اتحاد فدائیان کمونیست
کار ، مسکن ، آزادی ، جمهوری فدراتیو شورائی!

سیاهکل در پویه زمان و اندیشه نسل جوان ( متن سخنرانی رفیق سالار حسامی در مراسم گرامیداشت حماسه سیاهکل در آلمان – هانوفر ).

با هزاران درود  به  جانهای شیفته ی در خون خفته ،به جانهای یاغی دربند و به خاطره ی آن گوزن های عاشق که در تاریکی دوران ستم شاهی، دورانی که بقول شاعر حتی به نسیم هم بی پرس و جو اجازه ی رفتن نمی دادند، درخشیدند و حماسه ها آفریدند و آن خضر سرخ پوش  شدند که خاکستر خجسته ی ققنوسی را بر دشت مرده افشاندن.

به نوبه خودم به همه شما رفقای حاضر در سالن خوش آمد میگم و به تمامی دوستانی که از طرق مختلف این برنامه را دنبال میکنند درود میفرستم و چهل و نهمین سالگرد حماسه ی سیاهکل را شاد باش میگم .

چهل و نه سال از روزی که پیشتازان جنبش نوین کمونیستی ایران در جنگل سیاهکل بقول شاملو از برای آزادی فریادی در افکندند و جانشان را پشتوانه ی پرتاب آن کردند میگذرد و ما امشب اینجا دور هم جمع شده ایم  تا ضمن گرامیداشت این روز ، گذری هم داشته باشیم بر آنچه بر ما گذشت و همچنین تاثیرات مبارزات انقلابیون در اندیشه ی نسل جدید پویندگان راه آزادی و سوسیالیسم و اینکه بعد ازچهل سال سلطه ی استبداد دینی  که بدتر از استبداد گذشته  است ،ما در کجا قرار داریم ؟

“سیاهکل در پویه زمان و اندیشه نسل جوان ” عنوانی است که من برای بحث امشبم در نظر گرفتم، که سعی میکنم خلاصه وار آنرا پیش ببرم و در انتها هم جمعبندی و کلام آخر .

سیاهکل درپویه زمان

بحثم را در این بخش با  این شعر از شفیعی کدکنی که بی مناسبت هم نیست آغاز میکنم :

چنان که ابر گره خورده با گریستنش
چنان که گل، همه عمرش مسخّر شادی است
چنان که هستیِ آتش اسیرِ سوختن است
تمامِ پویه ی انسان به سوی آزادی است

حماسه سیاهکل یکی از وقایع تاریخی در کشور ماست که برغم  اینکه یک عملیات مسلحانه کوچک بود  و از لحاظ نظامی هم با ان تعریف کلاسیک که از پیروزی شده ، با شکست روبرو شد  اما بعنوان یک حماسه و یک نقطه عطف در تاریخ جنبش انقلابی  و کمونیستی ایران  جا گرفته و همچون ستاره ای سرخ می درخشد ،اما چرا؟!

حماسه آفرینان سیاهکل را درپویه زمان، میتوان انسانهای برانگیزنده و خودآگاهی به حساب آورد که تلاش کردند از راه پژوهش و تحقیق در دهه چهل به این سوال پاسخ بدند، که درشرایط استبداد و خفقان آریامهری برای خلاصی از ستم و استثمار و زور و سرکوب ،چه باید کرد؟

دراین راهجوئی بزرگترین فضیلت این رفقا نه فقط برخورد نقادانه به ساختارهای اقتصادی – اجتماعی جامعه و بر آن اساس تدوین تئوری مبارزه مسلحانه بود، بلکه درعین حال عمل به آن نیز بود.

کاربست این آموزش سوسیالیسم علمی، که تئوری تنها درعمل محک میخوره و در یک بازخورد انتقادی خودش را تکمیل میکند .ازیک جمع کوچکی ازجوانان انقلابی که هیچ سازماندهی و نمایندگی ازطبقه کارگر و زحمتکشان نداشتند و طبعا در آن شرایط هم  نمیتوانستند داشته باشند.

(همچنانکه امروزه نیز بدلیل تداوم سرکوب وفقدان آزادیهای سیاسی معضل تحزب و تشکل فراگیر و بی پایه طبقاتی بودن سازمانها، همچنان یک معضل است)

اما این آگاهی در آنها آن نیروی برانگیزنده امیدواری را پدید آورد که برغم موانع بیشمار به قیام مسلحانه علیه نظام سرکوبگر و ستمگر حاکم برخاستند. برغم شکست این اقدام نظامی و کشتار واعدام برپاکنندگان آن ،اما درفضای بسته ی جامعه که رژیم حاکم هیچگونه صدای مخالفی را برنمیتابید، انگیزه مبارزه انقلابی را درنسل جوان بیدار کرد و برغم کشتار بی رحمانه رژیم وجو شدید سرکوب، گروه گروه ازجوانان اعم از زنان و مردان آگاه، آزادیخواه وسوسیالیست  رو به صفوف خودش جلب کردند .

صداقت درگفتار و کردار در راه مبارزه برای آزادی وبرابری و کاربست روش های انتقادی منظم از شکست ها و پیروزیها و اعتقاد عمیق به رهائی طبقه کارگر وتوده های زحمتکش که برای تحقق آن ازجانشان مایه میگذاشتند از خصوصیات انقلابی این رفقا بود که در هر شرایطی پایندش بودند.

علاوه برشکستن قدرقدرتی دستگاه های سرکوب و پاشیدن بذر رهائی وایجاد امید در توده های زحمتکش ،گفتمان چپ وسوسیالیستی درجامعه بویژه ازطریق هنرمندان ، شعرا و نویسندگان آزادیخواه ومترقی که تمامی آنها با الهام گرفتن از مبارزات چریکهای فدائی بود، درجامعه گسترش بی سابقه ای یافت .وسرانجام طولی نکشید که این تلاشها، این صداقت ها و کردارهای انقلابی، درقیام مسلحانه بهمن 57 تبلوریافت و سازمان چریک های فدائی خلق ایران به  بزرگترین سازمان چپ درخاورمیانه تبدیل شد.

این حقیقتی است که حتی دشمنان رنگارنگ قسم خورده ی جنش انقلابی و کمونیستی هم با تمامی امکانات و هزینه های هنگفتی که در اختیارشان گذاشته میشه برای مخدوش کردن و بی اعتبار کردن چهره ی انقلابیون ،توان انکار کردن انرا ندارند و دقیقا بهمین دلیل هم هست که با ساخت فیلم و سریال و شوهای مبتذل و چاپ و انتشار کتب، بسیار سعی در تحریف آنرا دارند نه انکار آن . چرا که بدرستی میدانند  نسل جوان که اکثریت جامعه ی امروز ایران را تشکیل میدهند فریب آنها را نخواهند خورد، اغلب جوانانی که هر کدامشان ماهی های سرخی  هستند که دیگر ترسی از مرغ صقا ندارند و شناکنان  و سرودخوان در رودخانه ی پویان بسوی دریا رهسپارند تا سر اومدن زمستون و شکفتن بهارون را در انقلاب سرخ  فریاد بزنند.

19 بهمن 49 و 22 بهمن 57 روی تقارن این دور روز با هم باید کمی مکث کرد . کسی که فکر کند تقارن این دو روز با هم  کاملا اتفاقی هست، سخت در اشتباه است، چرا که در بهمن 57 آن ایده ی والایی که نطفه ای ترین شکل آن در حمله به پاسگاه سیاهکل تبلور یافته بود در تسخیر پادگانها توسط توده های مردم با شعار “ایران را سراسر سیاهکل می کنیم “به بار نشست و نه تنها ماهی سیاه کوچولوی ما و رودخانه پویان را به دریای توده ها پیوند زد ، بلکه به تمامی کسانی که در پیله های پوسیده شان به فلسفه بافی مشغول بودند و سیاهکل را “عصیان ناشی از یأس چند روشنفکر” می دانستند ، ثابت نمود که سیاهکل از یک درک صحیح و اصولی مارکسیسم – لنینیسم  نشأت گرفته ، درکی که نقطه ی  عزیمت خودش را بر این اصل استوار ساخت که نقد یک پدیده در تئوری به هیچ وجه کافی نیست ، بلکه باید انتقاد نظری را با انتقاد عملی توائم کرد و پدیده را در تئوری مورد انتقاد قرار داد و در عمل دگرگون کرد، یعنی درست عملی که چریک های فدائی کمونیست در 19 بهمن 49 انجام دادن و نتیجه اش را همگان در پویه ی زمان به عینه در بهمن 57 دیدند.

سخن کوتاه کنم، در واقع اهمیت سیاهکل در پویه زمان پاسخ گفتن به مسائل مبرم جنش در آن شرایط مشخص بود و صد البته با خصلتی پیکارجویانه و با برخوردی انتقادی به میراث گذشتگان و با مداخله فعال در مبارزه طبقاتی از طریق روی آوری به عمل انقلابی .

اما حماسه سیاهکل دراندیشه نسل جوان

میخواهم به این نکته اشاره بکنم که  حماسه سیاهکل دراندیشه نسل جوان، یعنی هم سن وسال های من وجوانترها و کلا نسل دهه شصت به بعد چه جایگاهی را داراست؟

همانطور که اشاره کردم و شما هم میدونید دردهه 40  این علامت سؤال دربرابر فعالین جنبش بویژه چپ ها وکمونیست ها قرارداشت، که درشرایط استبداد و خفقان و سرکوب هرگونه آزادیهای سیاسی و مدنی، انقلابیون و پیشروان جنبش های اجتماعی چطور  میتوانند با توده های مردم تحت ستم و استثمار ارتباط برقراربکنند و ازطرف آنها مورد اعتماد قرار بگیرند ،به عبارت ساده تر ارتباط ارگانیک بین توده و پیشرو را تامین بکنند؟

پاسخ به این سؤال از جمله و در وجه عمده اش دست به سلاح بردن و آغاز مبارزه مسلحانه بود با اهدافی که همه شما میدانید واینجا فرصت پرداختن ویا اساسا نیاز به پرداختن به آن نیست.

اکنون سئوال این است، بعد ازچهل سال سلطه ی استبداد دینی  که بدتر از استبداد گذشته  است ،ما در کجا قرار داریم ؟

حیرت آور است وقتی میبینیم که بعد ازگذشت نزدیک به 50 سال در اندیشه برای برون رفت از وضعیت موجود و موانع و ضعف های سر راه مبارزه با نظام سرکوبگر حاکم ،بازهم همان سئوال با علامتی بمراتب بزرگتر! درمقابل انقلابیون و جوانها قرار دارد. با این تفاوت که در آنموقع سازمانهای سیاسی انقلابی و فعالین باتجربه درداخل بودند و در خود جامعه به راهجوئی مشغول بودند درحالیکه جنبشهای اجتماعی ازجمله جنبش کارگری ضعیف و شاید بجز اعتصابات جهان چیت وشرکت واحد ما شاهد تحرکات زیادی نبودیم . براین زمینه حماسه آفرینان سیاهکل  به سئوال مزبور جواب دادند .

اما اکنون درشرایطی که شاهد اعتصابات متعدد کارگری هستیم و خیزشهای عظیم توده ای را درسالهای اخیر  پشت سر گذاشته ایم و رژیم با بحرانهای متعددی دست بگریبان است و توده های مردم آشکارا خواستار آزادی و عدالت اجتماعی  وسرنگونی کلیت رژیم هستند. و دیوارهای استبداد بوسیله تکنولوژی ارتباط جمعی که محدودیت  تبلیغ وترویج دهه 40 راناممکن ساخته است کما کان نیروهای انقلابی در پراکندگی و عدم ارتباط ارگانیک با طبقه اجتماعی که مدعی نمایندگی فکری آنرادارند مواجه هستند. بدلیل عدم پیوند پیشرو با توده و درنتیجه بازتاب مبارزات درحرف و شعار و نه درعمل ، که لیست بلند بالائی را شامل میشود مبین این واقعیت است که برغم تلاشهای فراوان نیروهای انقلابی ،اما  هنوز همان علامت سئوال یعنی چگونگی ارتباط ارگانیک پیشرو با توده و طبقه برجای خود باقی است ودرمقابل هرانقلابی مسئولی مطرح و جواب میطلبد.

منظورم را ساده تر بیان کنم وقتی ما جوانترها پای در راه مبارزه میگذاریم و ما هم میبینیم که جنبشهای اجتماعی و اعتصابات کارگری درنبود تشکل و تحزب زیر فشارهای شدید اقتصادی و سیاسی گاه طوفان وار و گاه همچون صاعقه ای ظهور میکنند و به خونین ترین نبرد دست میزند اما بدو ن تشکل و آگاهی لازم طبقاتی و رهبری که بتواند آنهارا ازپیچ وخم مبارزه به سمت پیروزی رهنمون شود، قرین موفقیت نمیشوند، وقتی که چنین موانع و کمبودهائی را ملاحظه میکنیم (که البته بیماریهای ناشی ازاین بی ارتباطی باتوده ها هم درسازمانهای سیاسی مشهوداست)

مثل نسلهای گذشته دنبال پاسخ هستیم و دنبال چه باید کردی که همه ما با آن مواجه ایم.

براستی درشرایط حساس کنونی فاصله بین پیشرو و توده پرشور درخیابان و کارخانه را چگونه میتوان از میان برداشت  و از چه راهی و با چه بنیاد نظری و روش عملی میتوان ضمن شرکت سازمانیافته درمبارزه ،اعتماد آنها راجلب نمود و..؟

در تلاش برای یافتن پاسخ به همین سئوالات وقتی به تجربه تاریخی مراجعه میکنیم  اگرچه همه تجربیات گذشته ارزشمند و درس آموزاست اما سیاهکل تمام قد در اندیشه نسل جوان مبارز برجسته میشود، هنگامیکه هرگونه ازادیخواهی و حق تشکل اش و خواسته هایش باسرکوب بی رحمانه طبقه حاکم مواجه میشود دراندیشه جوان، سیاهکل با تمام ضعف های ممکنه درسهای زیادی دربر دارد. از جمله تحلیل وضعیت اقتصادی -اجتماعی جامعه ،بررسی تضادهای موجود و تدوین تئوری براساس آن داده ها، به آزمون عملی نهادن آن با وثیقه جان و تن بدون کوچکترین تزلزلی ،صداقت درگفتار وکردار یعنی راست گفتاری و درست کرداری، و ارائه شخصیتی سالم ،مهربان و دادرس و مبارز درمحل کار و زندگی که از جمله منشا مشروعیت و محبوبیت فدائی درمیان مردم عادی کوچه و خیابان و کارخانه ومزرعه شد. نقد منظم راه طی شده بدون لاپوشانی و یا پشت گوش انداختن آن برغم تیغ سرکوب و کشتار،اهمیت دادن به مباحث تئوریک و دست آوردهای قابل اتکاء دربدترین شرایط امنیتی ،تلاش وحدت طلبانه درجنبش  و سرانجام  تاثیردگرگون کننده والهام بخش درادبیات و هنر .

سازمانی که برای اولین باردر سطح گسترده، زنان در چهارچوب آن درسطح وسیع دررده های رهبری به ایفای نقش پرداختند. وسرانجام اقبال وسیع توده ای  و…موارد درخشانی است که دراندیشه جوان کارگر ،زحمتکش ،دانشجو وزن ومرد امید به راهیابی و پیروزی را شعله ور میسازد . و به ما الگو میدهد که  امید را ازدست ندهیم و حقیقتا دراین شرایط جولان سیاهکل در اندیشه ما با همه درسهایش به تکیه گاه بزرگی میماند که انسان را به جلو میراند،قوی میکند و امیدوار میسازد. اندیشه هائی که در مبارزات روزمره برغم پراکندگی و بی سازمانی آن تبلور مییابد. هنوز سرودها ی الهام گرفته از  سیاهکل و مبارزات آندوره در جمع های جوانان مبارز و اجتماعات به آنها ازلحاظ فکری و عملی نیرو و انرژی میبخشد، سیاهکل در اندیشه هرجوانی است که آگاهانه و با مطالعه و نه با احساس، میخواهد  پای در راه مبارزه انقلابی بگذارد بعنوان یک تجربه تاریخی بناگزیر همراه میشود ودرسهای درخشان آن که من به برخی نکات آن اشاره کردم  اندیشه را سرشاراز چالش میکند.

تجربه سیاهکل درپویه زمان درسهای گرانبهائی برای نسل جوان امروز در بردارد .نسل جوانی که تمامی قیام ها و اعتراضات سراسری چند سال اخیر بر روی شانه های آنها پیش رفت ، نسل جوانی که امروزه بقول شاعر انقلابی سعید سلطانپور ،”تکه تکه و بی حزب” در خانه ها،کارخانه ها و خیابانها و خلوت های نا مطمئن شعارهایی نظیر کار،نان ،مسکن ،آزادی و اداره ی شورایی را فریاد می زنند .

این نسل بدرستی این حقیقت پی برده است که تا زمانی قدرت سیاسی در دست سرمایه دارانی است که به انباشت سرمایه درشرایط سرکوب نیز عادت دارد، هیچ یک از خواستهای تودهای مردم تحت ستم و استثمار محقق نخواهد گشت .

و اما کلام آخر

تجربه سیاهکل بما گوشزد میکند که بقول نظامی

درین منزل که پای از پویه فرسود
رسیدن دیر می بینم شدن زود.

نقد وپویش دربوجود آمدن  حماسه سیاهکل و نتایج وتاثیرات آن نقش بی بدیلی داشته است . چنانچه این شعر به سادگی و زیبای بیان می کند اگرپای ازپویه فرسوده شود همه چیز میشود شد (آنگونه که خیلی ها مدعی اند) اما به مقصد نتوان رسید .

متاسفانه جنبش چپ در طی چند دهه گذشته توان آنرا را نداشته است که با درک  درست و اصولى از قوانین مبارزه طبقاتى و شناخت شرایط ویژه حاکم بر جامعه ی ایران با نیروى عظیم بنیان بر کن کار و رنج ارتباطی تنگاتنگ و ارگانیک برقرار کنند و با گذشت از یک مبارزه پر فراز و نشیب و خونین با پشتوانه چندین دهه، بقول رفیق امیر پرویز پویان، ما نه همچون ماهی دردریای حمایت مردم، بلکه همچون ماهی‌های کوچک و پراکنده درمحاصره تمساح‌ها و مرغان ماهیخوار به سر می‌بریم.

متاسفانه جنبش چپ در شرایط کنونی بنا به توان و امکانات محدود خویش ناشی از سرکوب ، تبعید و انشعابات متعدد و به تبع آن در غلطیدن بخشی از آن در ورطه سکتاریسم و فرقه گرائی و خود بزرگ بینی ،  غافل از نقش پیشاهنگ انقلابی در امر سازماندهی توده ها  که از اصول مارکسیسم – لنینیسم انقلابی بشمار میرود؛ افتاده است ،موج انفعال ، روی گردانی از مبارزه فعال ، فلسفه بافی های روشنفکرانه بر روی کاغذ و دنیای مجازی و تشکیلات  گریزی و تشکیلات ستیزی در میان بخشی از آن اعم از تشکیلات و سازمان ها ، روشنفکران و منفردین رواج یافته است .

خطایی بسیار بزرگ است اگر پنداشته شود پویایی انقلاب خود رهبری و سازماندهی را خلق و انتخاب خواهد نمود، بقول لنین ” هیچ جنبش انقلابی بدون تشکیلات که رهبری مداوم و پیگیرانه نداشته باشد دوام نخواهد آورد ” . چهل و نهمین سالگرد سیاهکل به ما انجام وظایف و پیگیری اهدافی را یادآوری میکنند که هزاران رفیق و ده ها هزار انسان آزادیخواه و سوسیالیست برای تحقق شان جان فدا کردند. اهدافی که انسانی  ترین و مبرمترین خواست ها و آمال و ارزوهای نیروی کار و زحمت جامعه ما هستند که بوسیله مافیای قدرت و ثروت انکار و سرکوب میشوند.

اکنون که جامعه آبستن تحولات سرنوشت سازی است و زمینه های عینی  تحولات اجتماعی در راستای سرنگونی انقلابی رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی نسبت  به گذشته آماده تر و پخته تر شده است، وظیفه ای سترگ و سرنوشت سازی روی دوش نیروهای انقلابی بویژه ما فدائیان که هر ساله با عشق و شور انقلابی یاد حماسه سیاهکل را گرامی میداریم قرار گرفته . باید سکتاریسم و فرقه گرائی را که هیچ سنخیتی با دیدگاه ها و آرمانهای حماسه آفرینان سیاهکل ندارد بدور افکنیم  تا بتوانیم  به نیازهای زمانه و جنبش انقلابی پاسخ دهیم آنچنانکه پیشروان جنبش نوین کمونیستی در گذشته کردند.

رفقای عزیز حضار محترم رفیق احمد زاده  در سال 49 میگوید:

“ما چه کار باید بکنیم؟ در برابر جنبش کمونیستی ایران چه راهی قراردارد؟ جنبش کمونیستی چگونه میتواند خود را به پیشرو واقعی تبدیل کند؟ چگونه میتواند خود را ازگنداب محیط روشنفکری که اساسا در آن گرفتار آمده است ، بیرون بکشد و با توده ها ارتباط عمیق برقرار کند؟”

اینها سوالاتی است روی میز و پاسخ درخور میطلبد.

تشکر ازشما وگرامی باد یاد حماسه آفرینان سیاهکل و همه جانباختگان راه ازادی و سوسیالیسم

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.