اتحاد فدائیان کمونیست
کار ، مسکن ، آزادی ، جمهوری فدراتیو شورائی!

کولبری: نامی که فقر، ستم و مرگ را بر دوش می‌کشد

در آستانه سال نو، در حالی که بسیاری از مردم خود را برای جشن و آغاز سالی تازه آماده می‌کنند، زندگی برای بخش بزرگی از جامعه به معنای تکرار روزهایی است که هیچ امیدی در آن نیست. فقر، بیکاری، و سرکوب، سرنوشت بسیاری از مردم مناطق به حاشیه‌ رانده شده و محرومیت سیستماتیک ایران را رقم زده است. در این میان، کولبران نماد بارز این چرخه بی‌پایان فقر و بی‌عدالتی‌اند؛ مردان، زنان، و حتی کودکانی که هیچ راهی برای تأمین حداقل‌های زندگی جز حمل بارهای سنگین سرمایه‌داران بر دوش خود و عبور از کوهستان‌های صعب‌العبور ندارند.

واژه “کولبر” سال‌هاست که فراتر از معنای لغوی خود رفته و به نمادی از استثمار، سرکوب، و فقر سیستماتیک تبدیل شده است. مانند واژه‌هایی چون “کارگر”، “معلم”، و “دستفروش”، کولبری نیز به بخشی از ساختار طبقاتی جامعه بدل شده است. اما در اینجا، “کولبر” نه فقط کسی است که باری را بر دوش خود حمل می‌کند، بلکه انسانی سلب مالکیت شده است که از همه حقوق اولیه زندگی محروم شده است؛ کسی که برای تأمین هزینه والدین سالخورده، تحصیل فرزند، درمان عزیز بیمار، یا حتی پرداخت اجاره سرپناهی محقر، ناچار است بار سنگین نابرابری را بر شانه‌های خود بکشد.
در روز پنج‌شنبه ۳۰ اسفند ۱۴۰۳، درست در آخرین ساعات سال، نیروهای هنگ مرزی در نوار مرزی “سورکیو” شهرستان بانه به سوی گروهی از کولبران آتش گشودند. در نتیجه این تیراندازی، کولبری به نام سینا رستم‌پور، متاهل و پدر یک فرزند، در نوار مرزی «سورکیو» بر اثر تیراندازی مستقیم نیروهای هنگ‌مرزی به قتل رسید.
قتل او، همچون بسیاری دیگر از کولبران، نه تصادفی بود و نه استثنایی. این تنها نمونه‌ای از سرکوب بی‌وقفه‌ای است که هر روز در مناطق مرزی علیه کسانی اعمال می‌شود که جز بدن خود، هیچ سرمایه دیگری برای بقا ندارند.

بر اساس گزارش‌های منتشر شده، در سال ۲۰۲۴، مجموعاً ۳۴۵ کولبر در مرزهای استان‌های آذربایجان غربی، کردستان، و کرمانشاه کشته یا زخمی شده‌اند. از این تعداد، ۵۹ کولبر (۱۷٪) جان خود را از دست داده‌اند و ۲۸۶ نفر (۸۳٪) زخمی شده‌اند. اما آنچه این آمار را بیش از پیش تکان‌دهنده می‌کند، این است که ۲۵۹ مورد از این حوادث (۷۵٪) ناشی از تیراندازی مستقیم نیروهای نظامی بوده است. همچنین، ۲۲ کولبر (۶٪) کودک بوده‌اند که یکی از آنها بر اثر سرمازدگی جان خود را از دست داده است.

کولبری: محصول سرکوب و بی‌عدالتی ساختاری

کولبری شغلی نیست که کسی آن را انتخاب کند، بلکه راهی است که به اجبار به «کولبران» تحمیل شده است. کولبران از میان محروم‌ترین اقشار جامعه برخاسته‌اند؛ کارگرانی که از کارخانه‌ها اخراج شده‌اند، جوانانی که به دلیل فقر از ادامه تحصیل بازمانده‌اند، کشاورزانی که زمین‌هایشان را یا به دلیل بحران‌های اقتصادی از دست داده‌اند یا در دام دلالان و بانک‌های بهره‌کش افتاده‌اند. حتی دانشجویان و تحصیل‌کردگان نیز که امیدی به یافتن شغل ندارند، ناچارند برای زنده ماندن به کولبری روی بیاورند.

از کودکان ده‌ساله تا پیرمردان هفتادساله، همه و همه در این چرخه معیوب گرفتار شده‌اند. برای بسیاری از آنها، کولبری تنها راهی است که می‌توانند انرژی لازم را برای حمل بار فردای خود تأمین کنند. اما این راه، راهی است که اغلب بازگشتی ندارد. در زمستان و تابستان، در روز و شب، کولبران در مسیرهایی گام برمی‌دارند که پر از خطر است؛ خطر سرمازدگی و مدفون شدن زیر برف، سقوط از ارتفاعات، انفجار مین‌های به‌جا مانده از جنگ ارتجاعی ایران و عراق ، و البته، مرگ در اثر تیراندازی مستقیم نیروهای مسلح جمهوری اسلامی.

اما آنچه کولبری را به نمادی از فقر و ستم ساختاری بدل کرده است، نه فقط خطرات طبیعی یا مشقت جسمی آن، بلکه سرکوبی است که سیستماتیک علیه آنان اعمال می‌شود. در جامعه‌ای که هرگونه اعتراض سرکوب می‌شود، کولبران حتی امکان بیان دردهای خود را ندارند.
کولبران، که در سخت‌ترین شرایط ممکن زندگی می‌کنند، بازتابی از شکاف طبقاتی عمیقی هستند که در ایران جمهوری اسلامی‌زده وجود دارد. در حالی که مافیای قدرت و ثروت با حمایت بی‌دریغ رژیم ثروت‌های کلان می‌اندوزند، مردمانی که در همان کشور زندگی می‌کنند، ناچارند بار سنگین کالاهایی را که صاحبان سرمایه از آنها سود می‌برند، بر دوش بکشند و جانشان را در این راه از دست بدهند.

کولبران، قربانیان مستقیم سیاست‌های اقتصادی، امنیتی، و اجتماعی هستند که راه‌های معیشت پایدار را از بین برده است. مناطقی که زمانی قطب کشاورزی و تولید بودند، اکنون به سرزمین‌هایی تبدیل شده‌اند که تنها راه بقا در آنها کولبری است.

کسی که حتی لحظه‌ای به رنج کولبران فکر کند، نمی‌تواند از خود نپرسد: این وضعیت تا کی ادامه خواهد داشت؟ آیا سرنوشت هزاران نفر از مردمی که سلب مالکیت شده‌اند و در این جغرافیا زندگی ‌می‌کنند، باید تا ابد مرگ، فقر، و سرکوب باشد؟

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.