سایت فدائی، ارگان رسمی سازمان اتحاد فدائیان کمونیست
بازخوانی کوتاه از اندیشههای یک انقلابی:بهمناسبت سالروز درگذشت لنین
امروز 21 ژانویه سالروز درگذشت ولادیمیر ایلیچ لنین است، متفکر و انقلابی برجستهای که آثار و دیدگاههایش همچنان در عرصه سیاست، اقتصاد و مبارزه طبقاتی الهامبخش است. لنین نه تنها رهبر انقلاب کارگری اکتبر 1917 و بنیانگذار اتحاد جماهیر شوروی بود، بلکه با تحلیلهای عمیق خود از ماهیت سرمایهداری، امپریالیسم و جنگ، ابزارهایی فکری برای فهم جهان معاصر در اختیار ما قرار داد.
اندیشههای لنین در زمانهای که جهان با تناقضهای سرمایهداری، جنگهای امپریالیستی و تسلط شرکتهای چندملیتی روبهرو است، همچنان اعتبار و اهمیت خود را حفظ کردهاند. این سالروز فرصتی است تا با نگاهی دوباره به نظریات لنین، از آموزههای او در تبیین تضادهای جهانی و مبارزه برای رهایی بهره بگیریم.
در ادامه، با استفاده از چند نقلقول از لنین، مختصر وکوتاه به بررسی دیدگاههای او درباره دیالکتیک، امپریالیسم و جنگ و مبارزه طبقاتی میپردازیم و آنها را در بستر تحولات اقتصادی و سیاسی دهههای اخیر کوتاه تحلیل خواهیم کرد.
امپریالیسم: جهانیسازی سرمایه و میراث لنین
لنین در اثر کلاسیک خود، امپریالیسم به مثابه بالاترین مرحله سرمایهداری، چارچوبی نظری ارائه داد که هنوز هم برای فهم تغییرات سرمایهداری مفید است. او امپریالیسم را مرحلهای از سرمایهداری میدانست که در آن:
1. تمرکز سرمایه و تولید منجر به سلطه انحصارها میشود.
2. تشکیل سرمایه مالی بهعنوان پیوندی میان بانکها و صنایع نقش مسلطی پیدا میکند.
3. صدور سرمایه جایگزین صدور کالا بهعنوان فعالیت اقتصادی اصلی میشود.
4. تراستها و کارتلهای بینالمللی بازار جهانی را میان خود تقسیم میکنند.
5. تقسیم جهان میان قدرتهای امپریالیستی شکل میگیرد.
این تحلیل لنین نه تنها شرایط اوایل قرن بیستم را توصیف میکرد، بلکه روندهایی را پیشبینی نمود که در دهههای اخیر به شکل «جهانیسازی شتابان سرمایه» عینیت یافته است. ظهور فناوریهای دیجیتال، پیشرفت ارتباطات، و کاهش موانع انتقال سرمایه، کالا و نیروی کار، جهان را به شکلی عمیقتر به یکپارچگی اقتصادی کشانده است.
اما همانطور که لنین توضیح داد، این یکپارچگی نه به معنای پایان تضادهای طبقاتی و ملی، بلکه بیانگر تشدید آنهاست. در جهان امروز، شکاف میان شمال و جنوب جهانی، سلطه شرکتهای چندملیتی و بحرانهای مالی جهانی، همگی ادامه منطقی آنچه لنین به عنوان ویژگیهای امپریالیسم برشمرد، هستند.
نقد جنگ و تحلیل آن از دیدگاه لنین
لنین در اثر جنگ و انقلاب به طور روشنی بیان میکند که:
«همه جنگها از نظامهای سیاسی زایندهشان جداییناپذیرند. سیاستی که دولتی مفروض، و طبقهای مفروض در درون آن دولت، مدتها پیش از آغاز جنگ در پیش گرفته، بناگزیر بوسیله همان طبقه در خلال جنگ ادامه مییابد و تنها شکل عملی ساختنش تغییر میکند.»
این دیدگاه بر آن است که برای درک یک جنگ، باید سیاستهای طبقاتی و اقتصادی پیش از آن را تحلیل کرد. جنگها نه پدیدههایی تصادفی و جدا از ساختارهای اجتماعی، بلکه ادامه سیاستهای پیشین به شکلی خشونتآمیز هستند.
به همین دلیل، لنین تأکید میکند که تحلیل جنگ بدون در نظر گرفتن روابط آن با نظامهای طبقاتی و سیاستهای پیش از جنگ، چیزی جز مشاجره و لفاظیهای بیهوده نیست. در دنیای امروز، جنگهایی چون تجاوز آمریکا به عراق، درگیری اوکراین و روسیه، نسلکشی سازهی فاشیستی اسرائیل و یا جنگهای منطقهای در غرب آسیا و افریقا را نمیتوان بدون در نظر گرفتن سیاستهای امپریالیستی و منافع طبقاتی قدرتهای بزرگ تحلیل کرد.
جهانی شدن سرمایه: تضادها و پیامدها
دهههای اخیر شاهد تسریع در روند جهانی شدن سرمایه بودهایم. این روند که با بهرهگیری از انقلاب علمی در حوزه ارتباطات و فناوریهای دیجیتال همراه بوده، ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را در بسیاری از کشورها دگرگون کرده است. اما این جهانی شدن، همانطور که لنین پیشبینی کرده بود، تضادهای ذاتی سرمایهداری را حل نکرده، بلکه آنها را تعمیق بخشیده است.
1. تمرکز شدیدتر سرمایه: شرکتهای چندملیتی بزرگتر و قویتر از هر زمان دیگری شدهاند و کنترل بیشتری بر اقتصاد جهانی دارند.
2. بحرانهای اقتصادی دورهای: وابستگی اقتصادهای ملی به سرمایهداری جهانی، کشورها را به شدت آسیبپذیر کرده است. بحران مالی 2008 و در ادامهی آن رکودهای مکرر نمونههای بارزی از این روند هستند.
3. تشدید نابرابری: تقسیم ناعادلانه ثروت و منابع میان شمال و جنوب جهانی همچنان پابرجاست.
انقلاب و ضرورت تحلیل طبقاتی
لنین در نقلقول دیگری در اثر «درباره انقلاب همه ملت » به مفهومی بسیار کلیدی در انقلابها میپردازد:
«انقلاب پیروزمند، به معنای معین کلمه، فقط آن انقلابی میتواند باشد که همه ملت را فراگیرد: این سخن بدان معناست که پیروزی انقلاب در گرو اتحاد اکثریت عظیمی از مردم برای پیکار در راه تحقق خواستهای این انقلاب است و این اکثریت عظیم یا باید فقط از همه یک طبقه و یا از طبقات گوناگونی که چند هدف مشترک دارند، تشکیل شده باشد…»
لنین در اینجا به پیچیدگیهای ایجاد اتحاد میان طبقات مختلف در یک انقلاب اشاره میکند. از دیدگاه او، مفهوم «انقلاب همه ملت» تنها زمانی میتواند معنای واقعی و مارکسیستی پیدا کند که تحلیل دقیقی از منافع طبقات مختلف و اهداف مشترک آنها انجام شود.
او تأکید میکند که اتحاد طبقات گوناگون نباید باعث فراموشی مبارزه طبقاتی و تضادهای درونی جامعه شود. این نکته در برابر گرایشهایی که سعی دارند انقلاب را به یک حرکت کلی و غیرطبقاتی تقلیل دهند، از اهمیت ویژهای برخوردار است. به بیان لنین، پیشرفت انقلاب تنها با آگاهی طبقات مختلف از منافع خود و شفافتر شدن خواستههایشان ممکن است.
در زمانهای که بسیاری از جریانهای سیاسی به جای تحلیل دقیق واقعیتهای اجتماعی به شعارهای مبهم و سطحی روی آوردهاند، اندیشههای لنین یادآور ضرورت دیالکتیک علمی و وفاداری به تحلیل طبقاتی است.
امروز، بیش از هر زمان دیگری، نیازمند آن هستیم که به جای پذیرش روایتهای سادهانگارانه، به تحلیلهای جامع و عمیق از تضادهای اجتماعی و مبارزه طبقاتی بپردازیم.
در جهانی که همچنان با جنگ، نابرابری و استثمار دستوپنجه نرم میکند، بازخوانی اندیشههای لنین به ما یادآوری میکند که تغییر واقعی، مستلزم تحلیل دقیق ساختارهای اجتماعی و سیاسی و سازماندهی و اقدام انقلابی برای پایان دادن به سلطه دول استبدادی و سرمایهداری جهانی است.