اتحاد فدائیان کمونیست
کار ، مسکن ، آزادی ، جمهوری فدراتیو شورائی!

چرا انسان‌ها تاریخ دارند؟

”انسان‌ها دارای تاریخ‌اند، زیرا می‌بایست زندگی خود را تولید کنند

این جمله‌ی بنیادین از کارل مارکس، دریچه‌ای است به درک تاریخی‌ای که در آن انسان نه تماشاگر، بلکه بازیگر اصلی صحنه‌ی تاریخ است. اما این نقش‌آفرینی، برخلاف آنچه اندیشه‌های اومانیستی یا لیبرالی بر آن تأکید دارند، با اراده‌ی آزاد و فردی انسان‌ها تعیین نمی‌شود. در اندیشه‌ی مارکس، تاریخ انسان چیزی جز تاریخ مبارزه‌ برای بقا، تولید زندگی، و تغییر شرایط مادی نیست. در این مقاله می‌کوشیم نشان دهیم چرا و چگونه انسان‌ها تاریخ دارند، و چگونه این تاریخ، در دل مناسبات مادی و اجتماعی ساخته می‌شود.

از دید مارکس، تفاوت بنیادین انسان با حیوان در آن است که انسان برای زنده‌ماندن باید دست به تولید بزند. یعنی انسان نه فقط مصرف‌کننده‌ی طبیعت، بلکه دگرگون‌کننده‌ی آن است. او ابزار می‌سازد، کار می‌کند، و مناسبات اجتماعی ایجاد می‌کند تا بتواند نیازهای خود را رفع کند. به همین دلیل، تاریخ بشر را باید تاریخ شیوه‌های گوناگون تولید زندگی دانست: از کمون اولیه تا برده‌داری، فئودالیسم، سرمایه‌داری و فراتر از آن.

اینجاست که مارکس می‌گوید: ”آگاهی انسان نیز از دل شرایط مادی زندگی او شکل می‌گیرد“. برخلاف باور ایده‌آلیستی که آگاهی را عامل تغییر می‌داند، مارکس بر این باور است که خود آگاهی نیز محصول رابطه‌ی انسان با کار، تولید و مناسبات اجتماعی است. به تعبیر انگلس در کتاب آنتی دورینگ، ”در تحلیل نهایی، آگاهی انسان بازتابی است از شرایط مادی‌ای که در آن زندگی می‌کند.“

 

تاریخ‌سازی در شرایط داده‌شده

مارکس با جمله‌ای پرآوازه هشدار می‌دهد که:

”انسان‌ها خود تاریخشان را می‌سازند، اما نه آنگونه که مایلند، بلکه در شرایطی که از گذشته به آن‌ها داده شده است.“

این جمله، دربردارنده‌ی مفهوم “تاریخ‌مندی مشروط” است. یعنی انسان‌ها در روند تغییر جامعه، با ساختارهایی مواجه‌اند که خود آن‌ها را نساخته‌اند، اما ناگزیرند با آن‌ها دست‌وپنجه نرم کنند. این ساختارها، شامل سنت‌ها، نهادها، قوانین، باورها، و روابط طبقاتی‌اند که از گذشته به ارث رسیده‌اند. به گفته‌ی مارکس، این سنت‌ها ”چونان کابوسی بر مغز زندگان سنگینی می‌کنند.“

تأکید مارکس بر این نکته، نقدی است بر آن دیدگاه‌هایی که انسان را موجودی کاملاً مختار و مستقل از گذشته می‌دانند. مارکس می‌گوید که حتی هنگامی که مردم برای تغییر تاریخ خود اقدام می‌کنند، اغلب در لباس‌ها و زبان گذشته سخن می‌گویند. در کتاب هیجدهم برومر لویی بناپارت، مارکس توضیح می‌دهد چگونه انقلابیون فرانسه در قرن نوزدهم، خود را با رجوع به الگوهای رومی و انقلابیون ۱۷۸۹ توجیه می‌کردند، چرا که هنوز نمی‌توانستند از سنت‌های گذشته عبور کنند.

 

تاریخ به‌مثابه مبارزه‌ی طبقاتی

در نوشته‌های مارکسیست‌های بعدی، به‌ویژه در آثار لویی آلتوسر، بر این نکته تأکید شده است که تاریخ نه خطی، بلکه تضادآمیز و پر از گسست و مبارزه است. انسان‌ها در دل این تضادها، جایگاه‌های متفاوتی دارند: کارگر و سرمایه‌دار، رعیت و فئودال، برده و ارباب. تاریخ در این معنا، تاریخ مبارزه‌ی طبقاتی است.

رزا لوکزامبورگ و گرامشی نیز بر پیوند میان آگاهی، سازمان‌یابی و شرایط مادی تأکید کرده‌اند. گرامشی با مفهوم ”هژمونی“ نشان می‌دهد که چگونه طبقه‌ی حاکم، نه تنها ابزار تولید بلکه ابزار اندیشه و فرهنگ را نیز در کنترل دارد، و بنابراین گذشته‌ی طبقاتی نه فقط در اقتصاد، بلکه در ذهنیت انسان‌ها نیز حضور دارد.

 

آزادی از دل تاریخ

با وجود همه‌ی این محدودیت‌ها، مارکس و مارکسیست‌ها هیچ‌گاه نقش انسان را در ساختن تاریخ انکار نمی‌کنند. بلکه برعکس، با شناخت شرایط تاریخی، انسان می‌تواند به آگاهی طبقاتی برسد و خود را از سلطه‌ی سنت‌های گذشته و ساختارهای طبقاتی رها کند. مارکس معتقد بود که با دگرگونی شرایط تولید، می‌توان راه را برای جامعه‌ای بی‌طبقه هموار کرد؛ جامعه‌ای که در آن انسان‌ها دیگر برده‌ی تاریخ خود نیستند، بلکه آگاهانه آن را رقم می‌زنند.

انسان‌ها تاریخ دارند، نه به‌خاطر آن‌که از آغاز دارای آگاهی‌اند، بلکه به این دلیل که باید زندگی‌شان را در دل طبیعت و جامعه تولید کنند. این تولید، مناسباتی را پدید می‌آورد که خود سرچشمه‌ی تاریخ می‌شود. اما این تاریخ‌سازی همیشه در چارچوب سنت‌ها و ساختارهای ازپیش‌داده‌شده رخ می‌دهد. درک این تناقض میان آزادی و ضرورت، میان اراده و ساختار، نخستین گام در تحلیل مارکسیستی از تاریخ است.

مارکس با طرح این دیدگاه، ما را فرا می‌خواند که نه تنها تاریخ را بفهمیم، بلکه آن را دگرگون کنیم. انسان‌ها تاریخ دارند، زیرا توان تغییر آن را نیز دارند – اگر آگاهانه، جمعی، و در پیوند با واقعیت‌های مادی زندگی عمل کنند.

صدای فدائی

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.