اتحاد فدائیان کمونیست
کار ، مسکن ، آزادی ، جمهوری فدراتیو شورائی!

پیش نویس گزارش سیاسی به کنگره هفتم

موقعیت سیاسی- اقتصادی جهان سرمایه

دردهه های اخیر سرمایه داری با بهره گیری از ثمره انقلاب علمی در زمینه ارتباطات ، فن آوری های دیجیتال  رفع موانع انتقال سرمایه های کلان  و کالا  و نیروی کار در سطح جهان تغییرات مهمی را در ساختارهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی کشورها بوجود آورده است  .

این واقعیتی است که جهانی شدن  شتابان  سرمایه در دهه های اخیر ادامه منطقی مرحله  امپریالیسم  سرمایه داری است که در اوائل قرن بیستم  توسط  لنین تئوریزه و تدوین شده است.  اما  آنچه که در چهار دهه اخیر اتفاق افتاده است  عبارت ازاین است که از دهه  هشتاد سرمایه داری برای  فائق آمدن بر بحران های خود، الگوی ” نئولیبیرالیسم ” را جایگزین  الگوئی قرارداد که  بنام الگوی “کینزی” معروف شده بود  که درنتیجه رشد وگسترش  جنبش کارگری و زحمتکشان و برای مقابله با انقلابات سوسیالیستی امتیازات و دست آوردهای طبقه کارگر و زحمتکشان را تا حدودی  تحمل میکرد . الگوی نئولیبیرالیسم در واقع امر در پی پس گرفتن امتیازات و دست آوردهای جنبش کارگری و رفع موانع  انباشت سرمایه در دستور قرار گرفت . این الگو توسط ستادهای عظیم سرمایه جهانی نظیر صندوق بین المللی پول- بانک جهانی  و سازمان تجارت جهانی  در سطح جهان  تحمیل و به اجرا گذاشته میشود.

خصوص سازی های گسترده، تعدیل نیروی کار، مقررات زدائی از نیروی کار توسعه بازار آزاد بدون هیچگونه نظارتی ، رشد سرمایه مالی  حذف خدمات اجتماعی دولتی و سوبسید های ضرور برای کالاهای  حیاتی، برداشته شدن موانع گمرکی، اعمال سیاستهای ریاضتی و ازبین بردن مشاغل تمام وقت، توسعه شرکت های اجاره دهنده نیروی کار و مشاغل موقت و ناپایدار، سرکوب شدید اعتراضات کارگری، محو اتحادیه ها، سندیکا ها و جلوگیری از بوجود آمدن تشکل های مستقل کارگران  از جمله دستورات اجرائی آن معروف به “ده فرمان” محسوب می شوند که درکشورهای مختلف  از جمله در ایران نیز به مورد اجرا گذاشته شده است.  حاصل این سیاست اقتصادی در دهه های گذشته انباشت سرمایه وثروت  و تمرکز قدرت سیاسی در دستان عده قلیلی از سرمایه داران  همچون مافیای قدرت وثروت، و فشاراقتصادی و سرکوب سیاسی اکثریت عظیم کارگران و زحمتکشان بوده است.

 

بحران های  دهه های اخیر سرمایه داری وتبعات آن

 

حیات سرمایه داری  به تصاحب ارزش اضافی تولید شده بوسیله نیروی کار وابسته است  در صورتی که در روند تولید ارزش اضافی  و تصاحب آن اختلالی ایجاد شود وتولید کالا مختل شود  و یا سرمایه مالی بخش بیشتری از سود ناشی ازاضافه ارزش راتصاحب کند، بحران رخ میدهد.

در سال های گذشته انباشت سرمایه مالی  رونق بورس های سهام ، سرمایه های قماری  به بروز حباب های اقتصادی  ودر نتیجه بحران های سرمایه داری منجرشده است . متروپل ها ونهادهای مالی ، بانک ها و موسسات اعتباری وابسته بهم  وتاثیرمتقابل بحران و ورشکستگی یکی بر دیگری  به اختلال در زنجیره های بهم پیوسته موسسات مالی و صنعتی  به بروز بحران 2008 منجرشد  و با توجه به جهانی شدن سرمایه  وسیاست های اقتصادی مترتب برآن ونیز تلاش دول معظم سرمایه داری برای انتقال بار بحران به خارج ازمرزهای ملی، این بحران ها را به سرتاسر جوامع بشری تسری داد  ودر نتیجه  رقابت برای تجدید تقسیم مناطق نفوذ بمنظور تسلط بر بازارهای  کالا، مواد خام و  و کار ارزان  رقابت بین امپریالیست ها را تشدید کرده و به جنگ و درگیری های نظامی  منجر میگردد همچنانکه شاهد جنگ های  متعدد رسمی ویا نیابتی در خاورمیانه ، شمال آفریقا، افغانستان بودیم و اکنون نیز شاهد تشدید تضاد کشورهای  نظیرآمریکا ومتحدین آن ازیکطرف و چین و روسیه و متحدین آنها از سوی دیگرهستیم درعین حال شاهد تشدید تضاد بین خود دول سرمایه داری متحدین وبلوکبندی های سیاسی واقتصادی نظیر اتحادیه اروپا  و آمریکا وغیره هستیم.

 

اقتصاد جهان سرمایه در گیر و دار بحران کرونا

نظام سرمایه داری هنوز از بحران  2008 بطورکامل خلاصی نیافته بود که  بحران 2019 به همراه  پاندومی کرونا این بحران ها را تعمیق و تشدید کرد.

نزدیک دوسال است که بحران پندومی کوید 19 هم موقعیت متزلزل اقتصادی سرمایۀ جهانی را بیشتر از پیش شکننده ساخته و هم توجیهی برای پیامدهای مخرب آن بر طبقۀ کارگر، تحمیل سیاستهای ضد کارگری بر آنان، و سرکوب جنبش ها و فعالین مدافع طبقه کارگر شده است.

این بحران جهانی را نه میتوان از بقیۀ بحران های سرمایه داری جدا دانست، نه میشود یک ماهیت ویژه برای آن قائل شد، و نه میتوان انتظار داشت که سرمایه داری بدون در نظر گرفتن ملاحظات مالی و سودآوری، انگیزۀ برخورد با این بحران را داشته باشد و یا اساسا سلامت و حیات جامعۀ بشری را مرکزِ اصلی سیاست هایش قرار دهد. بلعکس سرمایه داری بعنوان سیستمی که ارجحیت اول و مهم اش را نه انسان ها، نه سلامتی و رستگاری شان بلکه بعنوان ساختاری برای ثروت اندوزی بیشتر به هر قیمتی، بار دیگر ثابت کرد که فاقد وجدان انسانیست و سیستمی فاجعه آفرین است که نه انسان از حملۀ وحشیانه اش به جان و دار و ندارش در امان خواهد بود و نه طبیعت  و محیط زیست از دستبرد و تعرض  بیرحمانه اش خلاصی خواهد داشت. بعلاوه، عدم تمایل  و ناتوانی اش به پاسخ بلادرنگ و عاجلش در مهار کردن و حل این بحران بدون انگیزه های پولی و سیاسی، هم بشریت و هم طبیعت را با خطر نابودی کامل روبرو ساخته است.

بحران کوید 19 مانند بحران های دیگرش مثل تورم، ورشکستگی سیاسی-اقتصادی، جنگ، محیط زیست، و بیکاری ریشه های طبقاتی دارد و انگیزه های منفعت طلبانه اجازه نداده است که بشکل ریشه ای و واقعی برای حل این معضل اقدام شود.

همانطور که اشاره شد، سرمایه داری همچنانکه ماهیتا بحران مالی-اقتصادی ببار می آورد توأمان بحران های سیاسی-اجتماعی و زیست محیطی را هم بدنبال دارد. بیماری های اپیدمی هم در بستر تخربیات محیط زیستی فراگیرتر و خطرناکتر گشته اند. کرونا اگرچه زندگی میلیون ها نفر را در جهان دچار اختلال وترس کرده است ولی آنچه واقعیت دارد این است که این کرونا نیست که باعث رکود اقتصادی گشته ( هر چند آنرا تشدید کرده است) بلکه عملکرد درونی سیستم سرمایه داری و قوانین حاکم بر این ساختار موجد اختلال در مناسبات و تعامل بین انسان با طبییعت پیرامونش شده است.

در سال گذشته گسترش وعواقب پندومی کرونا هر گونه فعل و انفعال اقتصادی-سیاسی و اجتماعی را تحت پوشش قرار داد. از طرفی اوضاع معیشتی-شغلی میلیون ها کارگربا وخامت بیشتری روبرو شد و از طرف دیگر وضعیت اقتصاد ورشکستۀ سرمایه داری توجیه تازه ای برای برون رفت از این بحران و از جیب میلیون ها توده های طبقۀ کارگر پیدا کرد. همزمان اعمال قوانین ضد پناهندگی، سرکوب اعتراضات و جنبش های توده ای را هم  از توجه افکار عمومی خط زده است.

از طرفی دیگراقدام برای کنترل اپیدمی حتی در کشورهای پیشرفته با عدم آمادگی، بی مدیریتی و گیج سری روبرو ساخته است که نتیجتا اوضاع را برای یک ریاضت سخت تر اقتصادی و تصویب وام هایی با نرخ بهرۀ صفر به کورپرات ها و سرمایه داران بزرگ  مساعد کرده است.

آنچه که بیش از همه در درک اجتماعی جامعه از جایگاه کارگرانِ خط تولید و سرویس های خدماتی در این یکسال و اندی برجسته شده است،  این است که با این فضای ترس و یاس مردم بخوبی تجربه کردند که نبض حیاتی دنیا در دست کارگران است و اگر چیزی تولید نشود و سرویس های خدماتی متوقف شود جامعۀ انسانی  از قحطی و بیماری به نابودی کشیده میشود. مشارکت های عظیم اجتماعی طبقه کارگر، بجان خریدن خطرات و فداکاری های همه گیر قدرت واقعی کارگران را بنمایش گذاشت. نه تنها کارکنان مراقبت های بهداشتی بلکه همه کارگران ناگهان به عنوان “قهرمان” شناخته می شوند. در این شرایط طبیعی ترین واکنش طبقه کارگر باید طرح  مطالبات اقتصادی و اجتماعی ای مثل دستمزد بالاتر ، مزایای بهتر ، شرایط کاری و معیشتی نه کمتر بلکه بیشتر کند، چرا که در همه دنیا ما شاهد هستیم که چه طبقه ای مولد است و کدام طبقه انگل. همه می توانند ببینند که چه کسانی واقعاً “ضروری” هستند و میتوانند تامین سلامت و خدمات درمانی، تغذیه ، نظافت عمومی، روشنایی ، سوخت و حمل و نقل را تضمین کنند. در حالیکه سرمایه داری مدعیست که بحران کنونی اقتصادی نتیجۀ پندومی کوید 19 و بسته شدن  اجباری مراکز و اماکن تجمع است هنوز ضربۀ بحران مالی 2009 -2008 بر اقتصاد جهانی نتوانسته است بطور کامل بازسازی شود و تجدید قوا کند. بعد از گذشت سیزده سال از آن بحران و سقوط مالی، سیستم مالی جهانی هنوز هم در آستانۀ یک ریزش ویرانگر قرار گرفته است. متدهایی که توسط سرمایه داری برای پاسخ به بحران مالی سال 2008 بکار گرفته شد، اگرچه توانست بخشا به تثبیت سرمایه داری کمک کند ولی در عین حال با ایجاد حبابهای جدیدتر مالی شرایط سقوط هرچه بیشترش را هم فراهم کرده است. در اکثر کشورهای دنیای سرمایه داری، با تزریق میلیاردها دلار به حساب بانک ها و شرایط نرخ بهرۀ صفر درصد که از ثروت ملی و عمومی مایه گذاشته شده است منجر به باز-توزیع ناعادلانۀ خدمات اجتماعی و افت بیشتر قدرت خرید توده های مردم شده است. این پروسۀ مکانیسمِ باز-توزیع ثروت بسمت الیگارشی مالی و یک درصدی های جامعه به اشکال گوناگون همیشه وجود داشته است، ولی با سر رسیدن بحران ها، شکل عریانتری بخود گرفته و یا بیشتر افشاء گشته است.  

خسارت مالی تحمیل شده به طبقۀ کارگر از سال گذشته تاکنون بسیار ویرانگر بوده است. طبق محاسبۀ تخمینی سازمان بین المللی کار جهان معادل 255 میلیون شغل را در سال 2020 از دست داده است یعنی معادل 4 برابر تاثیر بحران مالی 2008-2009. بسیاری از مشاغل کوچکتر کلا از بین رفته اند.

 

شرایط حاد سیاسی- اقتصادی رژیم جمهوری اسلامی

درسه دهه اخیر تحولات اقتصادی ، سیاسی اجتماعی درجهان  تاثیرات خود را برتوازن قوای طبقاتی وروندهای اقتصادی و اجتماعی داخل نیز برجای گذاشته است

جهانی شدن سرمایه  همانطور که در مانیقست کمونیست نیز ذکرشده است  ازهمان ابتدا در کار بوده است . نظام سرمایه داری  برای کسب سود همواره در پی تسخیر بازارهای جدید و دست یابی به مواد خام و نیروی کار ارزان  است .

اجرای قوانین  و دستورالعمل های  سرمایه  جهانی در کشورهائی نظیر ایران که سرمایه به انباشت  ازطریق اعمال دیکتاتوری ، استبداد و فساد، رانت و بهره کشی بی حد و مرز از نیروی کار و زحمت عادت کرده است . حق تشکل و تحزب  از کارگران و دیگرزحمتکشان سلب شده است  و طبقه کارگر واقشار زحمتکش مردم از تامین اجتماعی وهمه شمول ومکفی و حقوق بیکاری  تامین وتضمین شغلی  محرومند و هرگونه صدای اعتراضی با سرکوب خشن مواجه میشود  و انباشت سرمایه  با شدیدترین درجه استثمار  و بی حقوق  انجام میگیرد  وعلاوه براینها، اعمال تبعیضات  جنسی ، ملی ، مذهبی ، تخریب محیط زیست وسایر مسائل دموکراتیک حل نشده  دیگر بیداد میکند . افزایش شکاف طبقاتی وگسترش دامنه فقر و سرکوب هر ندای آزادیخواهی،  اعتراضات ، اعتصابات، شورش ها و خیزش های خودانگیخته توده ای را اجتناب ناپذیر میسازد.  خیزش های  توده ای خودانگیخته درکشورهای خاورمیانه و ایران ازآن جمله اند.این خیزشها و شورشها که گاه بطورناگهانی  بروزمییابند بدلیل نبود رهبری انقلابی  سرانجام یا سرکوب می شوند و یا با دست بدست شدن قدرت سیاسی  با یک دوره رکود و خمود مواجه میگردند.

امسال  نفرت توده های زحمتکش مردم  علاوه براعتصابات واعتراضات گسترده کارگران  و زحمتکشان جامعه خود را در عدم شرکت گسترده آنها در نمایش انتخاباتی رژیم نشان داد و با وجود رسوائی رژیم دراین نمایش انتخاباتی،  رئیسی یکی از جنایتکاران بنام  و عضو هیئت مرگ و قاتل هزاران زندانی سیاسی ، تحت عنوان رئیس جمهوری اسلامی  معرفی شد. برسر کار آوردن رئیسی و تیم آن درقوه اجرائیه مبین این واقعیت است که  متناسب با شکلگیری وتحکیم طبقه اقتصادی مسلط قراراست قدرت سیاسی  نیز تا حد امکان بعنوان نمایندگان بالاستحقاق طبقه مسلط اقتصادی سرو سامان  یافته و بر  اوضاع مسلط شود .

درعرصه داخلی:

درچنین شرایطی رویکرد رژیم در داخل کماکان مبتنی برسرکوب جنبش کارگری وسایر جنبش های اجتماعی و تلاش برای رفع و رجوع معضل واحد های تولیدی که با بحران مواجه اند، تامین  بیشترین فضای لازم برای تشدید استثمار و بهره کشی از نیروی کار وغارت و چپاول  منابع ثروت عمومی سیر خواهد کرد. رژیم تلاش خواهد کرد با دستگیری وقربانی کردن حامیان فاسد و رسوای خود ، از یکسو و تعاملات فرهنگی و نیز براه انداختن تبلیغات عدالت خواهی وغیره  هم از رئیسی وتیم او چهره ای متادل بسازند وهم با شکاف انداختن درمیان جبهه کارگران ومحرومان جنبش های روبه گسترش آنها را مهار و سرکوب نمایند.

در زمینه سیاست خارجی:

رژیم  همچون گذشته تلاش خواهد کرد تا  ازتضاد بین امپریالیستها  بیشترین سودرا نصیب خودکند وازفشارهای تحریمات اقتصادی بکاهد همچنانکه با استفاده ازهمین تضادها  بارسنگین فشارحداکثری دوره ترامپ را ازسرگزراند واکنون نیز تلاش خواهد کرد تا باواردشدن به پیمانهای نظامی و اقتصادی منطقه اسیا واروآسیا نظیر “پیمان شانگهای” موقعیت خودرا درمذاکرات با غرب تحکیم کند .

 واقعیت این است که متروپل ها والیگارشی های  امپریالیستی حاکم برجهان سرمایه داری در دوران کنونی  جهانی سازی معطوف به  ایجاد آنچنان ثباتی در کشورها هستند که  گردش سرمایه وسودآوری آن تضمین شده باشد اعتصابات واعتراضات کارگری و اعتراضات توده ای  مهار و سرکوب شوند  لذا همانطور که در واقعیت تحولات اخیر  افغانستان و به روی کار آوردن طالبان دیدیم برای سرمایه های کلان و دولت آنها  مهم نیست که در افغانستان طالبان و در ایران اسلام فقاهتی حکومت بکند حقوق بشر پایمال گردد، مهم آن است که ثبات لازم برای  انباشت سرمایه فراهم آید وسرمایه ها بدون هیچ مانع و رادعی به سودآوری خود ادامه دهند.

سیاست رژیم در منطقه

سیاست جمهوری اسلامی در منطقه نیز کماکان با احتمال تغییرات اندک ادامه خواهد یافت رژیم کماکان تلاش خواهد کرد تا از روحیه استقلال طلبی و نفرت از کشورهای امپریالیستی بویژه غرب که تاریخا فجایع بیشماری را در این مناطق بوجود آورده است استفاده بکند و خود را مدافع استقلال و  عدالت جلوه دهد و بعنوان نیروی هژمون منطقه که درمقابل غول نظامی تسلیحاتی و اقتصادی آمریکا شاخ وشانه میکشد،  جلوه کند. از این موضع  رژیم تلاش میکند در داخل کشور نیز با دامن زدن به ناسیونالیسم عظمت طلب ایرانی  صف گسترده تری در مخالف با طبقه کارگر و زحمتکشان و نیروی چپ  ایجاد کرده و از رواج ایده های سوسیالیستی و مترقی در جامعه جلوگیری کند.

مسلما اعمال این سیاستها  با شکست مواجه خواهد شد .در جریان نمایش” انتخابات” ریاست جمهوری، رئیسی ادعا میکرد که با استقلالِ سیاست گذاری در برنامه های کوتاه و دراز مدت اقتصادی قادر است که عواقب و پیامدهای تحریم ها را عقیم کرده و تحریمات اقتصادی قادر نخواهد بود که در این پروسۀ احیای اقتصادی اختلالی ایجاد کند.

ولی شرایط اقتصادی رژیم اسلامی با بحران همه گستر سیاسی، بیشتر و بیشتر در سراشیب سقوط قرار گرفته است. آثار مخرب تحریم ها با شیوع پندومی کوید 19 و از کار افتادن کارگاه ها و سرمایه های کوچک و خودکفا، چند برابر شده است و هراس رژیم از سرگیری اعتراضات سراسری توده ای هر گونه امیدِ واهی ای به احیای اوضاع اقتصادی و دست بسر کردن توده های مردم را نقش بر آب کرده است.

با توجه به ابراز تنفرعلنی توده های مردم نسبت به رژیم اسلامی که  با امتناع به رفتن پای صندوق های رای در مضحکه انتخاباتی  ریاست جمهوری نشان داد . در پیش از انتخابات کارگزاران رژیم با کمپینی از وعده – وعیدهای تازه ای سعی می کردند  مردم را به پای صندوق های انتخابات بکشانند. ولی توده های مردم میخ آخر را بعد از کشتارهای وحشیانه آبان 98 به تابوت رژیم زدند و حتی با وعده وعید واکسینه کردن مردم و نویدِ رونق اقتصادی، کسب رای اعتماد از مردم به جایی نرسید.

یک سال و اندی پس از هرج و مرج عدم کنترل کرونا، بی اعتنایی مقامات رژیم به جان میلیون ها نفر و رها کردن آنان در میانه بیماری و بیکاری، ترفند انتقاد از خود و حمله  به  فساد و رانت خواری دستگاه دولتی و براه انداختن تبلیغات عوامفریبانه دفاع از حقوق محرومان  تلاش میکنند تا به هرنحوی که شده  ازطریق وعده و وعید و اختلاف انداختن در میان کارگران و زحمتکشان معترض جنبش های اجتماعی را مقهور و از گسترش و رادیکالیزه شدن آنها جلوگیری بکنند.

افکار عمومی علیرغم میدیای سرسپرده و در خدمت سیاسیت های ضد مردمی رژیم، از درجۀ ارتشاء و فساد عمیق اقتصادی بخوبی آگاهند و ترس و هراس مردم از دستگیری و پیامدهای کیفری کاملا در هم شکسته و اکثریت مردم علنا به این رژیم منحط و جنایتکار اعلان جنگ داده اند. اعتصابات گسترده کارگران پروژه ای صنعت نفت و پتروشیمی  ، تداوم مبارزات کارگران هفت تپه و وسایر مراکز کارگری و نیز اعتراضات معلمان، بازنشستگان ، بیکاران و سایر زحمتکشان مبین این واقعیت است که جامعه ایران بویژه بعد از خیزش های 96 و98 وارد دور جدیدی از مبارزه شده است که  بدون ارتقاء سطح آگاهی و سازمانیابی حزبی و توده ای  طبقه کارگر  بعنوان نیرومندترین طبقه اجتماعی  و پیشرو جامعه و نیز اتحاد توده های  زحمتکش مردم  در یک جبه انقلابی برای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی وایجاد تغییرات بنیادی در ساختار اقتصادی واجتماعی ایران براساس  شوراها  این مبارزات  به پیروزی  حتمی نیروی کار و زحمت بر اختاپوس هزار سر سرمایه و مافیای قدرت وثروت حاکم  نخواهد رسید و در اینجا وظیفه پیشروان کارگری بویژه کمونیست ها است که  تلاش کنند با نیروی کار ومبارزات آن پیوندی ارگانیک برقرارکنند و با سازماندهی هسته های سرخ و کمیته های کارخانه و محلات  به حضور عملی خود در مبارزات جاری  مادیت بخشیده و با اتخاذ تاکتیک های صحیح  و اصولی  در راستای تحقق استراتژی  خود گام  بردارند.  

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.