اتحاد فدائیان کمونیست
کار ، مسکن ، آزادی ، جمهوری فدراتیو شورائی!

سرمایه‌داری، جنگ و زوال زیست‌محیطی؛ بمباران هسته‌ای ایران در دل رقابت‌های جهانی

در نخستین ساعات بامداد یکم تیرماه، ایالات متحده آمریکا برای نخستین‌بار به‌طور مستقیم تأسیسات هسته‌ای فعال در خاک ایران را با موشک‌های کروز و بمب‌های سنگرشکن هدف قرار داد. این عملیات، که به‌گفته منابع رسمی شامل شلیک ۳۰ موشک توماهاوک و دست‌کم شش بمب هدایت‌شونده به سایت‌های فردو، نطنز و اصفهان بوده، نقطه‌عطفی در منازعه‌ای است که تاکنون عمدتاً در سطح حملات نیابتی و سایبری جریان داشت.

اگرچه این حمله از منظر سیاسی و نظامی، نشانه‌ای روشن از ورود رسمی آمریکا به جنگ اسرائیل علیه ایران تلقی می‌شود، و بسیاری از تحلیل‌ها بر پیامدهای امنیتی، سناریوهای تلافی‌جویانه و آرایش جدید نیروها در غرب آسیا متمرکز شده‌اند، اما یک بُعد مهم و به‌شکل خطرناکی مغفول مانده است: پیامدهای زیست‌محیطی هدف قرار دادن تاسیساتی که در آن‌ها مواد پرتوزا، ضایعات هسته‌ای یا تجهیزات فعال غنی‌سازی حضور دارند.

جغرافیای این حمله نیز قابل تأمل است. سه استان مرکزی ایران، قم، اصفهان و مرکزی، از مراکز مهم زیست‌محیطی، کشاورزی و جمعیتی کشور به‌شمار می‌روند. نشت یا پخش هرگونه ماده پرتوزا، چه در اثر انفجار مستقیم، چه بر اثر آسیب به تأسیسات جانبی، می‌تواند پیامدهایی داشته باشد که نه فقط مردم ایران، بلکه منطقه‌ی پیرامونی و حتی کشورهای همسایه را نیز در بر بگیرد.

این نوشته، به بررسی ابعاد فنی و زیست‌محیطی این حمله می‌پردازد؛ پیامدهایی که اگرچه در لحظه‌ی انفجار قابل مشاهده نیستند، اما در خاک، آب و بدن انسان‌ها تا سال‌ها باقی می‌مانند. همچنین در ادامه، این مسئله را در بستر رقابت‌های ژئوپلیتیکی جاری و نظم جهانی نوظهور تحلیل خواهیم کرد.

تأسیسات هسته‌ای به مثابه هدف؛ چرا و چگونه؟

درک پیامدهای حمله نظامی آمریکا به تاسیسات هسته‌ای ایران بدون شناخت دقیق از ماهیت، ساختار و موقعیت این تأسیسات ممکن نیست. سه سایت هدف‌گیری‌شده در حمله اخیر، فردو، نطنز و اصفهان  هر یک نقش‌ متفاوتی در زنجیره برنامه هسته‌ای ایران دارند و از نظر فنی، سطح آسیب‌پذیری و خطر بالقوه برای محیط زیست نیز یکسان نیستند.

فردو: تأسیساتی در دل کوه، با غنی‌سازی حساس

تأسیسات غنی‌سازی فردو در جنوب قم و در عمق کوه‌های زاگرس مرکزی واقع شده و از سال ۲۰۰۹ به‌عنوان یکی از مراکز اصلی غنی‌سازی اورانیوم ایران شناخته می‌شود. طراحی این مجموعه به‌گونه‌ای است که در برابر حملات متعارف آسیب‌پذیری کمی داشته باشد. اما همین «امنیت زیرزمینی»، در صورت هدف قرار گرفتن با بمب‌های سنگرشکن، خطراتی مضاعف برای محیط زیست دارد: فروپاشی ساختارهای محافظ، نشت مواد پرتوزا به سفره‌های آب زیرزمینی و گسترش آلودگی در دل کوهستان.

نطنز: قلب صنعتی برنامه هسته‌ای

تأسیسات نطنز، در استان اصفهان، از بزرگ‌ترین مجتمع‌های غنی‌سازی اورانیوم در ایران است که با استفاده از هزاران سانتریفیوژ، فعالیت‌هایی در سطوح مختلف غنی‌سازی را دنبال می‌کرد. این مجموعه، با توجه به وسعت و تراکم تأسیسات، در برابر حمله موشکی متعارف آسیب‌پذیرتر است. انفجار در این سایت، حتی در صورت عدم برخورد مستقیم با مخازن مواد رادیواکتیو، می‌تواند ذرات آلوده معلق در هوا و غبار سمی تولید کند که تا صدها کیلومتر گسترش یابد.

اصفهان: کارخانه‌ی تولید سوخت و خطرات پنهان

مرکز تحقیقات و تولید سوخت هسته‌ای در اصفهان، نقش مهمی در فرآیند تبدیل کیک زرد به هگزافلوراید اورانیوم (UF6) دارد. این مرحله، یکی از مراحل میانی زنجیره سوخت هسته‌ای است و مواد درگیر در آن، در صورت انتشار، خطراتی جدی برای سلامت عمومی ایجاد می‌کنند. نشت UF6 به محیط زیست، در صورت تماس با رطوبت، می‌تواند منجر به تولید اسید هیدروفلوئوریک شود که هم سمی است و هم خورنده، و هم قابلیت گسترش سریع دارد.

حمله چگونه انجام شد؟

براساس گزارش‌ها، حمله آمریکا با استفاده از ترکیب موشک‌های کروز توماهاوک و بمب‌های سنگرشکن هدایت‌شونده انجام شد. توماهاوک‌ها، با برد بلند و دقت بالا، برای تخریب تأسیسات سطحی یا نیمه‌محافظ طراحی شده‌اند، در حالی‌که بمب‌های سنگرشکن احتمالاً از نوع (GBU-57) برای نفوذ در لایه‌های عمیق زمین و اصابت به تأسیسات زیرزمینی همچون فردو به کار رفته‌اند.

این نوع سلاح‌ها، با ایجاد موج شوک شدید در زیر سطح زمین، اگرچه ممکن است از نظر نظامی مؤثر تلقی شوند، اما خطر فروپاشی ساختار زمین، شکست لایه‌های ژئولوژیک، و گسترش آلودگی به سفره‌های آب را چند برابر می‌کنند. همچنین انفجار این سلاح‌ها باعث ایجاد مناطق با دمای بالا می‌شود که می‌توانند بخشی از مواد شیمیایی یا پرتوزا را در فاز گاز وارد جو کنند.

در مجموع، انتخاب این سه تأسیسات نه تصادفی، بلکه دقیقاً معطوف به ایجاد اخلال در زنجیره‌ی هسته‌ای ایران و در عین حال، با بالاترین ریسک زیست‌محیطی بوده است.

بخش دوم: زمین، هوا، آب؛ پیامدهای زیست‌محیطی بمباران تأسیسات هسته‌ای

حمله نظامی به تأسیسات هسته‌ای، حتی در صورت انهدام «موفق» و کامل زیرساخت‌های فنی، الزاماً به معنای حذف خطر نیست؛ برعکس، چنین حمله‌ای آغازگر نوعی فاجعه پنهان است که از سطح زمین به اعماق خاک و اتمسفر نفوذ می‌کند. این فاجعه نه در قالب انفجار مهیب، بلکه در قالب آلودگی‌های گسترده، نامرئی و بلندمدت ظاهر می‌شود.

🔻 آلودگی پرتوزا؛ تهدید خاموش و دیرپا

با وجود آنکه اطلاعات دقیقی از وضعیت ذخایر پرتوزا یا نوع مواد موجود در این تأسیسات پس از حمله در دست نیست، اما تجربه‌های مشابه نشان داده‌اند که هرگونه آسیب به سانتریفیوژها، مخازن، یا خطوط فرآوری می‌تواند باعث پخش ذرات رادیواکتیو در محیط شود. این ذرات، بسته به وزن و واکنش‌پذیری‌شان، ممکن است:

  • در جو پراکنده شوند و به مناطق دوردست منتقل شوند؛
  • با باران به سطح زمین و منابع آبی نفوذ کنند؛
  • وارد زنجیره غذایی از طریق محصولات کشاورزی، دام و ماهی‌گیری شوند.

ایزوتوپ‌هایی نظیر ید-۱۳۱، سزیم-۱۳۷ و استرانسیوم-۹۰ که در فرآیند غنی‌سازی یا باقی‌مانده‌های سوخت وجود دارند، می‌توانند با نیمه‌عمرهای بین ۸ تا ۳۰ سال، تأثیراتی مانند سرطان تیروئید، ناهنجاری‌های ژنتیکی و بیماری‌های استخوانی ایجاد کنند.

🔻 خطر نشت به آب‌های زیرزمینی؛ آسیب دیرآیند اما گسترده

یکی از مخاطرات جدی، آلودگی منابع آب است. استان‌هایی مانند اصفهان و قم به‌دلیل اقلیم خشک، اتکای زیادی به آب‌های زیرزمینی دارند. اگر لایه‌های سنگی اطراف تأسیسات، در اثر انفجار بمب‌های سنگرشکن، دچار ترک یا فروپاشی شده باشند، احتمال نفوذ مواد شیمیایی یا پرتوزا به سفره‌های آب زیرزمینی افزایش می‌یابد.

این آلودگی به سادگی قابل تصفیه نیست و ممکن است تا سال‌ها اثر خود را حفظ کند، بدون آنکه تشخیص‌پذیر یا قابل مهار باشد. آلودگی آب می‌تواند هم مصرف انسانی را مختل کند و هم زمین‌های کشاورزی را به‌تدریج از بهره‌برداری خارج سازد.

🔻 آلودگی هوا و انتشار ذرات معلق سمی

در صورت آسیب به تأسیسات نطنز یا اصفهان، احتمال تولید و پراکندگی گازها یا گرد و غبار سمی نیز مطرح است. این مواد می‌توانند شامل:

  • پسماندهای شیمیایی تبدیل کیک زرد (در اصفهان)
  • ذرات غبارآلود حاصل از انفجار تجهیزات فلزی
  • گازهای متصاعد از سوخت‌های داغ شده یا نیمه‌سوخته باشند

استنشاق این مواد در کوتاه‌مدت می‌تواند باعث تحریک‌های شدید ریوی و قلبی شود، و در بلندمدت به سرطان یا تخریب بافت ریه بینجامد.

از این منظر، تهدید فقط برای منطقه‌ی اطراف نیست؛ بلکه بادهای موسمی، ریزگردها و جریان‌های جوی می‌توانند مواد سمی را به سایر نقاط ایران و حتی فراتر از مرزها منتقل کنند.

🔻 از فجایع گذشته چه آموخته‌ایم؟

فاجعه نیروگاه هسته‌ای چرنوبیل (۱۹۸۶) و فوکوشیما (۲۰۱۱) دو نمونه تاریخی‌اند که نشان دادند چگونه حتی انفجارهای محدود یا نقص‌های فنی، می‌توانند به دهه‌ها آلودگی، کوچ اجباری، و بحران‌های سلامت عمومی منجر شوند. تفاوت این موارد با ایران، در اینجاست که بمباران نظامی یک تأسیسات نه صرفاً یک خطای فنی، بلکه اقدامی پرخطر و آگاهانه علیه زیرساختی با ظرفیت خطر گسترده است.

ایران، در شرایط اقلیمی شکننده، با منابع آبی محدود و فشارهای مضاعف ناشی از بحران محیط زیستی در سال‌های اخیر، در برابر چنین تهدیدی آسیب‌پذیرتر از هر زمان دیگری است.

بخش سوم: سکوت مرگبار در سیاست بین‌الملل؛ چرا زیست‌محیط حذف شده است؟

پس از حمله مستقیم آمریکا به تأسیسات هسته‌ای ایران، تحلیل‌ها و موضع‌گیری‌ها از سوی دولت‌ها، رسانه‌ها و نهادهای بین‌المللی تقریباً یک‌صدا حول مسائل امنیتی و ژئوپلیتیکی شکل گرفتند: پرسش‌هایی درباره واکنش نظامی ایران، نقش اسرائیل، پاسخ روسیه، پیامدهای احتمالی برای بازار انرژی، و آینده مذاکرات هسته‌ای. اما در این میان، آن‌چه تقریباً به‌کلی نادیده گرفته شد، ابعاد فاجعه‌بار زیست‌محیطی حمله به مراکز هسته‌ای فعال بود.

🔻 چرا فاجعه محیط زیستی در اولویت نیست؟

 بی‌توجهی به آثار محیط‌زیستی در چنین موقعیت‌هایی نه تصادفی، بلکه ساختاری است. در منطق سیاست بین‌الملل، اولویت با «امنیت ملی»، «توازن قوا» و «بازدارندگی استراتژیک» است؛ محیط زیست، حتی در حساس‌ترین نقاط، اغلب به عنوان خسارت جانبی (collateral damage) تعریف می‌شود؛ واژه‌ای تکنوکراتیک برای پنهان‌کردن فجایع انسانی.

در این چارچوب، حمله به تأسیسات هسته‌ای نه به‌مثابه بمباران آینده‌ی زیستی یک منطقه، بلکه به‌عنوان «خنثی‌سازی ظرفیت اتمی دشمن» توجیه می‌شود. آنچه بر خاک، آب، و انسان‌ها خواهد رفت، از نظر این روایت، هزینه‌ای «پذیرفتنی» در منطق قدرت است.

🔻 نهادهای بین‌المللی: سکوت یا بی‌اثر بودن؟

نهادهایی مانند آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA)، سازمان منع سلاح‌های شیمیایی و هسته‌ای (OPCW)، یا حتی برنامه محیط‌زیست سازمان ملل (UNEP) در برابر این حمله واکنشی در حد هشدار یا گزارش رسمی و اعلام نگرانی به افکار عمومی‌ ارائه دادند. این در حالی‌ست که چنین حمله‌ای نه فقط قوانین ناظر بر جنگ‌های متعارف، بلکه تعهدات زیست‌محیطی بین‌المللی را نیز زیر پا می‌گذارد.

🔻 حقوق بین‌الملل؛ چارچوبی که وجود دارد اما اجرا نمی‌شود

جالب آن‌که در چارچوب‌های حقوق بین‌الملل، آسیب عمدی به محیط زیست در جریان جنگ، به‌ویژه در صورت عبور از «آستانه‌ی قابل تحمل»، می‌تواند به‌عنوان جنایت جنگی شناخته شود. پروتکل اول الحاقی به کنوانسیون ژنو (ماده ۵۵)، و نیز منشور رم دیوان کیفری بین‌المللی، بر ممنوعیت استفاده از روش‌هایی که «خسارت‌های شدید، بلندمدت و گسترده به محیط زیست» وارد می‌کنند، تأکید دارند.

با این حال، اجرای این قوانین در عمل تابعی از توازن قدرت است: کشورهای دارای نفوذ، به‌ندرت تحت فشار قرار می‌گیرند، مگر آن‌که قربانی یک کشور ضعیف باشد یا جنایت، خارج از منافع بلوک‌های مسلط صورت گرفته باشد.

🔻 رسانه‌ها و تولید فراموشی جمعی

رسانه‌های جریان اصلی نیز، که نقش عمده‌ای در شکل‌دهی به افکار عمومی دارند، با تمرکز صرف بر “اهداف نظامی”، “واکنش‌ها”، یا “برندگان و بازندگان سیاسی”، ابعاد انسانی و زیست‌محیطی جنگ‌ها را از مرکز توجه خارج می‌کنند.

در نتیجه، افکار عمومی جهانی به‌جای پرسش از اثرات بلندمدت بمباران تأسیسات هسته‌ای، عمدتاً درگیر تاکتیک‌های نظامی و گمانه‌زنی‌های ژئوپلیتیکی می‌شوند؛ و این خود، بخشی از چرخه‌ای است که به طبیعی‌شدن فجایع زیست‌محیطی می‌انجامد.

◼️ بخش چهارم: رقابت‌های ژئوپلیتیکی؛ جنگی در لایه‌های پنهان

حمله مستقیم ایالات متحده به تاسیسات هسته‌ای ایران، تنها یک اقدام نظامی در یک نقطه خاص از جغرافیا نیست. این حمله را باید در متن رقابت فشرده میان بلوک غرب به رهبری آمریکا و بلوک اوراسیایی متشکل از چین، روسیه و متحدانشان برای بازطراحی نظم جهانی مورد تحلیل قرار داد. حمله اخیر نه فقط با هدف تضعیف ایران، بلکه برای ارسال پیام به بازیگران کلیدی در این نزاع بزرگ‌تر انجام شده است.

🔻 ایران؛ یک میدان تقاطع در ژئوپلیتیک جهانی

جایگاه ژئوپلیتیکی ایران در دو دهه گذشته، بار دیگر به محور تنش‌های بین‌المللی بازگشته است. ایران در نقطه تلاقی چندین مسیر حیاتی انرژی، تجارت و نفوذ منطقه‌ای قرار دارد. برای آمریکا، ایران نه فقط یک چالش موضعی بلکه یک مانع راهبردی در مهار نظم جایگزین شرق‌محور است. در همین چارچوب است که حمله به تاسیسات هسته‌ای، به‌عنوان اقدامی برای قطع ستون فقرات قدرت تکنولوژیک ایران، اهمیت پیدا می‌کند.

🔻 بلوک غرب: نظم هژمونیک در حال فروریزی

با افول تدریجی قدرت هژمونیک آمریکا در عرصه‌های اقتصادی، سیاسی و حتی نظامی، کشورهای متحد ایالات متحده، به‌ویژه در اروپا، نگران از دست رفتن جایگاه خود در نظم جهانی‌اند. حمله به ایران، به‌ویژه در همکاری علنی با اسرائیل، برای آنها فرصتی است تا بازتعریفی از نقش و اعتبار غرب در عرصه ژئوپلیتیک ارائه دهند.

این حمله:

  • پیام روشنی به چین است که آمریکا هنوز در کنترل میدان‌های حساس قدرت، آماده استفاده از قوه قهریه است؛
  • به روسیه یادآوری می‌کند که هرگونه گسترش نفوذ در غرب آسیا، با پاسخ عملی روبه‌رو خواهد شد؛
  • و به کشورهای خاورمیانه نشان می‌دهد که آمریکا هنوز تعیین‌کننده بازی نهایی است، حتی اگر نقش آن تضعیف شده باشد.

🔻 روسیه و چین: خطوط قرمز در حال گسترش

واکنش روسیه به این حمله ـ با اظهارات مدودف مبنی بر آغاز یک «جنگ آمریکایی دیگر» ـ صرفاً ابراز همبستگی با ایران نیست. این موضع‌گیری نشانه‌ای از افزایش فشار بر مسکو در جبهه‌های مختلف است:
از اوکراین گرفته تا قفقاز جنوبی و حالا خاورمیانه به‌عنوان پشتیبان استراتژیک تهران.

برای چین نیز، ایران یک شریک مهم انرژی، جغرافیایی و ژئوپلیتیکی در قالب طرح «یک کمربند، یک راه» است. هرگونه بی‌ثبات‌سازی در این منطقه، مستقیماً مسیرهای تجاری چین را تحت تأثیر قرار می‌دهد. پکن در ظاهر، سکوت استراتژیک اختیار کرده، اما در عمل، فشار دیپلماتیک علیه حمله به ایران را افزایش داده است.

🔻 اسرائیل: راهبرد بقا از دل جنگ‌های پیش‌دستانه

اسرائیل، به‌عنوان طراح اصلی حمله‌های زودهنگام به تأسیسات هسته‌ای (از عراق تا سوریه و حالا ایران)، بار دیگر نشان داده که راهبرد بقای خود را در بی‌ثبات‌سازی دائمی دشمنان منطقه‌ای و مهار توسعه تکنولوژیک آنان در نطفه می‌بیند.

اما تفاوت اکنون در این است که حمله به ایران، نیازمند پوشش و مشارکت مستقیم آمریکا بوده است. این مشارکت، پیامی دوگانه دارد:

  1. اسرائیل هنوز در موقعیت اجرای سناریوهای پرریسک تنها نیست؛
  2. ایالات متحده، برخلاف اظهارات صلح‌طلبانه ترامپ، حاضر است به‌نام «بازدارندگی»، وارد درگیری‌های تمام‌عیار شود.

تمامی این رقابت‌های قدرت در سطح جهانی، یک اشترک بزرگ دارند: نادیده‌گرفتن محیط زیست به‌عنوان یک حوزه‌ی امنیتی.  خاک، آب، هوا، حیات جانوری و گیاهی، و سلامت انسان‌ها، قربانیانی بی‌صدا در بازی بزرگ نظم جهانی‌اند.

در رقابتی که هدف آن بازتعریف حوزه‌های نفوذ و مسیرهای ژئوپلیتیکی انرژی و تجارت است، هر آن‌چه در دل زمین نهفته است، حتی اگر رادیواکتیو و مرگ‌آور باشد، ابزار بازی تلقی می‌شود. بدین‌ترتیب، آن‌چه با بمباران آغاز می‌شود، لزوماً با سکوت پایان نمی‌یابد؛ بلکه با تداوم مرگ زیستی در مقیاس گسترده و چندنسلی، به حیات خود ادامه می‌دهد.

◼️ بخش پنجم:  جنگ اتمی و آلودگی اتمی؛ آینده‌ی غرب آسیا در سایه‌ی خاکستر

در ادبیات رسمی دولت‌ها و رسانه‌ها، «جنگ اتمی» معمولاً با تصاویری از قارچ‌های مرگ‌آور، انفجارهای مهیب، و نابودی فوری شهرها تداعی می‌شود؛ گویی تنها خطر در استفاده از بمب اتم خلاصه می‌شود. اما آنچه امروز در ایران اتفاق افتاده  یعنی بمباران مستقیم تأسیسات فعال یا نیمه‌فعال هسته‌ای توسط گنده لات جهان که خود مدعی جلوگیری از اشاعه‌ی سلاح‌های کشتار جمعی است، ما را با شکل جدیدی از واقعیت روبه‌رو می‌کند: آلودگی اتمی به‌مثابه سلاح پنهانِ جنگ‌های مدرن.

در چنین جنگی، نه فقط زیرساخت‌ها، بلکه خود زمین هدف است. نه به‌عنوان خاکریزی برای اشغال، بلکه به‌عنوان بستری برای «نابودسازی حیات» در ابعاد وسیع و خاموش.

🔻 خاورمیانه؛ در مسیر فاجعه چندلایه

منطقه‌ای که هم‌اکنون درگیر جنگ‌های آشکار و پنهان است، از یمن و سوریه گرفته تا فلسطین و لبنان، حالا شاهد گسترش یک سطح جدید از تخریب است: تخریبی هم زمان با توپخانه و تانک، و با آلودگی ژنتیکی، اختلال زیست‌بوم، و تخریب آینده‌ی تولید غذا و آب خود را نشان خواهد داد.

اگر فردو، نطنز و اصفهان حتی بخشی از آلودگی پرتوزا را وارد محیط کرده باشند، نه‌تنها ایران، بلکه کل منطقه‌ی غرب آسیا در معرض یک بحران تدریجی و برگشت‌ناپذیر قرار می‌گیرد.

هم‌زمان، فرایند تخریب زیرساخت‌های حیاتی و تهدید زیستی، امکان مقاومت اجتماعی و بازسازی مستقل را برای ملت‌ها به‌شدت کاهش می‌دهد. به‌بیان دیگر، استراتژی نابودی آینده، مکمل استراتژی نظامی سلطه‌ی سیاسی می‌شود.

🔻 چرنوبیلِ خاموش؟

مقایسه با چرنوبیل یا فوکوشیما در ظاهر اغراق‌آمیز به‌نظر می‌رسد؛ اما در سطح پنهان، واقعیت به‌مراتب نگران‌کننده‌تر است. چرا که برخلاف آن فجایع که در اثر نقص فنی رخ دادند، اینجا با اراده‌ی آگاهانه‌ی نظامی، ساختارهایی با ظرفیت آلودگی هسته‌ای مورد هدف قرار گرفته‌اند؛ اقدامی که می‌تواند مجموعه‌ای از «نقاط آلوده» در ایران و اطراف آن ایجاد کند که تا دهه‌ها غیرقابل استفاده، غیرقابل سکونت، و غیرقابل اعتماد خواهند بود.

🔻 پرسش نهایی: چه کسی پاسخ‌گوست؟

در مواجهه با چنین فاجعه‌ای، پرسش‌های سخت و بنیادینی مطرح است:

  • آیا می‌توان حمله به تأسیسات حاوی مواد رادیواکتیو را در زمره‌ی جنایت علیه محیط زیست و نسل‌های آینده طبقه‌بندی کرد؟
  • جایگاه عدالت زیست‌محیطی کجاست وقتی قربانیان اصلی، مردم غیرنظامی در کشورهای جنوب جهانی و بی‌دفاع‌اند؟
  • چرا ساختارهای بین‌المللی و حتی بخشی از جریان‌های مدعی “محیط‌زیست‌گرایی جهانی” در برابر چنین فاجعه‌ای سکوت کرده‌اند؟
  • و از همه مهم‌تر: چگونه می‌توان در برابر تبدیل محیط زیست به میدان جنگ، مقاومتی پایدار و موثر سازمان داد؟

در حالی‌که آسمانِ غرب آسیا شب‌به‌شب با ردی از موشک‌های رهگیر، پهپادهای انتحاری و انفجارهای دوربرد روشن می‌شود و فرماندهان نظامی در اتاق‌های جنگ خطوط آتش تازه‌ای ترسیم می‌کنند، رسانه‌ها نیز مشغول بازچینی تصاویر و جهت‌دهی افکار عمومی‌اند؛ توجه‌ها را از ویرانی‌های در حال وقوع منحرف کرده و جنگ را به درگیری‌ای قابل مدیریت و قابل پیش‌بینی تقلیل می‌دهند. اما آن‌سوتر از این خطوط، جنگ در لایه‌هایی خاموش‌تر اما عمیق‌تر در جریان است.

برای خاکی که به مواد پرتوزا آلوده شده، دیگر به‌سادگی قابل احیا نیست. برای آب‌هایی که در سکوت به ترکیبات رادیواکتیو یا اسیدهای صنعتی آلوده شده‌اند، هیچ سد و تصفیه‌خانه‌ای تضمینی برای امنیت ندارد. برای هوایی که غبار ناشی از سوختن تأسیسات صنعتی و رادیواکتیو را با خود حمل می‌کند، مرزهای جغرافیایی معنایی ندارند. و برای نسلی که در چنین محیطی متولد می‌شود و رشد می‌کند، تهدید جنگ نه خاطره‌ای از پدران، که واقعیتی جسمی و زیستی است: در تنفس، در خون، در سلول‌ها.

در جهان زیر سلطه سرمایه‌داری رقابت‌های ژئوپلیتیکی مرز نمی‌شناسد و فناوری نظامی به مراتب سریع‌تر از درک اخلاقی بشر توسعه یافته، ما نه تنها با تهدید بمباران شهرها، بلکه با خطر غیربازگشت‌پذیریِ حیات در بخش‌هایی از سیاره‌مان مواجهیم.

اگر این روند ادامه یابد، غرب آسیا نه فقط میدان جنگ، بلکه آزمایشگاهی برای مرگ تدریجی محیط زیست خواهد شد .

سالی معزی

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.