اتحاد فدائیان کمونیست
کار ، مسکن ، آزادی ، جمهوری فدراتیو شورائی!

تیر خلاصی که بحران مسکن بر پیکر جامعه شلیک کرد

بریده خبر در آفتاب نیوز :

تیر خلاصی که بحران مسکن بر پیکر جامعه شلیک کرد

ظهر سه‌شنبه دوم اردیبهشت، فاجعه‌ای تلخ و تکان‌دهنده در خیابان یوسف‌آباد تهران به پلیس گزارش شد: مستأجری که دیگر توان تحمل فشارها را نداشت، با شلیک گلوله صاحب‌خانه و فرزندش را به قتل رساند و سپس به زندگی خود پایان داد. رسانه‌های رسمی تلاش کردند این فاجعه را صرفاً یک «حادثه جنایی» جلوه دهند، اما واقعیت فراتر از آن است. این تراژدی، پژواک خشم فروخورده و درماندگی میلیون‌ها انسان است که زیر فشار سنگین بحران مسکن و فقر سیستماتیک در سایه‌ی نظم سرمایه‌داری جمهوری اسلامی خُرد شده‌اند.

این تیراندازی نه یک حادثه منفرد، بلکه نشانه‌ای از فوران خشمی است که حاصل سال‌ها بی‌عدالتی، محرومیت و استثمار بی‌وقفه است. بحران ساختاری مسکن در ایران، دیگر نه تنها به فقر و آوارگی انجامیده، بلکه به مرز انفجارهای اجتماعی و فاجعه‌های انسانی کشیده شده است.

در منطق سرمایه‌داری ، مسکن نه به‌عنوان یک حق انسانی، بلکه کالایی برای انباشت سرمایه تلقی می‌شود. بازار زمین و مسکن در ایران، میدان تاخت‌وتاز بانک‌های خصوصی، شرکت‌های انبوه‌سازی، بنیادها و نهادهای خصولتی است. خانه‌سازی، نه برای رفع نیاز مردم، بلکه برای تضمین سود طبقه‌ی حاکم و تحکیم کنترل طبقاتی صورت می‌گیرد.

اجاره‌بها در دو دهه‌ی اخیر رشد جنون‌آمیزی داشته است. در تهران و شهرهای بزرگ، اجاره‌ی یک واحد کوچک معادل چندین برابر دستمزد یک کارگر یا معلم است. مستأجران ناگزیر به حاشیه‌های بی‌امکانات رانده می‌شوند یا در شرایط غیرانسانی خانه‌های فرسوده زندگی می‌کنند. در این نظم، دولت نه مدافع مردم، که شریک اصلی سوداگری زمین و مسکن است.

ادعاهایی چون «مسکن ملی» یا وعده‌ی «ساخت یک میلیون مسکن در سال» چیزی جز ابزارهای تبلیغاتی برای خرید زمان سیاسی و کنترل نارضایتی‌های اجتماعی نبوده‌اند. این پروژه‌ها، با فساد، ناکارآمدی و بی‌نتیجگی، تنها بر خشم و درماندگی فرودستان افزوده‌اند. میلیون‌ها نفر با فروش اندوخته‌های ناچیزشان، با امید به خانه‌دار شدن وارد این طرح‌ها شدند و حالا در برزخ بی‌پایان انتظار و ناامیدی گرفتارند.

فاجعه‌ی یوسف‌آباد، تصویری عریان از همین واقعیت است: کارگر، معلم، پرستار و کارمندی که دیگر جایی برای نفس کشیدن نمی‌یابد و ناگهان در شرایطی بی‌راه چنان می‌شکند که فاجعه می‌آفریند. برخلاف آنچه رسانه‌ها القا می‌کنند، عامل این جنایت نه «اختلال روانی» یا «نزاع شخصی»، بلکه سیاست‌های کلان اقتصادی، سلب حقوق انسانی، و فشار سیستماتیک نظام سرمایه‌داری حاکم است.

بحران مسکن در ایران بحران مدیریتی نیست؛ بحران ماهیت نظام است. در نظمی که حیات انسانی قربانی سودآوری سرمایه‌داران می‌شود، مسکن نه حق که امتیازی تجملی است. این بحران، نه با وعده‌های تازه، بلکه تنها با دگرگونی ریشه‌ای نظم اقتصادی و سیاسی قابل حل است.

زمین و مسکن باید از چنگ سوداگران آزاد شود و به عنوان یک حق اجتماعی عمومی به رسمیت شناخته شود. این تحول بدون سازماندهی سیاسی طبقه‌ی کارگر، بدون ایجاد تشکل‌های سراسری مستأجران و فرودستان، و بدون مبارزه‌ای آگاهانه و پیگیر علیه کل ساختار سرمایه‌داری جمهوری اسلامی ممکن نخواهد شد.

حق مسکن، حق حیات: “کار، مسکن، آزادی” پرچم مبارزه‌ی ماست

تراژدی یوسف‌آباد، هشداری عریان است به جامعه‌ای که هر روز بیشتر در گرداب فقر، بی‌عدالتی و ناامیدی فرو می‌رود. خانه، حق است؛ زندگی، حق است؛ و این حقوق تنها در سایه‌ی مبارزه‌ی متحد، آگاهانه و رادیکال بازپس گرفته خواهند شد.

در آستانه‌ی اول ماه مه، روز جهانی کارگر، وظیفه‌ی ماست که مسأله‌ی مسکن را به یکی از محورهای اصلی مطالبات طبقه‌ی کارگر و فرودستان بدل کنیم. حق مسکن، جدایی‌ناپذیر از حق کار و حق زندگی آزادانه است. بحران مسکن، حمله‌ای مستقیم به کرامت انسانی و بقاست.

در چنین شرایطی، ضروری است که شعار کار، مسکن، آزادی به پرچم مبارزه‌ی زحمتکشان و فرودستان تبدیل شود. مسکن باید به عنوان یک حق غیرقابل معامله‌ی انسانی مطالبه شود، نه کالایی برای سوداگری سرمایه‌داران. مبارزه برای مسکن، بخشی جدایی‌ناپذیر از مبارزه برای سرنگونی نظم سرمایه‌داری و ساختن جهانی نوین است؛ جهانی که در آن، زندگی، کرامت و آزادی بر سود و استثمار اولویت یابد.

اول ماه مه باید پژواک این حقیقت باشد: بدون کار، بدون مسکن، بدون آزادی، هیچ عدالتی ممکن نیست. تنها با اتحاد پیگیر، سازماندهی مستقل و مبارزه‌ی جمعی می‌توان این حقوق سلب‌شده را بازپس گرفت.

صدای فدائی

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.