سایت فدائی، ارگان رسمی سازمان اتحاد فدائیان کمونیست
زمین و مسکن؛ آینه تمامنمای ستم طبقاتی در ایران – تخریب سرپناه زحمتکشان بلوچ

زمین و مسکن، بهویژه در کشورهایی نظیر ایران، نه صرفاً نیازهایی انسانی برای زیستن، بلکه به صحنهای برای نمایش آشکار مناسبات طبقاتی، انباشت سرمایه و کارکرد سرکوبگرانهی دولت بدل شدهاند. در این ساختار، دولت نه مدافع حقوق شهروندان ، بلکه با تمام سازوکارهای ایدئولوژیک و لجستیکیاش، در خدمت سرمایهداران و زمینخواران، بهویژه در برابر طبقات فرودست، به ایفای نقش میپردازد. زمین، بهجای آنکه محلی برای زندگی باشد، به کالایی سودآور تبدیل شده که در دست دلالان و مافیاهای قدرت و ثروت، موضوعی برای سوداگری است، و تهیدستان، حتی اجازه زنده ماندن در حاشیه را نیز ندارند.
صبح روز پنجشنبه ۲۱ فروردینماه ۱۴۰۴، این منطق ضدانسانی یکبار دیگر بهوضوح به نمایش درآمد. مأموران شهرداری زاهدان ( بخوانید مدافعانِ سرمایهداری زمین و مستغلات ) با همراهی نیروهای انتظامی و پشتیبانی چندین خودرو نظامی، شخصی و سازمانی، به منطقه محروم و حاشیهنشین شیرآباد یورش بردند و دستکم هشت خانهی مسکونی متعلق به خانوادههای زحمتکش بلوچ با بولدوزرها بهطور کامل تخریب شد.
این خانهها کاخهای شمال شهر نبودند. سرپناههایی ساده و محقر بودند، حاصل سالها تلاش، عرق جبین و جانکَنی خانوادههایی که نه سهمی از ثروت کشور دارند، نه از خدمات اولیهای چون آب، برق، آموزش و بهداشت برخوردارند. و حال، همان اندک پناه را نیز با توحش تمام از آنان گرفتهاند. خانههایی که برای زنده ماندن ساخته شده بود، اکنون با خاک یکسان شده، و کودکان بلوچ، از پس آوارها، به نظاره خرابهای نشستهاند که پیش از آن، خانهشان بود.
بلوسچتان، یکی از نمادهای بارز فقر ساختاری و تبعیض و ستم در ایران، این منطقه سالهاست با ترکیبی از سیاستهای توسعهنیافتگی ، سرکوب سیاسی مواجه است. رفتار دولت در چنین مناطقی فراتر از آن است که بتوان با الگوهای رایج حکومتهای سرکوبگر توضیح داد. آنچه در بلوچستان میگذرد، شباهتی عمیق با روابط میان اشغالگران اسرائیلی با مردم فلسطین دارد. مناسباتی از نوع «اشغال درونمرزی»، که در آن دولت مرکزی، با ابزارهای نظامی، امنیتی و شهری، بر زندگی و هستی مردم «غیرخودی» سلطه میگستراند.
بلوچستان امروز، یکی از تقاطعهای برجستهی ستم طبقاتی، ملی، نژادی و جنسیتی در ایران است؛ منطقهای که فرودستی نه تنها ناشی از فقر اقتصادی، بلکه حاصل ساختارهای سرکوب سیستماتیک و چندلایه است. تخریب خانههای مردم در شیرآباد، نه یک «حادثهی محلی»، بلکه بخشی از نقشهی وسیعتری است برای پاکسازی حاشیهنشینان، جهت حفظ قیمت زمین و مسکن توسط مافیای قدرت و ثروت است. بورژوازی مستغلات ایران مانند هیولایی مهارنشدنی به کوه و دریا و جنگل و بیابان چنگ میزنند و ثروتهای ملی را کالاهای خصوصی تبدیل میکند.
آنچه امروز در شیرآباد رخ داد، هشداری است به تمام زحمتکشان ایران: زمین، خانه و حتی حق زنده ماندن، اکنون دیگر نه حقوقی بدیهی، که جبهههایی برای مبارزهاند. ساختار موجود، خانهها را تنها زمانی به رسمیت میشناسد که محصول سرمایهی انباشتشده باشند، نه زحمت انسانهای محروم. در چنین نظمی، بولدوزر نه برای آبادانی، که برای تخریب زندگی فرودستان به کار میرود.

پاسخ به این جنایت، نه التماس برای ترحم از ساختاری ضدانسانی، بلکه در سازمانیابی آگاهانه و ریشهدار نهفته است. تنها با ایجاد تشکیلات مستقل کارگری، با پیوند مبارزات کارگران، بیکاران، حاشیهنشینان و ملیتهای تحت ستم و استثمار در سراسر کشور، میتوان در برابر این یورش بیوقفه ایستاد. مبارزه برای خانه و حق سرپناه، مبارزه برای کرامت انسانی است.
خانه را باید بازپس گرفت. زمین را باید از چنگال دلالان و دولتهای سرکوبگر رها کرد. این، رسالتی جمعی است؛ رسالت همهی آنان که در این کشور، یا خانهای ندارند، یا هراس از ویرانی آن هر لحظه با ایشان است.