سایت فدائی، ارگان رسمی سازمان اتحاد فدائیان کمونیست
بمناسبت سیزده مهر سالروز بخون تپیدن رفیق سیامک اسدیان (اسکندر)
رفیق سیامک در سال 1334 در روستای گرزگل ایل بیرانوند پا به دنیا نهاد از همان دوران کودکی با فقر و تبعیض اشنا شد تحصیلات ابتدایی را در روستا گذراند و پس از ان برای ادامه تحصیل رهسپار خرم اباد گردید در این دوران بود که تحت تاثیر دکتر هوشنگ اعظمی که به تازگی از زندان قزل قلعه ازاد شده بود ودر خرم اباد مطب خود را تاسیس کرده بود و از فقرا بصورت رایگان ویزیت میکرد با اندیشه مارکسیست اشنا گردید . وی همراه دکتر هوشنگ اعظمی و محمود خرم ابادی (پسر عموی رفیق استوار احمد خرم ابادی و رفیق مجتبی خرم ابادی) در هسته مطالعاتی شرکت و در مورد مارکسیست و تحقیق برای چگونگی برون رفت جامعه از رخوت سکون تلاش مینمودند ویکی از هسته های اولیه مبارزه مسلحانه را در منطقه تشکیل دادند . بالاخره روزی فرا رسید که انها برای عملیاتی کردن نظرات خود حرکت خود را اغاز کردند و به کوههای زاگرس رفتند . ساواک که کم و بیش حرکات دکتر اعظمی را زیر نظر داشت سریع وارد عمل گردید ان روزها را مردم لرستان بخوبی به یاد دارند که چندین تیم عملیاتی ساواک از تهران راهی لرستان شده بود هنگ ها و گروهان های ژاندارمری و ارتش کوه ها را محاصره کرده بودند هلی کوپترها با صدای وحشتناک در فاصله بسیار کم در رفت امد بود . تا بلکه بتواند با دستگیری این تیم مبارزه مسلحانه را در نطفه خفه نماید . تیم که در کوه مخفی شده بود وقتی عرصه را تنگ و کوه را در محاصره دید پس از برداشت اذوقه و مهمات از انبارهایی که در کوه قبلا جا سازی نموده بودند به مسیر خود ادامه داد و پس از پیمودن مسیری طولانی از دشت صحنه در نزدیکی کرمانشاه از کوه خارج شد و شب را در چادر سیاه عشایر ان منطقه گذراند . عشایر در سراسر منطقه زاگرس که بخوبی دکتر اعظمی را میشناختند و همواره او را یاور خود میپنداشتند به انها جا و امکان دادند . ساواک تعداد زیادی از دوستان و خانواده دکتر را در بروجرد دستگیر و در همان شهر به بازجویی گرفت از جمله همسر دکتر اعظمی نیز در بین دستگیر شده گان بود . ابتدا رفقا تصمیم گرفتند با فردی که در قاچاق انسان دست داشت توسط رفیق فریدون تماس گرفته برای مدتی از کشور خارج و به عراق رفته و از نجا به فلسطین بروند تا هم در انجا اموزش لازم برای مبارزه را کسب نمایند و هم ابها از اسیاب بیفتد . اما فرد قاچاقچی و رفیق فریدون بدست ساواک دستگیر شدند . پس رفقا دوباره به بروجرد برگشتند و در باغهای اطراف بروجرد با رفقا محمود و مجتبی خرم ابادی جلسه ای ترتیب دادند که در ان جلسه به توافق رسیدند که رهسپار تهران شوند و توسط رفیق محمود خرم ابادی که با رفقای سازمان ارتباط داشت به خانه تیمی رفته و از محاصره بگریزند . انها موفق شدند خود را به تهران برسانند و توسط سازمان در تهران از هم جدا شده در دو خانه سازمانی اسکان یافتند . چند روز بعد رفقا مجتبی و محمود در حال مراجعه و سرکشی به یکی از خانه ها که سوخته بود با ساواک درگیر شده و در نبردی نابرابر هردو شهید شدند . ولی رفیق سیامک همچنان در سازمان به مبارزات خود ادامه داد و علی رغم سن کمش در عملیات های متفاوت شرکت و مانند ستاره ای بر تارک مبارزات میهنمان می درخشید .
وی در عملیاتهای متعددی شرکت نمود و نقش تعیین کننده ای داشت مانند حمله به قرارگاه شمارهٔ ۲ پلیس تهران، حمله به کلانتری تبریز، انهدام پاسگاه لاهیجان، حمله به پاسگاه رودسر گیلان در حمایت از دهقانان منطقه، شرکت در عملیات ترور عباس شهریاری مشهور به مرد هزارچهره، اعدام سرهنگ زمانیپور در مشهد در سال ۱۳۵۷ سرهنگ زمانی در طی تظاهرات های مشهد دستور تجاوز به دستگیر شده ها را نه تنها داده بود بلکه به یک کودک سیزده ساله دستگیر شده در جیپ شهربانی به دستور وی با باتوم تجاوز که منجر به کشته شدن وی گردید و همین امر مردم مشهد را بسیار عصبانی نموده بود . که تیم عملیاتی رفیق سیامک وارد عملیات شد و در صبح هنگامی که زمانی مزدور رهسپار سر کار میشد در جلوی خانه اش ابتدا محافظین وی خلع سلاح و در برابر محافظین سرهنگ مزدور زمانی پس از قرائت جراعمش توسط رفیق سیامک بصورت صلیبی به گلوله بسته شد .(صلیب بدین صورت که بشکل علامت بعلاوه به گلوله میبست که در این رگبار هم قلب و هم سر مورد اصابت قرار گیرد ودرصد زنده ماندن پایین بیاید) رفیق سیامک در عملیاتهای زیادی شرکت نمود در حکومت اسلامی نیز درعملیات و فرماندهی عملیات دارساوین علیه جمهوری اسلامی ایران در کردستان از جمله این عملیاتها بودند. تا اینکه به دستور تشکیلات برای شناسایی منطقه رهسپار شمال گردید که در بین راه توسط یکی از اعضای اکثریت شناسایی شد و این عضو اکثریت طبق دستور سازمان مطبوع خود با اطلاعات همکاری و وی را لو داد که در دم تیمی از سپاه وارد عمل شد و به خودرو حامل انها ایست داد که رفیق سیامک و رفقای همراه وی به انها تیراندازی و پس از کشتن انها سلاح های انها را نیز مصادره و به شالیزار فرار کردند در جا یک هنگ کامل از سپاه منطقه را محاصره نمود اما رفقا موفق شدند از شالیزار خارج و پس از طی مسافتی در جنگل از جاده دیگری خارج شوند . برای خروج از منطقه انها تصمیم گرفتند که خودرویی را مصادره نمایند اما خودرویی که در نظر گرفته بودند مربوط به دادستانی منطقه بود که محافظین ان و خودروی پشت سر انها که انها نیز گارد محافظ همراه بودند انها را به رگبار بستند که رفیق کبیر در انجا به شهادت رسید . لرستان او را هیچگاه فراموش نخواهد کرد همچنان که دیدیم در سال شصت در ان فضای سرکوب نیز برای وی مراسم عظیمی بر پا نمودند و بسیاری از عشایر مسلح در خیابانهای خرم اباد رژه رفتند و با یار وفادار زحمتکشان خداحافظی نمودند . رفیق توکل اسدیان در این مراسم دستگیر و در زندان جمهوری اسلامی به شهادت رسید . یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد