سایت فدائی، ارگان رسمی سازمان اتحاد فدائیان کمونیست
کوتاه دربارۀ تبلیغ، آژیتاسیون و پروپاگاندا: درک تفاوتها و اهمیت عملی
سرمایهداری تنها با تکیه بر سیستم بانکی، ارتش و نیروی قهری و داداگاههای تحت فرمان خود دوام نمیآورد. این نظام با استفاده از گستره وسیع و متنوعی از ابزارهای تبلیغاتی نیز سلطهاش را تثبیت میکند. رسانهها، آموزش و پرورش، علوم و هنر، کتابها، روزنامهها، رادیو، سینما، و تئاتر، همگی هر روز پیامهای طبقه حاکم را در ذهن مردم میکارند. هر روزه، وقتی تبلیغاتی برای محصولی را میبینیم، از محتوای تلویزیونی تأثیر میپذیریم، یا در شبکههای اجتماعی با شعارها و مطالبی روبرو میشویم، همه اینها در واقع تلاشیاند تا افکار و احساسات ما را در مسیری دلخواه هدایت کنند.
در دنیای تبلیغات، ایدهها به شکلی هدفمند و برنامهریزی شده در جهت جلب نظر و تحت تأثیر قرار دادن ما ارائه میشوند؛ گاه از طریق تصاویر جذاب، گاه با شعارهای ساده اما پرنفوذ. تصور کنید تبلیغاتی که از تلویزیون پخش میشود و بهظاهر تنها قصد معرفی محصولی ساده را دارد؛ اما درواقع لایههای عمیقتری از باورها و ارزشهای خاص را به جامعه منتقل میکند. یا پوسترهایی که در ایستگاههای مترو، اتوبوس و خیایانها نصب میشوند و بهظاهر فقط اطلاعرسانی میکنند، اما در بطن خود حامل پیامی گستردهتر هستند.
برای ملموستر کردن این موضوع، یک مثال ساده از تبلیغات روزمره میتوان زد: فرض کنید یک تبلیغ تلویزیونی برای یک نوشیدنی انرژیزا را میبینید. در نگاه اول، پیام ساده به نظر میرسد: ”این نوشیدنی به شما انرژی میدهد.“ اما اگر دقیقتر نگاه کنید، تبلیغ چیز دیگری را هم میگوید. صحنههایی از ورزشکاران حرفهای، ماجراجویی در طبیعت، و دستیابی به موفقیتهای بزرگ نشان داده میشود. پیام ضمنی این است که اگر این نوشیدنی را مصرف کنید، شما هم میتوانید بخشی از این سبک زندگی باشید: موفق، پرانرژی، و بیباک.
یا تصور کنید پوستری در ایستگاه مترو که یک ساعت لوکس را تبلیغ میکند. در نگاه اول، تنها تبلیغ یک کالا است، اما اگر دقیق شوید، مدلهای شیکپوش با لباسهای رسمی و صحنههایی از جلسات مهم تجاری در پسزمینه، پیامی فراتر از محصول منتقل میکنند: این ساعت نماد جایگاه اجتماعی بالا، اعتمادبهنفس و موفقیت است.
این مثالها نشان میدهند که تبلیغات بهطور هدفمند از تصاویر، کلمات و احساسات استفاده میکند تا باورها و ارزشهایی خاص را به ما منتقل کند؛ چیزی فراتر از یک پیام ساده یا معرفی محصول.
در این میان، تبلیغات سیاسی نیز اهمیت ویژهای پیدا میکند. این نوع تبلیغات با طرح ایدههایی خاص سعی در جلب حمایت عمومی دارد و اغلب بهدنبال ترویج ارزشهای طبقهای خاص است. تبلیغاتی که به ما میگوید چگونه باید فکر کنیم، چه چیزی را ارزشمند بدانیم و به چه اهدافی باور داشته باشیم، از نظر محتوا و هدف متفاوت با تبلیغاتی است که فقط یک محصول مصرفی را معرفی میکند.
تبلیغات به نوعی سلاحی در میدان نبرد میان طبقات و ایدئولوژیها تبدیل شده است. قدرت و تأثیرگذاری آن به تواناییاش در برقراری ارتباط با تودهها و شناخت درست از نیازها و احساسات آنها بستگی دارد.
آژیتاسیون و پروپاگاندا
آژیتاسیون و پروپاگاندا دو مفهوم مهم و جداییناپذیر در فرآیندهای مبارزه و آگاهیبخشی سیاسی و اجتماعی هستند، که هر یک نقش ویژهای در رسیدن به اهدافی مشخص دارند. برای درک بهتر این مفاهیم و نحوه استفاده از آنها، به بررسی تمایز میان این دو و کاربردهای عملیشان میپردازیم.
آژیتاسیون به معنای تهییج و برانگیختن برای اقدام در یک لحظه یا موضوع خاص است. این روش بهطور معمول از زبان و ابزارهایی استفاده میکند که به توده مردم بهراحتی قابلفهم و ملموس باشد. بهطور مثال، یک آژیتاتور در اعتراض به افزایش قیمتها ممکن است با تکیه بر یک مشکل روزمره و ملموس مانند گرانی نان، خشم مردم را تحریک کرده و آنان را به اعتراض علیه سیاستهای اقتصادی فراخواند.
در مقابل، پروپاگاندا به ترویج ایدهها و باورها در قالبی گستردهتر و سیستماتیکتر میپردازد. هدف پروپاگاندا، ایجاد شناخت عمیقتر از مفاهیم و تغییر نگرشهای مردم نسبت به موضوعات بلندمدت است. بهعنوان نمونه، یک پروپاگاندیست با توضیح تأثیر سیاستهای اقتصادی بر زندگی کارگران، مفهوم کلیتری از بیعدالتی و ضرورت تغییر سیستم را ترویج میدهد.
تفاوتهای عملی و تاریخی میان آژیتاسیون و پروپاگاندا
پُلخانف، یکی از چهرههای برجسته مارکسیسم روسیه، این تفاوت را بهخوبی توضیح میدهد: ”یک پروپاگاندیست ایدههای زیادی را به یک یا چند نفر ارائه میکند، در حالی که آژیتاتور یک یا چند ایده را خطاب به توده مردم ارائه میکند.“ این تفاوت در مخاطبان و سطح پیام موجب میشود که آژیتاسیون و پروپاگاندا دو روش مکمل باشند؛ آژیتاسیون سریع و مستقیم عمل میکند و پروپاگاندا بهطور عمیقتری ایدهها را جا میاندازد.
لنین نیز این تفاوت را در کتاب چه باید کرد به تفصیل بررسی میکند. به گفته او، یک پروپاگاندیست در برخورد با مشکل بیکاری، ماهیت بحرانهای سرمایهداری، اجتنابناپذیری این بحرانها و نیاز به دگرگونی جامعه به سوی سوسیالیسم را توضیح میدهد. در حالی که آژیتاتور با تمرکز بر موارد عینی مانند مرگ ناشی از گرسنگی در اثر بیکاری، مخاطبان خود را به سوی خشم و نارضایتی هدایت میکند.
مثالی ملموس از این تمایز، زمانی است که در اعتراض به حکم دادگاه علیه یک اتحادیه کارگری، آژیتاتور بدون ورود به بحثهای پیچیده درباره ماهیت دولت سرمایهداری، احساسات مردم را برانگیخته و آنها را به اعتراض علیه بیعدالتیهای دستگاه قضایی فرا میخواند. این شیوه، اگرچه به سطحی از تحلیل نیاز ندارد، اما میتواند مردم را بهسرعت به واکنش برانگیزد.
تصور کنید در یک کارخانه که کارگران از شرایط بهداشتی نامناسبی رنج میبرند، یک آژیتاتور از کمبود صابون و دستمال توالت بهعنوان نقطهای برای برانگیختن کارگران علیه مدیریت استفاده میکند. این مسئله که برای کارگران کاملاً ملموس است، میتواند بهسرعت اعتراضات را تقویت کند. در مقابل، یک پروپاگاندیست ممکن است به موضوع سیستم کارمزدی در همین کارخانه بپردازد و درک عمیقتری از روابط سرمایهداری به کارگران ارائه دهد.
همچنین، در شرایطی که گروهی از کارگران به موضوعات اجتماعی و ایدئولوژیک آگاهی دارند، پروپاگاندای واقعگرایانه میتواند به آنها این امکان را بدهد که از تبلیغات سوسیالیستی درباره عدم اعتماد به مقامات بهره ببرند و ضرورت سازماندهی را درک کنند.
اهمیت تمایز میان آژیتاسیون و پروپاگاندا
این تمایز نه تنها در تئوری بلکه در عمل نیز بسیار حائز اهمیت است. سوسیالیستها باید درک کنند که گاهی آژیتاسیون برای برانگیختن سریع مردم لازم است، اما در عین حال پروپاگاندا میتواند زمینهای برای پذیرش ایدههای عمیقتر ایجاد کند. در غیر این صورت، آژیتاسیون بهخودیخود نمیتواند منجر به تغییرات پایدار شود، همانطور که پروپاگاندای انتزاعی نیز بدون درک واقعی از شرایط و نیازهای مردم، بیتأثیر خواهد بود.
بنابراین، آژیتاسیون و پروپاگاندا بهعنوان دو ابزار متفاوت و مکمل، میتوانند در شرایط مختلف، بخشهای مختلفی از جامعه را بهسوی آگاهی و تغییر هدایت کنند.