اتحاد فدائیان کمونیست
کار ، مسکن ، آزادی ، جمهوری فدراتیو شورائی!

رقص ارواح گذشتگان بر تابوت سوریه یا «انقلاب مردم سوریه علیه دیکتاتور»

چهارده سال از آغاز بهار عربی می‌گذرد؛ جنبشی که از تونس شروع شد و به سرعت به دیگر کشورهای منطقه گسترش یافت. توده‌های زحمتکش در کشورهای مختلف خاورمیانه و شمال آفریقا علیه نظام‌های سرمایه‌داری با ساختارهای استبدادی و دیکتاتوری به پا خاستند. اما در نبود احزاب و تشکل‌های مستقل، به‌ویژه احزاب انقلابی کارگری، و با دخالت قدرت‌های امپریالیستی و دولت‌های مرتجع منطقه، این جنبش‌ها یا در نیمه‌راه متوقف شدند یا پس از جنگ‌ها و خونریزی‌های فراوان، به استبداد و ارتجاعی جدید منجر گردیدند. اسناد منتشرشده نشان می‌دهد که قدرت‌های بزرگ و متحدان منطقه‌ای آنها، هر یک به دنبال منافع خود، با سازماندهی گروه‌های نیابتی یا دخالت مستقیم، در شکست بهار عربی و کشتارهای پس از آن نقش داشتند.

زمینه‌های اقتصادی و اجتماعی ناآرامی‌ها

اجرای سیاست‌های اقتصادی نئولیبرالی در کشورهایی با اقتصاد رانتی و ساختار سیاسی استبدادی، به تشدید بحران‌های اجتماعی و اقتصادی انجامید. خصوصی‌سازی‌ها، قطع یارانه‌ها، مقررات‌زدایی از نیروی کار، تشدید استثمار، بیکاری گسترده، تخریب محیط زیست و مهاجرت روستاییان به حاشیه شهرها، میلیون‌ها نفر از کارگران و زحمتکشان را به فقر و نداری کشاند. افزایش شکاف طبقاتی، خرده‌تولیدکنندگان را نیز از میدان رقابت با شرکت‌های بزرگ و مؤسسات رانتی بیرون راند و به صفوف بیکاران افزود. در حالی که سطح زندگی اکثریت مردم، به‌ویژه کارگران و زحمتکشان، روزبه‌روز وخیم‌تر می‌شد، طبقه حاکم با ایجاد رانت دولتی، ثروت‌های عمومی را میان الیگارش‌های وابسته تقسیم می‌کرد. فساد، رشوه‌خواری، دزدی و اختلاس گسترش یافت و شکافی عمیق‌تر میان حاکمان مستبد و توده‌های غارت‌شده ایجاد شد.

هنگامی که فشار از حد گذشت، خشم و نفرت انباشته‌شده با یک جرقه به شورش‌های عظیم تبدیل شد. این سرنوشت اجتناب‌ناپذیر کشورهایی بود که تحت تأثیر سیاست‌های نئولیبرالی با چنین چالش‌هایی مواجه شدند. در نبود تشکل‌های کارگری و توده‌ای و آلترناتیوهای انقلابی، و با توجه به ساختارهای درهم‌تنیده قومی، مذهبی و قبیله‌ای، زمینه‌های شکست این جنبش‌ها و دخالت قدرت‌های خارجی فراهم شد. قدرت‌هایی که رشد جنبش‌های انقلابی و توده‌ای مستقل را مغایر منافع خود می‌دیدند، از گسل‌های موجود استفاده کردند و با حمایت مالی و تسلیحاتی از جریان‌های ارتجاعی، جنگ و کشتار را دامن زدند. در این میان، مبارزات مردم به حاشیه رانده شد و جنگ‌سالاران بر میدان مسلط گردیدند.

سوریه و بهار عربی

این موج خیزش‌ها در سال ۲۰۱۱ به سوریه رسید. پیش از آن، رژیم اسد که تحت تحریم‌های همه‌جانبه غرب به رهبری آمریکا قرار داشت، برای خروج از بحران اقتصادی، سیاست‌های نئولیبرالی را با هدف جذب سرمایه‌گذاری خارجی و رشد اقتصادی در پیش گرفت. اما نتیجه این سیاست‌ها نه تنها بهبودی در وضعیت معیشتی مردم ایجاد نکرد، بلکه با خصوصی‌سازی‌ها، حذف یارانه‌ها و مقررات‌زدایی از نیروی کار، فقر و نابرابری‌های اقتصادی و اجتماعی تشدید شد. فساد ساختاری، تمرکز قدرت و ثروت در دست اقلیتی وابسته به حاکمیت، و نارضایتی گسترده توده‌های محروم، زمینه‌ساز ناآرامی‌های سال ۲۰۱۱ گردید.

خیزش اولیه در سوریه، همچون دیگر کشورهای عربی، از مناطق فقیرنشین آغاز شد و ماهیتی دموکراتیک، انقلابی و برابری‌طلبانه داشت. اقشار محروم شهری و روستایی که در نتیجه خشکسالی و سیاست‌های اقتصادی دولت به حاشیه رانده شده بودند، موتور محرکه اصلی این شورش‌ها بودند. اما در نبود رهبری انقلابی، دولت‌های امپریالیستی و ارتجاع منطقه با همکاری یکدیگر، کنترل اوضاع را در دست گرفتند.

دخالت خارجی و جنگ داخلی

بین سال‌های ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۵، ایالات متحده، قطر، ترکیه، عربستان سعودی و اسرائیل، گروه‌های شورشی وابسته به اسلام سنی را برای سرنگونی رژیم اسد حمایت مالی، لجستیکی و رسانه‌ای کردند. با تضعیف دولت، گروه‌های مسلح وابسته به القاعده، داعش و دیگر جریان‌های جهادی، بسیاری از مناطق را تصرف کردند. جنایات این گروه‌ها، اعتراضات عمومی علیه بشار اسد را به حاشیه راند و بسیاری از فعالان و رهبران جنبش را به کشتن داد یا مجبور به فرار کرد. تنها منطقه‌ای که توانست در برابر این موج مقاومت کند، کردستان سوریه (روج‌آوا) بود که با آمادگی نظری و عملی، به مبارزه علیه داعش و دیگر گروه‌های جهادی ادامه داد.

با دخالت روسیه و ایران در حمایت از رژیم اسد، گروه‌های تروریستی به شمال غربی سوریه عقب‌نشینی کردند. اما تلاش‌های ترکیه با پشتیبانی ناتو و توافق‌های پشت پرده، به سازماندهی نیروهای نیابتی و تجهیز آنها به سلاح‌های پیشرفته انجامید. تغییر توازن قوا در منطقه و رقابت قدرت‌های بزرگ برای ترسیم مجدد نقشه ژئوپلیتیک خاورمیانه، در نهایت به تضعیف نیروهای نیابتی ایران و کنار گذاشتن بشار اسد منجر شد.

حاکمان جدید و آینده سوریه

حاکمان جدید سوریه که با حمایت مالی، سیاسی و نظامی قدرت‌های امپریالیستی و دولت‌های مرتجع منطقه به قدرت رسیده‌اند، نه می‌خواهند و نه می‌توانند خواسته‌ها و مطالبات اقتصادی و سیاسی توده‌های مردم را برآورده سازند. مبارزه توده‌های تحت ستم و استثمار در سوریه ادامه خواهد یافت، اما پیروزی جنبش‌های دموکراتیک و سوسیالیستی تنها در صورتی ممکن است که این جنبش‌ها در سازمان‌های طبقاتی و جبهه‌ای انقلابی متشکل شوند و صف مستقلی در برابر دشمنان داخلی و خارجی تشکیل دهند.

متأسفانه در فقدان چنین رهبری آنچه در سوریه اتفاق افتاد، نه انقلاب مردم سوریه علیه دیکتاتور، بلکه رقص ارواح گذشتگان بر تابوت سوریه بود.

یدی شیشوانی بهمن 1403

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.