتیو قابلقبول معترضان نبودهاند، بلکه خود نیز هدف حملات آنها قرار گرفتهاند. سلطنتطلبان که با حمایت رسانهها و برخی کشورهای غربی، سعی در ترویج نظام گذشته و بازگرداندن سلطنت دارند، با واکنش قاطع و تند تودههای خشمگین از استبداد ناعدالتی، مواجه شدند. اعتراضات ۱۴۰۱ نشان داد که نسل جوان، بر آرمانهای مادران و پدرانشان که سال ۵۷. رژیم سلطنتی را به زیر کشیدند، استوار هستند و آگاهانه با هرگونه بازگشت به گذشته مقابله میکنند و سلطنتطلبان را همچون جمهوری اسلامی بخشی از مشکل و نه راهحل میدانند.
حمایت از سلطنت یعنی پذیرش نوع دیگری از استبداد. تاریخ نشان داده که سلطنت نیز همچون جمهوری اسلامی، آزادیهای مردم را سرکوب کرده، مخالفان را زندانی و اعدام کرده، و اجازه نداده است که مدافعان آزادی صدای خود را بلند کنند. به همین دلیل، نیروی کار و زحمت دیگر فریب شعارهای ظاهراً جذاب سلطنتطلبان را نمیخورند؛ آنان بهروشنی در شعارهای خود اعلام کردهاند که خواستار آزادی واقعی هستند، نه جایگزین کردن یک استبداد با دیگری.
جنبش «زن، زندگی، آزادی» نشان داد که اکثریت مردم ایران در مسیر رهایی از هر نوع استبداد، بهویژه سلطنت و ولایت، به آگاهی بیشتری دست یافتهاند.
آنها نه تنها جمهوری اسلامی را به چالش میکشند، بلکه به سلطنتطلبان نیز بهعنوان بخشی از همان ساختار استبدادی تاریخی نگاه میکنند. در نهایت، این کارگران، زحمتکشان و جوانان هستند که با شعارهای خود نشان دادهاند خواستار آزادی، برابری و دموکراسی واقعی هستند و هیچگونه بازگشت به گذشته یا پذیرش استبداد جدید را برنمیتابند.