سایت فدائی، ارگان رسمی سازمان اتحاد فدائیان کمونیست
افزایش بی سابقه ی قیمتها، آمار بالای بیکاری، تورم ثانیه به ثانیه، گسترش فقر مطلق، فساد، رانت، رشوه خواریِ گسترده، خفقان و جو شدید امنیتی، گرسنگی فراگیر، افزایش تن فروشی، روند رو به رشد کارتن خوابی، تکدی گری و زورگیری، فراگیرشدن افسردگی، اعتیاد و خودکشی در بین جوانان، تشریفاتی و تزئینی بودنِ واژه هایی همچون: قانون، بیمه، آموزش رایگان و حقوق شهروندی، کوه، جنگل و دریاخواری، ویرانی گسترده ی محیط زیست به نام کمک به اقتصاد! مجازات سنگین برای فعالان عدالت و آزادی، پاسخگو نبودن مقامات و مسئولین در قبال مردم…این ها و هزاران مشکل دیگر برای هرکس در جامعه ی ایران زندگی میکند به راحتی و وضوح قابل لمس است.
اوضاع به حدی اسفبار است که هرگوشه و کنار میتوان صدای ناله و فغانهای مردمی را شنید که دیگر هیچ رقمه نه میخواهند و نه میتوانند این وضعیت را تحمل کنند. صدا ها گرچه در همه جا از کوچه و خیابان گرفته تا اتوبوس و مترو تاکسی، از مغازه و پارک گرفته تا مطب پزشکان و بانکها شنیده میشود اما آنطور که باید بلند و رسا نیست و بنابراین در حد همین خالی کردن های لحظه ای باقی میماند. گویی هرکس با فحش و بد و بیراهی که به یکی از مسئولین کشور یا کل سیستم میدهد از فشارهای روی خودش میکاهد و بعد از آن دیگر وظیفه ای را روی دوشش احساس نمیکند! برخی هم در این بین یاد گرفته اند برای توجیه کردنِ ساکن بودن خودشان، تقصیر را گردن دیگران بیاندازند و اینگونه خود شانه خالی کنند. یکی نسل جوان را بی عرضه میداند دیگری قدیمی ترها راکه انقلاب کردند بی فکر میخواند، یکی دیگر هم دولتمردان چین و روسیه را به خاطر پشتیبانی و حمایت از جمهوری اسلامی گناهکار میشمارد. اما آنان که میدانند اعتراضات کور، فحش دادن های خاله زنکی و مقصر دانستن این و آن دردی را دوا نمیکند همواره دنبال راهی برای تغییراند. تغییری بزرگ و اساسی! تغییری که سیستم دژخیم و ضد انسانی موجود را به گورستانِ تاریخ ببرد.
اما هنوز که هنوز است عده ای هستند که مدینه ی فاضله شان را در بازگشت شاهزاده میبینند! شاهزاده ای سوار بر اسب سفید که روزی از مغرب زمین خواهد آمد و ایران، این سرزمین ویران شده را بارِ دیگر(همانند زمان شاهِ فقید!) به گلستانی بی چون و چرا تبدیل خواهد کرد! بزرگترین مشکل این گروه این است که تاریخ نمی خوانند! کافیست فقط یک کلمه را در اینترنت جستجو کنند تا با غیرانسانی و وحشیانه ترین روشهای شکنجه، مجازات و قتل آشنا شوند!:ساواک! نامی که تا ابدیت لکه ی ننگی است بر پیشانی رژیم فاسدِ پهلوی. “شاه الهی ها” به قدری ساده اند که گمان میکنند با کامنت گذاشتن زیر پستهای شبکه های سعودی-انگلیسی در فضای مجازی میتوانند رژیم دیکتاتوری موجود را به زیر بکشند و بعد از آن “عمامه ی سلطنت” را به “تاج پادشاهی” استحاله کنند و بر سر مبارک عالیجناب شاهنشاه بگذارند! جالب این جاست که همین ها به شایعه ی بر سر زبان افتاده ی این روزها مبنی بر جانشینی فرزند رهبر جمهوری اسلامی واکنش نشان میدهند و میگویند حکومت کردن و حاکمیت نباید موروثی باشد!
بعد خودشان ژنهای شاهزاده را چون به پدر لایق و پدربزرگ لایقترش میرسد تنها گزینه ی حکومت بر کشور میدانند! اما آینده ی ایران و انقلابش را که شاید نتوان تاریخ دقیقی برایش مشخص کرد اما میتوان با قطعیت از وقوعش خبر داد نه توئیت های شاهزاده رقم خواهد زد، نه جان بر کفانی که حداکثر مبارزاتشان به کامنت و هشتگ گذاشتن در فضای مجازی ختم میشود! تاریخ را توده ها میسازند، تاریخ با خون نوشته میشود؛ “تاریخ سرخ است…”وقتی اکثریت جامعه را طبقه ی زحمتکش و ضعیف تشکیل میدهد، وقتی توده ها برای بدست آوردن نانِ شبشان تا سرحد مرگ کار میکنند، وقتی درآمد ده ساله ی کارگر از درآمد یک ماهه ی فلان پزشک کمتر است، وقتی هر چقدر بیشتر دست و پا میزنیم بیشتر پایین میرویم؛ تنها یک راه باقی میماند: انقلاب! اما نه با آن تعریفی که سلطنت طلب ها یا دیگر اپوزیسیون های راست به آن معتقدند. ما معتقدیم تسلیم شدن حکومت و واگذاری قدرت با شعار نوشتن، لایک کردن عکسهای
رضا شاه، روسری برداشتن در مترو و یا فحش دادن به فلان وزیر و نماینده ی مجلس نه تنها شدنی نیست بلکه افسانه ای است اساطیری!
انقلاب مد نظر ما انقلابی است قهرآمیز! انقلابی است که در آن توده ها خود قهرمانِ خوداند! نه قرار است از کشورهای اروپایی و آمریکا کمکی برسد نه از آسمان نیروهای کمکی نازل میشوند. قهرمان؛ گچ کارِ محل است، نانوای سر خیابان، دستفروش سر چهار راه. البته در این راه معلمِ متعهد، دانشجوی دغدغه مند و شاعر و نویسنده ی خوش ذوق هم کمک میکنند اما هرکس می آید از خلق است با خلق است و برای خلق است. اینبار خلق خودش سرنوشتش را مینویسد. اینبار توده ها می آیند تا با درس گرفتن از تجربیات و اشتباهات دیروز و با مبارزه ی امروز ، فردای روشن را بسازند. تفاوت اصلی چپ و راست همین است. راست، مردم را هیچ میپندارد، تغییر را تنها با کمک دُوَل غربی ممکن میداند. انقلاب و از آن مهمتر حکومت داری را مهارتی خاص میداند که مردم عادی نه تخصصی در آن دارند و نه چیزی از آن میدانند و حکومت داری را حرفه ای سخت و دشوار میدانند که تنها از جانب ژنهای خاص و برتر قابل اجراست نه عوام! اما چپ این فرضیه ی احمقانه را رد میکند. سوسیالیسم، اساس تغییر و انقلاب را مردم میداند، تنها تغییری که در فلسفه ی چپ مقبول است تغییری مردمی است. حکومت داری بر خلاف آنچه راست میخواهد نشان دهد نه حقی خداداد برای خانواده ی سلطنتی که حقی است طبیعی برای مردم.مشارکت ، اصلی ترین مفهوم در سوسیالیسم است، مشارکتی گسترده و فراگیر در تمام امور از تولید گرفته تا حکومت داری…اینبار زمان آن رسیده توده های زحمت کش و خلقهای ستم دیده ی ایران یکبار برای همیشه نشان دهند و ثابت کنند تنها آنها هستند که نیروهای تعیین کننده ی این مبارزه و معماران اصلی این انقلاب اند. انقلابی که اگر شواهد و قرائن را کنار هم بگذاریم و برای آگاهی هرچه بیشتر توده ها لحظه ای از پای ننشینیم ، پی خواهیم برد نزدیک خواهد بود، شاید نزدیکتر از همیشه…
“ستاره سرخ”