سایت فدائی، ارگان رسمی سازمان اتحاد فدائیان کمونیست
حکم اعدام شریفه محمدی، فعال کارگری، اعلام جنگ به همهی ماست

تأیید حکم اعدام شریفه محمدی، فعال کارگری و عضو کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری، نمونهای آشکار از سرکوب سازمانیافتهی کارگران و تلاشهای آنان برای متشکل شدن است. شریفه در آذرماه ۱۴۰۲ بازداشت و در تیرماه ۱۴۰۳ با اتهام ساختگی «بغی» به اعدام محکوم شد؛ حکمی که در مهرماه همان سال توسط دیوان عالی کشور نقض گردید، اما تنها چند ماه بعد، در بهمنماه ۱۴۰۳ دادگاه انقلاب رشت بار دیگر، اینبار به ریاست فرزند همان قاضی نخستین، او را به اعدام محکوم کرد و اکنون دیوان عالی کشور حکم را تأیید کرده است. این در حالی است که هیچیک از ایراداتی که پیشتر خود دیوان عالی بر پرونده وارد کرده بود برطرف نشده است.
این روند بار دیگر نشان میدهد که در جمهوری اسلامی اساساً چیزی به نام عدالت وجود ندارد. دستگاه قضایی از همان آغاز، نه نهادی مستقل یا بیطرف، بلکه ستون اصلی ماشین سرکوب بوده است؛ نهادی که کارکرد آن به جای رسیدگی به دادخواهی مردم، صدور احکام اعدام، زندان و شکنجه برای خاموش کردن صدای معترضان است. بیش از چهار دههی کشتار سازمانیافتهی مخالفان، از دادگاههای چند دقیقهای دههی شصت گرفته تا صدور حکم اعدام برای فعالان کارگری امروز، گواه آن است که عدالت هیچگاه در این نظام جایی نداشته است. آنچه به نام «محاکمه» برگزار میشود، چیزی جز نمایشهای فرمایشی برای توجیه تصمیمهای از پیشگرفتهشدهی نهادهای امنیتی نیست. در چنین سازوکاری، سرنوشت فعالان اجتماعی و کارگری نه بر پایهی قانون یا شواهد، بلکه صرفاً بر مبنای نیاز سیاسی حاکمیت تعیین میشود؛ نیازی که همواره معطوف به ایجاد هراس، جلوگیری از تشکلیابی کارگران و تداوم سلطهی طبقاتی بوده است.
شریفه محمدی اما در دل این فشارها، حقیقت را با کلمات خود روشن کرده است: «من فرزند کارگری هستم که از کودکی دستان پینهبسته پدرم را دیدهام؛ پدری که با پتک، نان را از میان سنگها میجست عمری سنگ تراشید، پتک زد و سختی کشید، بیآنکه حتی یک روز بیمه تأمین اجتماعی داشته باشد. او ما را با سختیهای زندگی آشنا کرد و آموخت که در برابر ناملایمات و فشارها مقاومت کنیم و تن به هیچ ذلتی ندهیم. حرف ناحق و گناه ناکرده را از هیچکس نپذیریم. من فقط زندگی کردم و عاشق زندگی بودم و هستم؛ نه تنها برای خود، بلکه برای همه انسانهای شریف و زحمتکشی که کار میکنند تا زندگی بگذرد و رفاه و آسایش برای همگان فراهم شود.» این سخنان در حقیقت بیانیهای از دل طبقهی کارگر ایران است؛ نسلی که تنها به جرم مطالبهی ابتداییترین حقوق انسانی، با شدیدترین سرکوبها روبهرو میشود.
پروندهی شریفه نشان میدهد که حاکمیت اسلامی از تشکلیابی کارگران بیشتر از هر دشمن خارجی هراس دارد.
در شرایطی که جمهوری اسلامی در بحبوحهی بحرانهای اقتصادی و سیاسی، فشارهای ناشی از درگیریهای منطقهای تلاش دارد جامعه را در سکوت و انفعال نگه دارد، حذف فیزیکی مدافعان کارگری به بخشی از سیاست رسمی سرکوب بدل شده است. و اکنون نیز در سایهی جنگ و تهدیدهای خارجی، تیغ سرکوب را بر گردن نیرویی گرفته که هیچگاه به مداخلهی نظامی بیگانه دل نبسته و همیشه در کنار زحمتکشان علیه سلطه و استبداد ایستاده است.
مبارزه برای لغو حکم اعدام شریفه محمدی بخشی جداییناپذیر از مبارزه علیه مجازات اعدام و سرکوب سیستماتیک جنبشهای اجتماعی در ایران است. اگر این حکم اجرا شود، معنایش آن است که حذف فیزیکی مدافعان کارگری به امری عادی بدل خواهد شد و راه برای سرکوبهای گستردهتر هموار میگردد. مبارزه برای لغو این حکم و آزادی بی قید و شرط شریفه، در عین حال گامی ضروری در دفاع از حق تشکلیابی مستقل کارگران و مبارزهی عمومی برای آزادی همه زندانیان سیاسی است. همانگونه که شریفه از پدر کارگرش آموخته بود که «تن به هیچ ذلتی ندهیم»، امروز نیز وظیفهی همه ماست که در برابر ذلت تحمیلیِ چنین حکمی بایستیم. دفاع از شریفه محمدی، دفاع از حق حیات، از آزادی و از آرزوی جامعهای استوار بر عدالت و برابری است؛ جامعهای که در آن زندگی برای همه انسانهای شریف و زحمتکش ممکن و شایسته باشد.
صدای فدائی