اتحاد فدائیان کمونیست
کار ، مسکن ، آزادی ، جمهوری فدراتیو شورائی!

تاثیر شگرف قیام زن ، زندگی، آزادی بر مبارزات زنان

پس از قتل ژینا امینی، اعتراضات گسترده‌ای در سراسر کشور صورت گرفت و مقاومت زنان افزایش یافت و وارد فاز جدیدی شد. قیام ژینا یا به‌عبارتی قیام زن ، زندگی، آزادی از این جهت قابل توجه است که در تاریخ صد ساله مبارزات زنان در ایران و خاورمیانه و به‌طور کلی شمال آفریقا، هرگز شورش گسترده‌ای علیه حجاب اجباری صورت نگرفته‌است. این قیام بدون شک فضای سیاسی ایران را تغییر داد و نقطه عطف تاریخی در مبارزات زنان برای آزادی و برابری بود. اگرچه این شورش با انگیزه مخالفت با حکومت تئوکراتیک پدرسالار آغاز شد، اما بسیاری از مسائل اجتماعی دیگر همچون نقض حقوق اقلیت‌های ملی و جنسی، ستم طبقاتی ، فقر، بیکاری ، مشکلات زیست‌محیطی و سرکوب را نیز بیش از پیش آشکار کرد. ماهیت اقتدارگرایانه-سرمایه‌داری-تئوکراتیک دولت اسلامی سرکوب آزادی اندیشه و بیان و اعمال دیگر اشکال ستم اجتماعی است که در ارتباط تنگاتنگ با ستم طبقاتی و استثمار قرار دارند. و از آن می‌توان به‌عنوان نظام سرکوبی یاد کرد که در تمامیت بافت جامعه ریشه دوانده‌است. دولت این روابط را بر مبنای شرع و در چارچوب قوانین اسلامی مشروعیت می بخشد. اما قیام زن ، زندگی، آزادی مشروعیت حکومت دینی را از بین برد. مردم از سراسر جهان با مردم ایران که برای آزادی، دموکراسی و برابری در حال رزم خیابانی بودند، هم‌بستگی نشان دادند. سوزاندن روسری یک تحول عمیق فکری و فرهنگی ایجاد کرد که می‌تواند پیامدهای تاریخی داشته‌باشد. جوانان دهه هشتادی با انرژی و اراده شگفت‌انگیز در برابر هجوم گله‌های ارتجاع مقاومت می‌کردند

این شورش موضوع دیگری را نیز روشن می‌کند. بخش قابل توجهی از درون نظام (اصلاح‌طلبان) که ۳۰ سال است با گسترش این توهم که می‌توان بدون انقلاب در حقوق بشر و سایر مسائل پیشرفت کرد، و یا سلطنت طلبان و پس مانده‌های نظام پادشاهی و دم و دنبالچه‌های سلبریتی آنها که سعی در منصرف کردن مردم از انقلاب داشتند. اما این توهم شکسته شد و مشخص شد که زنان به‌عنوان یک گروه اجتماعی جزء لاینفک نیروهای انقلابی هستند که بایستی ۴۴ سال پیش درک می شد. تحت کنترل نگه‌داشتن بدن و تمایلات جنسی زنان ابزار ایدئولوژیکی است که توسط دولت سرمایه‌داری تئوکرات و شیفتگان سرمایه‌داری خارج از حاکمیت برای تضمین هماهنگی اجتماعی در چنین نظامی استفاده می شود.

حاکمیت مصمم است که از مردم انتقام بگیرد و برای انجام این امر که برایش حیاتی قلمداد می‌شود ابزارهای سرکوب متفاوتی را به کار بسته و خواهد بست. از سرکوب عیان گرفته تا تلاش برای به انحراف کشاندن قیام و تضعیف آن. میزان خشونت و روشی که آنها به‌منظور سرکوب قیام زن ، زندگی، آزادی به کار می‌برند در چهار دهه اخیر کم سابقه بوده است. هدف اولیه این خشونت دولتی سرکوب اعتراضات از طریق ایجاد فضای ترس و ارعاب است. برخی از روش‌هایی که دولت تاکنون استفاده کرده است عبارتند از: تعداد اعدام‌ها به‌طور قابل توجهی افزایش یافته‌است که عمدتاً اقلیت‌های ملی مانند اعراب، بلوچ‌ها و کردها را هدف قرار می دهد. برای توجیه این اعدام‌ها، از روش «اعتراف اجباری» برای متهم کردن تظاهرکنندگان بازداشت شده به جنایت استفاده می شود.
دسترسی به اینترنت محدود شده و به اشتراک‌گذاری اطلاعات جرم تلقی می‌شود. اظهار نظر علنی در مورد اقدامات رسمی دولت جرم محسوب می‌شود. اقدامات سرکوبگرانه برای اجرای قوانین حجاب اجباری تشدید شده‌است و اقدامات تنبیهی جدیدی از جمله استفاده از دوربین‌های امنیتی برای شناسایی و مجازات زنانی که قوانین لباس را رعایت نمی‌کنند اعمال شده است . علاوه بر این، حساب بانکی زنانی که از حجاب خودداری می‌کنند به‌حالت تعلیق در آمده و مشاغلی که از قانون حجاب اجباری پیروی نمی‌کنند، بسته خواهد شد. تعداد محل‌های کار (رستوران‌ها، کافه‌ها، هتل‌های ارائه‌دهنده خدمات گردشگران، مغازه‌ها، مراکز مشاوره، سالن‌های ورزشی) پلمپ شده بعد از قیام ژینا قریب به ۲۰۰۰ واحد است. که در نتیجه چنین اقدامات سرکوبگرانه ای هزاران نفر بیکار گشته اند. دانشجویانی که قانون حجاب اجباری را رعایت نمی‌کنند با خطر اخراج مواجه می‌شوند. برخی از دانش‌آموزان به‌اجبار به سایر نقاط کشور منتقل‌شده‌اند و برخی به‌دلیل عدم شرکت در کلاس‌ها مجازات‌های مختلفی دریافت کرده اند. اعضای هیئت علمی دانشگاه‌ها و مؤسسات آموزش عالی مجبور به بازنشستگی یا اخراج می شوند. هنرمندان، نویسندگان و ورزش‌کاران مشهور حامی اعتراضات دستگیر و یا تهدید می‌شوند. پزشکان معالج تظاهرکنندگان مجروح بازداشت، دستگیر و شکنجه می‌شوند.
سهم بودجه اختصاص یافته به ارتش و نیروهای اطلاعاتی و امنیتی سرکوبگر به میزان قابل توجهی افزایش یافته‌است. در لایحه بودجه ارائه شده از سوی دولت، افزایش چشمگیر اعتبارات ارتش، نهادهای امنیتی و تبلیغاتی پیش بینی شده است .
معلمان مخالف حملات شیمیایی (مسمومیت دانش‌آموزان دختر) تهدید می شوند. در حالی که این حملات، که عمدتاً دختران را هدف قرار می‌دادند، در مدارس ادامه داشت، معلمان پیام‌های تهدیدآمیزی از سوی سازمان‌های مجری قانون بر روی تلفن‌های خود دریافت کردند که به آنها در مورد حمایت از اعتراضات هشدار می‌داد. در کنار تمام این اقدامات سرکوبگرانه، حاکمیت تلاش بی وقفه‌ای را برای به انحراف کشاندن قیام آغاز نمود که انجام آن را به اصلاح‌طلبان، منتظر السطنه ( رضا پهلوی ) و اراذل و اوباش خارجه نشین و پس مانده نظام پادشاهی و سلبریتی‌هایی محول نموده که از خون ریخته شده مردم بر کف کوچه و خیابان ارتزاق می‌کنند.

و اما شدت سرکوب در کردستان به‌عنوان نقطه آغاز قیام زن ، زندگی، آزادی ورای تصورات بوده و هست. هر چند شدت سرکوب در این منطقه افزایش یافته به همان میزان بر شدت و حدت مقاومت در اشکال مختلف آن افزوده شده است . در جایی که شعار «مقاومت زندگیست» ورد زبان کودک و پیر و جوان آن باشد مقاومت تبدیل به یک اصل و رکن اساسی در زندگی مردم شده و الهام بخش سایر ملیت‌ها خواهند شد. جنبش مقاومت کردها در طی چهار دهه اخیر به‌شدت توسط دولت سرکوب شده و در نتیجه منطقه کاملاً میلیتاریزه شده است . دولت همچنین مکانیسم‌های فشار اقتصادی و فرهنگی را برای تقویت عملیات امنیتی با تمام توانش به کار گرفته است. در برابر تمام اقدامات سرکوبگرانه حاکمیت، زنان، معلمان، دانش آموزان، نویسندگان، هنرمندان و روشنفکران کُرد تلاش کرده‌اند تا سازمان‌ها و جوامع جایگزینی را برای رسیدگی به مسائلی مانند نابرابری، فقر، خشونت علیه زنان و گسترش زبان مادری و فرهنگ خویش ایجاد کنند. آنها دست به ابتکارات مختلفی می‌زنند، از جمله تأسیس خانه‌های انتشاراتی و موزه‌های کوچک. با این حال، آنها اغلب به دلیل فعالیت‌های خود با دستگیری و حبس و یا حتی محکومیت اعدام مواجه می‌شوند. کردها که قریب به ۱۵ درصد از جمعیت کشور را تشکیل می دهند، اما به مدت بیش از ۴۰ سال است که تقریبا ۵۰ درصد از زندانیان کشور شامل آنها شده است . اما درک این نکته نیز حائز اهمیت است که کردها تنها اقلیت ملی نیستند که مورد ستم ملی، فرهنگی و اقتصادی دولت قرار می گیرند. اقلیت‌های عرب، بلوچ و ترک نیز مورد خشونت و سرکوب حاکمیت قرار می گیرند.

در ابتدای بحث گفتیم که جنبش زنان بایستی ۴۴ سال پیش درک می‌شد. و اما چرا؟
پس از اعلام ضرورت حجاب توسط خمینی در سال ۱۳۵۷، زنان در صف مقدم مخالفان رژیم اسلامی قرار گرفتند. بسیاری از جناح‌های سیاسی و روشنفکران برجسته متوجه نشدند که سرکوب حقوق زنان تا چه حد بزرگ است و پرچم اعلان جنگ رژیم به مردم را نادیده گرفتند. برخی حتی به تظاهرکنندگان زن توصیه کردند که بر روی موضوعاتی تمرکز کنند که آنها را برای انقلاب ضروری‌تر می‌دانند. آنها نادیده گرفتند که محروم کردن زنان از آزادی تصمیم گیری در مورد ابتدایی‌ترین حق یک انسان یعنی انتخاب پوشش، عواقبی خواهد داشت که فراتر از غصب حق انتخاب است. آنها نمی‌توانستند ببینند و درک کنند که تلاش‌های دولت برای کنترل بدن و تمایلات جنسی زنان، وادار کردن آنها به تسلیم شدن و پذیرش مفهوم زنانگی / مادری تعریف‌شده توسط دولت، اعمال محدودیت‌هایی بر فعالیت اجتماعی‌شان و تقلیل بدن‌هایشان به ماشین‌های تولید مثل است. پس از قیام بهمن ماه ۵۷، دولت اسلامی یک سیاست تبعیض جنسیتی در تمام جنبه‌های زندگی زنان به اجرا درآورد. برخی از زنان از ادامه تحصیل در رشته‌های خاص منع شدند. بسیاری از زنان حرفه ای، معلمان و کارمندان دولت مجبور به رعایت قانون حجاب اجباری، بازنشستگی زودهنگام یا استعفا شدند. اما تشدید محدودیت‌ها و خشونت دولتی جرقه مقاومت قاطع تری را در میان زنان برانگیخت. تعداد زنانی که به دانشگاه می‌روند، ترجمه می‌کنند، مقالات فمینیستی منتشر می‌کنند، کتاب، مجلات و رمان می‌نویسند. گروه‌های مختلف زنان تشکیل شد که خواستار اصلاح قانون خانواده، مخالفت با شیوه‌هایی مانند سنگسار و اعدام، دفاع از زندانیان سیاسی و آزادی بیان و اعتراض به ممنوعیت دوچرخه سواری و ورود زنان به ورزشگاه‌ها بودند. با این حال، سرکوب بی وقفه و بی امان علیه فعالان زن، همراه با سیاست‌های اقتصادی نئولیبرالی که مکانیسم‌های حمایت قانونی و کمک‌های اجتماعی را حذف می‌کند، جنبش حقوق زنان را آسیب‌پذیر کرد. این شرایط زنان را فقیرتر و ناامن‌تر کرده است و به افزایش نرخ فحشا، بی خانمانی و اعتیاد به مواد مخدر در میان زنان منجر شده است. علی‌رغم خطرات زندان، شکنجه و اعدام ناشی از ابراز اندیشه، نوشتن و دفاع از حقوق زنان، زنان به مقاومت خلاقانه و شجاعانه خود در برابر محدودیت‌های مذهبی و فرهنگی تحمیل شده توسط دولت تئوکرات طی این چند دهه اخیر ادامه داده اند. قیام زن ، زندگی، آزادی  نتیجه و اوج مقاومت ۴۴ ساله زنان بود که در شعار « زن، زندگی ، آزادی» بیان شد. این قیام نشان‌می‌دهد که زنان آگاهند که برابری جنسیتی تنها از طریق درک همه جانبه از پویایی‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی جامعه آینده که دستخوش دگرگونی عادلانه و اساسی شده‌است، محقق می شود. برای رسیدن به چنین جامعه‌ای مداخله نظری و سیاسی بی وقفه و عمیق لازم است. امواج اعتراض ممکن است فروکش کرده باشد اما خاموش نگشته است. اینجا و آنجا جرقه‌های مقاومتی به گوش می رسد، و این جرقه‌ها معمولاً به‌شدت سرکوب می شوند. اما مقاومت مردمی این‌گونه است. شعله‌های آتش هرگز نمی‌توانند به‌طور کامل خاموش شوند و گرمای آن در زیر انبوهی از خاکستر بار دیگر به آتشی با شعله‌های سرکش سر بر خواهد آورد

قیام زن ، زندگی، آزادی پتانسیل تبدیل شدن به یک جنبش انقلابی را دارد البته بسته به مشارکت فعال جوانان و متعاقب آن درک افراد از پیچیدگی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی ایجاد جامعه‌ای در آینده که از نظر فرهنگ و زبان اساساً متنوع و متفاوت است. چالش فقط سرنگونی رژیم تئوکراتیک نیست. مبانی سرمایه داری اسلامی نیز باید مورد توجه قرار گیرد. در ایران حاکمیتی بر مسند قدرت است که به‌شدت در نظام سرمایه‌داری-امپریالیستی جهانی ادغام شده‌است. اگر نتیجه این شورش به گذار از یک رژیم پدرسالار-سکولار-سلطنتی به یک جمهوری پدرسالار-تئوکرات محدود شود، همان طور که در سال ۱۳۵۷ اتفاق افتاد و یا بالعکس ممکن است پیشرفت‌های موقتی در زمینه‌های خاصی از آزادی فردی وجود داشته‌باشد، اما تضادهای زیربنایی همچنان باقی خواهد ماند و تقویت خواهد شد

حمید رضا

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Translate »