اتحاد فدائیان کمونیست
کار ، مسکن ، آزادی ، جمهوری فدراتیو شورائی!

فاشیسم نه از خلأ، بلکه از بطن بحران سرمایه‌داری زاده می‌شود

در روزهای شنبه و یکشنبه، بیش از ۱۳۰۰ تظاهرات در سراسر ایالات متحده برگزار شد. خیابان‌های نیویورک، واشنگتن، شیکاگو، لس‌آنجلس و ده‌ها شهر دیگر شاهد حضور ده‌ها هزار معترض بودند که علیه سیاست‌های سرکوبگرانه، اقتصادی و نظامی دولت آمریکا شعار می‌دادند. این اعتراضات که با فراخوان اتحادیه‌های کارگری، سازمان‌های مدافع حقوق مدنی، گروه‌های مدافع حقوق زنان و ال‌جی‌بی‌تی‌کیو+ برگزار شد، صدای مخالفانی بود که در برابر چرخ‌دنده‌های مکارتیسم و فاشیسم خزنده خاموش نماندند.
اما سؤال کلیدی این‌جاست: آیا این اعتراضات می‌توانند تغییری بنیادین در سیاست آمریکا رقم بزنند؟ یا آنکه همچون بسیاری از موج‌های اعتراضی دیگر، در ساختار دوگانه‌ی دموکرات ـ جمهوری‌خواه جذب، تخلیه و بی‌اثر خواهند شد؟
بی‌تردید، حضور خیابانی هزاران نفر در آمریکا ، به‌ویژه در این شرایط سرکوب و کنترل رسانه‌ای، نشانه‌ای مثبت است. تظاهرات گسترده در محکومیت سیاست‌های شبه فاشیستی ترامپ، مداخلات اقتصادی ایلان ماسک برای کوچک‌سازی دولت و خصوصی‌سازی خدمات اجتماعی، تقویت ماشین جنگی آمریکا، حمایت از نسل‌کشی در فلسطین و بمباران یمن، همه حاکی از آن‌اند که بخش‌هایی از افکار عمومی جامعه آمریکا بیدار و خیابان را به‌مثابه عرصه‌ی نمایش قدرت خویش زنده نگاه می‌دارند.

اما این اعتراضات، در عین ارزشمندی، خطرِ جذب شدن در دوگانه‌ی کاذب دموکرات ـ جمهوری‌خواه را با خود یدک می‌کشند. بسیاری از چهره‌های حزبی لیبرال در کنار این تجمعات ظاهر شدند، اما بدون آنکه حتی کلمه‌ای علیه سیاست‌های خارجی دموکرات‌ها یا نقش مستقیم آن‌ها در تحکیم سلطه‌ی نظامی آمریکا بر جهان به زبان آورند.

نقطه‌ی کور بسیاری از تحلیل‌ها این‌جاست: فاشیسم نه از خلأ، بلکه از بطن بحران سرمایه‌داری زاده می‌شود. هنگامی که سرمایه دیگر نمی‌تواند با ابزارهای دموکراتیک بقای خود را تضمین کند، از اقتدارگرایی، سرکوب، نژادپرستی و کنترل نظامی بهره می‌گیرد. فاشیسم، واکنش سرمایه به بحران‌های خودش است. بنابراین، اگر معترضان به فاشیسم ترامپ، به نژادپرستی دولتی، به قوانین ضد زنان و ال‌جی‌بی‌تی‌کیو+ اعتراض می‌کنند، اما سرمایه‌داری را به‌عنوان مادر این هیولا نشانه نمی‌گیرند، اعتراضشان در بهترین حالت به یک ناله‌ی انسانی، و در بدترین حالت، به ابزار مشروعیت‌بخشی به جناح دیگر طبقه‌ی حاکم تبدیل می‌شود.
تا زمانی که جنبش‌های اعتراضی در آمریکا به امید اصلاح‌طلبی در حزب دموکرات، یا مخالفت با این یا آن سیاست ترامپ در کاخ سفید، به خیابان می‌آیند، هیچ گسستی از نظم حاکم شکل نمی‌گیرد. ترامپ بدون بایدن معنا ندارد، همان‌طور که فاشیسم بدون سرمایه‌داری به معنی خواهد شد.
چپ رادیکال، طبقه‌ی کارگر، سیاهان، زنان و اقلیت‌های جنسی، تنها زمانی می‌توانند در برابر این چرخه‌ی بسته مقاومت مؤثر شکل دهند که جبهه‌های مستقل خود را بسازند؛ جبهه‌هایی رها از وابستگی به ساختار حزبی رسمی، و متکی بر قدرت سازمان‌یافته‌ی پایین به بالا.
یکی از نشانه‌های اعتراضات بالغ، وسعت‌یافتن آن به‌سوی سیاست‌های امپریالیستی و بین‌المللی آمریکاست. خوشبختانه، در بسیاری از این تجمعات اخیر، شعارهایی در حمایت از مردم فلسطین، علیه کمک‌های نظامی به اسرائیل، در محکومیت بمبارانِ یمن و مخالفت با ماشین جنگی آمریکا شنیده شد. این نشانه‌ی مهمی است از امکان اتصال اعتراضات داخلی به اعتراضات جهانی.

تا زمانی که سیاست خارجی آمریکا دست‌نخورده بماند، هیچ تغییر واقعی‌ای در سیاست داخلی ممکن نخواهد بود. ماشین جنگی‌ای که فرودستان آمریکایی را از بیمه و آموزش و سرپناه محروم می‌کند، همان ماشینی است که فلسطینی‌ها را در غزه بمباران می‌کند، یمنی‌ها را در محاصره نگه می‌دارد و سود میلیاردی را به شرکت‌های تسلیحاتی می‌رساند. خلع سلاح داخلی و خارجی، دو وجه یک مبارزه‌اند.
خاموش نماندن در برابر فاشیسم، سکوت نکردن در برابر جنایت‌های نظامی، و اعتراض به خصوصی‌سازی و نژادپرستی دولتی، بی‌شک وظیفه‌ای انسانی‌ست. اما این اعتراضات، اگر در چارچوب نظم موجود باقی بمانند، نه‌تنها به تغییر اساسی منجر نمی‌شوند، بلکه ممکن است خود به سوپاپ اطمینان همان نظمی بدل شوند که باید علیه‌اش شورید.
مقاومت واقعی، از لحظه‌ای آغاز می‌شود که معترضان دریابند دشمن صرفاً یک فرد یا یک جناح نیست، بلکه کل ساختار سرمایه‌داری و امپریالیستی‌ست؛ ساختاری که نه‌فقط در آمریکا، بلکه در سراسر جهان بذر فاشیسم، جنگ، نابرابری و ویرانی می‌پراکند. تنها با ساختن جبهه‌های مستقل، رادیکال، سازمان‌یافته و بین‌المللی‌ست که می‌توان این ماشین را متوقف کرد.

صدای فدائی

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.