اتحاد فدائیان کمونیست
کار ، مسکن ، آزادی ، جمهوری فدراتیو شورائی!

در صف حزب فقیران اغنیا کردند جای — این دوصف را کاملا از هم جدا باید نمود       

مسعود – تهران

    بنابر عللی توفیقی اجباری دست داد تا مطالبی از حزب کمونیست کارگری را بخوانم ، متعجب شدم چرا تاکنون هیچ نقد و برخوردی با مواضع و نظرات این جریان که خزنده خود را درون جنبش کمونیستی جا کرده و با تاریخ سازیها و تحریف واقعیتهای سیاسی و اجتماعی جامعه ایران جنبش کمونیستی را ذوب شده در خود معرفی کرده است ، صورت نگرفته است . طراحان یک دنیای بهتر خود را تافته ای جدا بافته میدانند ، فرصت طلبانی  که از همان ابتدای پیدایش شان می خواستند تافته ای جدا بافته قلمداد شوند و برای تحقق آن به دنبال بستری مناسب بودند . این بستر را جمهوری اسلامی با قتل عام خونین انقلابیون کمونیست در دهه شصت فراهم کرد . اینان که حتی برای آداب طهارت و قضای حاجت هم تئوری داشتند و افسرده از اینکه صدایشان شنیده نمیشد فرصت یافتند تا در سکوت گورستانی بعد از سرکوبهای 60 و61 و62 صدایی باشند ، پیله ای یافته  و در آن به رشد و نمو پرداختند ( کومله  پیله ای بود که در آن لانه گزیدند در حالی که اینها همه جریانات را بورژوایی میدانستند و میدانند  وحدت با کومله  صرفا جنبه ابزاری  داشت ) و از آنجا که به مانند مدافعین ” جامعه بی طبقه توحیدی ”  ( هر دو فرصت طلبانی دوروی یک سکه هستند در دوعرصه متفاوت ) تنها راه رسیدن به مدارج بالاتر را جهشی عمل کردن میدانند و از آنجا که از ته قلبشان به کارآمدی تئوری های خود ساخته  ایمان ندارند ، به سرعت پیله را دریدند و سر برون آوردند و با نامی پر طمطراق و بی مسما که نشان از تلون مزاج داشته اعلام وجود کردند ، ” کمونیست کارگری ” ، همین عنوان به تنهایی گویای بسیار چیزهاست . این پنج نفر و نصفی – به گفته حمید تقوایی شش نفر بودند بعد یک نفر از آنها جدا شد  –  ( تمام نقل قولها از کتاب تاریخ دو حزب حمید تقوایی گرفته شده ) در اوج مبارزات و جانفشانیهای انقلابیون کمونیست و توده ها در سالهای منتهی به 57 ، در لندن در محفل گرم و دلنشین و رمانتیک شان با در دست داشتن فنجانی و گیلاسی با اشتغال به کاپیتال خوانی مبارزه سنگین خود را بر علیه سرمایه را پیش میبردند و چو به پایان آمد آن دفتر و اطمینان یافتند که دروه خارج را تمام و کمال گذرانده اند و میتوانند توضیح المسایل خود را بیرون بدهند ، راهی وطن شدند تا سهم خود را طلب کنند پس شروع به تکفیر همه کردند و کوشیدند با تئوری بافیهای سخیف و بی پایه با نفی همه جریانات چپ خود را اثبات کنند ، به گفته حمید تقوایی ” اتحاد مبارزان کمونیست بعد از انتشار نظرات و نقدهایش به جریان مارکسیسم انقلابی معروف شد ” ( تاریخ نویسی به سبک حمید تقوایی چشمه های دیگری هم دارد که به آن میرسیم ، حداقل بنده به عنوان فردی که به قول علما آن دوره را درک کرده ام جریانی موسوم به مارکسیسم انقلابی را به یاد ندارم چون اساسا مارکسیسم باوری انقلابی است و این عنوانی نیست که جریانی خود را به آن بنامد بلکه در عمل وفاداری به این باور است که ماهیت آن را توضیح میدهد  ) . نارسیسم و خود شیدایی در این ایدئولوگ های کاپیتال پاس کرده آنچنان عمیق و فاحش است که نمیدانند چه میگویند فقط میخواهند بگویند تا بدین طریق بودن خود را اثبات کنند ، ملاحظه کنید { اگر بخواهم بطور فشرده این نیروهای چپ را معرفی کنم وجه مشخصه شان اعتراض به استعمار و وابستگی و انتقاد از عقب ماندگی سرمایه داری در ایران بوده از حزب توده گرفته تا فدایی و مشی مائوئیستی و خط سه ….. چپ سنتی متعلق به جنبشی بود که میخواست ایران نیمه فئودالی را به یک کشور مدرن صنعتی سرمایه داری امروزی تبدیل کند به همین خاطر علیه وابستگی بود … نقدشان این بود که چرا صنایع مادر در ایران پا نگرفته ، چرا صنایع سنگین ایجاد نشده ….. همه بحثشان بر سر صنایع مادر و رشد بخش صنعتی و حمایت از سرمایه داران ملی و مستقل در مقابل صنایع مونتاژ بود …. این چپ علیه وابستگی ( بورژوازی کمپرادور ) بود و از نظر سیاسی علت دیکتاتوری را وابستگی میدانستند و انتقادشان به شاه اساسا این بود که سگ زنجیری آمریکاست }  . یعنی  انقلابیون و کمونیستهای بسیاری  در برابر رژیم ددمنش پهلوی ایستادند و هر کوی و برزن این سرزمین را از خون خود گلگون کردند تا منافع سرمایه داران خردو متوسط در برابر سرمایه داران کمپرادور حفظ شود . اگر این افاضات  وقاحت  نیست چه میتوان نامید ؟ آیا این افاضات نشان از مشکلات روحی و کمبودهای شخصیتی و سر خوردگی های اجتماعی که از مورد توجه قرار نگرفتن در سالهای اولیه بعد از انقلاب ناشی شده ، ندارد ؟ بار دیگر به غور در این فرایض بپردازیم  { شیوه کار ما که به نظر من شیوه وفادار به واقعیت و حقیقت است این است که تاریخ را بر مبنای جریانات اجتماعی و سیاسی ، جنبشها ، سیاست های مختلفی که طبقات اجتماعی انتخاب میکنند و اهدافی که جنبشهای اجتماعی دنبال میکنند توضیح میدهیم  } اما این ایدئولوگ های محترم که از تحلیل ماهیت طبقاتی تحولات و نقش جریانات اجتماعی و سیاسی و تعلق طبقاتی این جریانات بعد از کودتای 28 مرداد عاجزند خود را راحت کردند و اعلام کردند بعد از انقلاب سفید در مدتی کوتاه به یکباره سرمایه داری مناسبات فئودالی حاکم را به کنار زد و عنان قدرت را تمام و کمال در دست گرفت و هر گونه اقدام بر علیه رژیم محمد رضا  از جانب هر گروه و جریانی صرفا مقاومت از سر استیصال بازماندگان مناسبات قدیم بوده که میخواستند حق خود را از سرمایه داران بزرگ وابسته که با کمک آمریکا و رژیم پهلوی به قدرت رسیده بودند ، بستانند . جالب این است که این گونه تاریخ نگاری را به دویست سال قبل هم تعمیم داده اند تا شجره نامه ای هم برای خود فراهم کنند . توجه کنید { کمونیسم کارگری که دو قرن قبل ظهور کرده با مارکسیسم به انسجام و شفافیت و قدرت نظری عظیمی دست یافت ، جنبش کمونیسم کارگری در تمام طول تاریخ خودش با مارکسیسم و نقد مارکسیستی به جامعه سرمایه داری پیوندی عمیق و ناگسستنی داشته است ….. کمونیسم کارگری جنبشی اجتماعی است که با ظهور سرمایه داری و طبقه کارگری مزدی شکل گرفته }  برایم سوال شده این حضرات چه فرضی از مخاطبین خود داشته اند ؟ آنها را کودک و سفی فرض کرده اند ؟ یا خود را خیلی هوشمند و محیل ؟ در هر صورت گواهی است  بر این که کاپیتال خوانهای محترم از ماتریالیسم تاریخی  هم اطلاعی ندارند که کمونیسم بالاترین مرحله تکامل تاریخی جوامع انسانی است نه جنبشی اجتماعی با ماهیتی دوگانه کارگری و بورژوایی و مارکس این قانونمندی تاریخی را توضیح داده و دست یابی به آن را هدف اصلی کارگران و زحمتکشان و تمامی کمونیستها دانسته است . نکته اصلی این است که به گفته حمید تقوایی ” تقریبا خطوط عمده و جزوات و مقالات ( افاضات مشعشعانه ) توسط منصور حکمت نوشته شده است ” و جالب این است که با هیاهو و جار و جنجال آنچنان جوی بوجود آورده و حریمی پیرامون منصور حکت ایجاد کرده اند و وی را بعد مارکس و انگلس بزرگترین تئورسین مارکسیسم معرفی کرده اند که برخورد با نظرات وی حکم تابو یافته ، البته بنده هم قصد شکستن این تابو و شکستن دل این عاشقان دلخسته منصور حکمت را ندا رم چون  این کار آدمی بیکار و بی دغدغه از فقر و فلاکت و توحش دینی و استثمار و چپاولگری بورژوازی حاکم بر جامعه میخواهد ، ولی من غبطه میخورم بر این همه خود شیفتگی و اعتماد به نفس  که این حضرات با به اصطلاح برنامه ” یک دنیای بهتر ” خود را تنها نیروی کمونیست اپوزسیون ایران میدانند که عنقریب قدرت را به دست خواهند گرفت ، البته بد نیست به یک دنیای بهتر هم نظری بیاندازیم ولی مطمئنم اگر این اعتماد به نفس را کاکتوس داشت هلو بار میداد .        ادامه دارد     

          مسعود – تهران 8/4/99

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.