سایت فدائی، ارگان رسمی سازمان اتحاد فدائیان کمونیست
فرهنگ ایرانی از دیرباز با طنز و فکاهی عجین شده و ردپای شوخی و فکاهی را میتوان در ادبیات کهن فارسی نیز جست.اما مدتهاست که از شوخی و طنز به معنای اصیل و متعالیاش فاصله گرفتهایم و به سوی پرتگاهی به نام لودگی و مسخرهگی حرکت کردهایم.
ما اصولا با هرچیزی شوخی میکنیم از گرانی و مشکلات جامعه گرفته تا کرونا و مرگ و میر، از آلودگی هوا تا کودکان کار، از فقر و نداری تا جنگ اوکراین!
در فوایدی که خنده دارد جای کوچکترین حرف و بحثی نیست؛ خنده سلولهای تولید کنندهی آنتی بادی را افزایش میدهد و بدن را مقاومتر میکند، از امراض روانی و افسردگی جلوگیری میکند، استرس را برطرف کرده و به افزایش اعتماد به نفس کمک زیادی میکند، فرد را اجتماعیتر کرده و به طول عمر شخص می افزاید، خلاقیت و حافظهی فرد را تقویت کرده و صدها مزایای دیگر…اما نکتهی بسیار مهم این است: زمانی که با معضلات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و در کل مشکلات موجود در یک جامعه شوخی میشود (آن هم اکثرا بدون قصد کاهش دادن یا از بین بردن آن مشکل و تنها به قصد خندیدن!) آن معضل کم کم تبدیل به پدیده ای روتین و عادی شده و دیگر کمتر کسی به دیدِ مشکل یا معضل به آن مینگرد!
آمارِ بالای فروش و تماشای فیلم و سریالهای به اصطلاح کمدی و طنز، تعداد بسیار بالای دنبال کنندگانِ صفحاتی که مطالب و کلیپهای به قول خودشان خنده دار میگذارند و مخاطبین فراوان برنامههای طنز تلویزیون؛ نظیر خندوانه و دورهمی همگی به خوبی نشان میدهد مردم ایران علاقه ی وافری به خنده از هرنوعش دارند و این علاوه بر برنامه سازان تلویزیون، فیلمسازان سینما و گردانندگان صفحاتی که از این راه پول به جیب میزنند شاید بیشتر از همه دولت و حکومت را خوشحال کند. چرا که سودی که فیلمساز، برنامه ساز یا کمدین میبرد موقتی، برهه ای و محدود است اما سودی که مسئولین حکومت میبرند بسیار هنگفت تر است.آنها هم حکومت کردنشان را تحکیم میکنند هم مردم را برای بلاهای آینده که قرار است سرشان بیاید آماده میکنند.مردم هم که دیگر شرطی شده اند به جای اعتراض، مطالبه و یا اقدامی برای تغییر تنها میخندند و میخندند اما غافل از آنند که در واقع آنهایی که کشور را اداره میکنند در حال خندیدن به ریش ما ساده دلان هستند که همه چیز را به سخره گرفته ایم و نه اهل فکر کردنیم و نه اهل چارهای اندیشیدن.
در تعریف متعال طنز، شوخی یا فکاهی باید موجب شود ما در مورد آن موضوع یا معضل بیشتر به فکر فرو رویم و در نهایت سبب تلنگری در ما شود برای تغییر دادن یا اصلاح آن. فارغ از اعتقادات و خط فکری، این را میشود به خوبی دربرخی اشعار ایرج میرزا مشاهده کرد: انتقاد به حجاب و دین اجباری، تعددِ روضه خوانی و روضه خوانها،اعتراض به اقدامات درباریان، نقدِ فرهنگ و رسوم غلط از جمله ی آنهاست. دیگر هم دورگان او نیز از این استعداد برخوردار بودند از عارف قزوینی که به خوبی بسیاری از مشکلات دوره ی خودش را در شعرش موشکافی کرده و با نگاهی طنز(نه از نوع سخیفش!) به آن تاخته تا میرزاده ی عشقی که به نمایندگان مجلس و وزرا که هیچ، به اول شخص مملکت نیز رحم نکرده و با طنزی کنایه آمیز رفتار غلط و اقدامات عبث و مخرب آنها را به مردم گوشزد کرده. در نثر نویسان هم بسیاری به این مهم رسیده اند مثلا جلال آل احمد در داستانهایش که اکثرا به مشکلات طبقات محروم و آسیب پذیر پرداخته با طنزی ظریف مسائل را نقد کرده و زبان طنز را به خوبی در خدمت هدفی بالاتر و والاتر به کار گرفته. نمونه های موفق در ادبیات به چند مورد خلاصه نمیشود و از زمان عبید زاکانی تا همین حالا میتوان صدها فرد تاثیر گذار را مثال زد که به خوبی فرق طنز و مسخرگی را درک کرده اند و سعی کرده اند با تلنگری هرچند کوچک مردم را با مشکلات ریز و درشت روزگارشان آشنا کنند.
اما متاسفانه در روزگار ما که دردها، مشکلات و معضلات چندبرابر بیشتر از همیشه خودنمایی میکند خلاءِ طنزی راستین و طنزپردازانی واقعی بیش از پیش حس میشود.با تمام تفاصیل باید لودگی، این یکی از هزاران حربه ی سرمایه داری را به خوبی آسیب شناسی کنیم و گاهی به این بیاندیشیم به جز خودمان آیا کسانِ دیگری نیز از خنده ی ما سود نمیبرند؟ کسانی همچون سیاستمداران، حکومتی ها و دیکتاتورها!
گاهی باید با تأمل بیشتری به جمله ی ارنست همینگوی نظر بیافکنیم که میگوید: خوشحالی یک انسان متفکر، این نادرترین چیزی است که دیده ام…به این بیاندیشیم در اینجا آیا مقصود همینگوی انکارِ مزایای خنده و شادمانی است یا هشداری میدهد در مورد معایب خنده ای که برنامه ریزی شده از جانب کسانی باشد که میخواهند ما را به سمت و سویی دیگر ببرند؟ یا آنجا که برتولت برشت ،این نمایشنامه نویس، متفکر و کارگردان غالبا طنزنویس میگوید: کسی که میخندد هنوز خبر هولناک را نشنیده؛آیا مقصودش نقد خنده و خندیدن است یا مذمت نوعی خاص و طراحی شده از آن؟
“ستاره سرخ”