سایت فدائی، ارگان رسمی سازمان اتحاد فدائیان کمونیست
اهمیت سازماندهی و تشکیلات: سوگواری نکن سازماندهی کن!
“ برای من گریه نکنید، سازماندهی کنید”
«جوهیل Joe Hill، شاعر، ترانه سرا و کارگر انقلابی»
در تاریخ مبارزات سیاسی و اجتماعی، کمتر مفهومی به اندازهی تشکیلات نقش تعیینکنندهای در پیروزی یا شکست جنبشها ایفا کرده است. از تجربهی انقلابهای قرن بیستم تا جنبشهای کارگری و دانشجویی معاصر، هر جا که مبارزهای به موفقیت نزدیک شده، ردّی از یک سازماندهی دقیق، هدفمند و مبتنی بر تقسیم کار آگاهانه دیده میشود.
ولادیمیر ایلیچ لنین، نظریهپرداز و رهبر انقلاب اکتبر ۱۹۱۷، با شناخت عمیقی که از پیچیدگی مبارزه در برابر نظم مستقر داشت، تأکید میکرد:
«بدون سازمانی محکم و قوی، سخن گفتن از مبارزهی انقلابی جز فریب خود و دیگران نیست.»…
«هرچقدر هم با حزب اختلاف پیدا کردی، از حزب خارج نشو! در حزب بمان، سعی کن رشد کنی و بهتدریج قوانین درونحزبی را تغییر بده…»
این جمله، فراتر از دعوت به وفاداری حزبی، تأکیدی اصولی بر ضرورت ماندن در درون ساختار سازمانی برای اثرگذاری است. لنین بهخوبی درک کرده بود که هیچ فردی حتی اگر از نظر فکری نابغه باشد، نمیتواند به تنهایی بر رژیمهای سرکوبگر و دیکتاتوری و ابزارهای سرکوب آن غلبه کند. نابغهترین انسانها نیز بدون پشتوانهی سازمانی، بیدفاع و ناتوان باقی میمانند. مبارزهی سیاسی یک فرآیند جمعی، پیچیده و چندلایه است که تنها از طریق کنش مشترک، هماهنگ و متشکل میتوان در آن به پیش رفت.
تشکیلات؛ نقشهی راه رهایی
در غیاب تشکیلات، مبارزه نه تنها به پراکندگی و سردرگمی میانجامد، بلکه انرژی نیروهای اجتماعی نیز در کانالهای ناهماهنگ و بیهدف تخلیه میشود. آنچه امروز تحت عنوان «مستقل بودن» تبلیغ میشود، در بسیاری از موارد چیزی جز فردگرایی بیاثر نیست. تبلیغات بورژوایی با ستایش از استقلال فردی، عملاً به تضعیف ظرفیتهای جمعی برای تغییر ساختاری میانجامد.
لنین در همین زمینه به درستی میگوید:
«آگاهی سیاسی خودبهخود در دل مبارزهی خودانگیخته بهوجود نمیآید؛ باید آن را از بیرون به درون تودهها منتقل کرد، از طریق سازمان و آموزش.»
در غیاب سازمان، فرد انقلابی مجبور است به تنهایی بار همه چیز را به دوش بکشد: از شعارنویسی و شبنامه پخش کردن، تا تحلیل، شناسایی، شرکت در خیابان، عکسبرداری و حضور رسانهای. چنین باری نهتنها فرساینده است، بلکه کیفیت عمل را پایین میآورد و احتمال دستگیری را هم به شدت افزایش میدهد. این وضعیت، از ناآمادگی، بیبرنامگی، فقدان تجربه و نبود پشتوانهی تشکیلاتی نشأت میگیرد.
مبارزهی انفرادی یا مبارزهی برنامهریزیشده؟
بدون تشکیلات، کنشها اغلب هیجانی، واکنشی و بیتداوم هستند. هر فرد، با تصورات محدود خود، گمان میکند با انجام یک وظیفهی مشخص، رسالت انقلابی خود را به انجام رسانده است. اما در مبارزهی سیاسی، چیزی به نام «تکلیف شخصی» معنا ندارد؛ تمامی کنشها باید در دل یک استراتژی جمعی جای بگیرند. عدم سازماندهی، نه تنها به تعدد اشتباهات منجر میشود، بلکه به تسلط نیروهای سرکوبگر میانجامد که میتوانند با تکنیکهای امنیتی، روانی و تبلیغاتی، فعالان پراکنده را راحتتر سرکوب و منحرف کنند.
در سوی دیگر، سازماندهی واقعی یعنی تقسیم دقیق وظایف بر اساس تواناییها، پرهیز از اقدامات خودسرانه، داشتن پلنهای جایگزین، طراحی استراتژی برای موقعیتهای مختلف، و آموزش نیروها برای مواجهه با شرایط پیچیده. در چنین ساختاری، کوچکترین اقدام عملی، پشتوانهی فکری و عملی دارد. هیچ فردی بار همه چیز را به تنهایی به دوش نمیکشد و تصمیمات بهجای احساسات، بر پایهی تحلیل شرایط، تجربه و دانش تئوریک گرفته میشود.
سازمان، ابزار تغییر است، نه قید و بند فردی
شاید گاهی سازمان و تشکیلات بهعنوان محدودکنندهی آزادی فردی جلوه کند، اما این تصور، تنها در سطح باقی میماند. در واقع، سازمانیابی واقعی، نه محدودکننده که آزادیبخش است. چرا که امکان عمل مؤثر، مستمر، هدفمند و کمهزینه را فراهم میآورد. در دل یک تشکیلات پویا، هر فرد میآموزد چگونه عمل کند، چگونه تحلیل کند، چگونه آموزش ببیند و آموزش دهد. سازمان، عرصهی تربیت کادرهایی است که فردا ستونهای مبارزه خواهند بود.
جنبش بیتشکیلات، میدان بیجهت است
افراد بسیاری گمان میکنند با انجام یک اقدام محدود، وظیفهی انقلابی خود را انجام دادهاند. اما هیچ مبارزهای با فعالیتهای پراکنده، پیروز نشده است. تنها در دل ساختاری جمعیست که هر حرکت معنادار میشود. اقدامات هیجانی و خودجوش، اگرچه از سر شجاعت است، اما در نهایت اغلب به دستاوردی پایدار نمیانجامد.
تشکیلات وظایف را بر اساس تواناییها تقسیم میکند، به افراد آموزش میدهد، آنها را از تلههای رایج دور میکند و استراتژیهای مشخص برای هر وضعیت طراحی میکند. در سازمان، تصمیمات نه براساس علاقه یا هیجان لحظهای، بلکه براساس تحلیل دقیق از شرایط و اهداف مشترک گرفته میشود.
چرا رژیمها از سازمانیابی میترسند؟
سازمانیابی در ذات خود چیزی بیش از گردهمآیی چند نفر برای هدفی مشترک است؛ تشکیلات یعنی ارادهی جمعی سازمانیافته، آگاه و مداوم برای تغییر ساختار قدرت. و دقیقاً به همین دلیل است که حکومتهای اقتدارگرا، از هر شکل از سازماندهی مستقل، بهشدت واهمه دارند.
در ایران، ممنوعیت تشکیل سندیکاهای مستقل کارگری، شوراهای صنفی واقعی، تشکلهای دانشجویی، گروههای صنفی زنان و جوانان، و حتی هستههای کوچک مقاومت سیاسی، نشان میدهد که رژیم، سازمان را نه صرفاً بهعنوان رقیب، بلکه بهعنوان تهدیدی بنیادین علیه بقای خود تلقی میکند.
چرا اینگونه است؟
زیرا فرد تنها، حتی اگر شجاع و جسور باشد، نهایتاً در برابر دستگاههای امنیتی، تبلیغاتی و قضایی یک حکومت، آسیبپذیر است. سرکوب یک فرد آسان است: میتوان او را بازداشت کرد، علیه او پرونده ساخت، او را منزوی یا حذف کرد؛ بیآنکه تغییری در نظم مستقر ایجاد شود. رژیمها از فرد شجاع تنها نمیترسند، اما از شبکهای منسجم، با دانش تئوریک، آموزشدیده و برنامهدار وحشت دارند.
اما تشکیلات، داستانی دیگر است.
در یک سازمان:
- هر فرد، بخشی از یک کل است؛ اگر یکی بازداشت شود، دیگری جای او را میگیرد.
- وظایف تقسیمشدهاند؛ یعنی سازمان با حذف یک فرد، فلج نمیشود.
- تصمیمگیری جمعی است؛ یعنی تحلیل و جهتگیری به ارادهی یک نفر وابسته نیست.
- آموزش وجود دارد؛ یعنی اعضا نه تنها آگاهاند، بلکه توانایی عبور از بحران را دارند.
- و مهمتر از همه، سازمان میداند که چطور با تاکتیکهای روانی، امنیتی و تبلیغاتی رژیم مقابله کند.
این همان چیزیست که رژیمها را به وحشت میاندازد:
تشکیلات، تجسمیست از نظمی آلترناتیو. نشانهای از اینکه قدرت مردم، در صورت متحد شدن، میتواند واقعی، مؤثر و خطرناک شود.
تشکیلات تنها چیزیست که میتواند از مقاومت پراکنده، یک حرکت انقلابی بسازد.
«انقلابها از دل شرایط آماده بیرون میآیند، اما این آمادگی تنها از طریق تجربهی سازمانی و تئوریک ممکن است.»
تشکیلات واقعی، نه فقط یک ابزار تاکتیکی، بلکه ابزار آموزش و رشد آگاهی سیاسیست. تنها با این ابزار است که میتوان در برابر تاکتیکهای سرکوب رژیم ایستادگی کرد و از تلفات و شکستهای پیاپی جلوگیری کرد.
تشکیلات، ابزار زندهماندن و پیروزی است
تشکیلات واقعی دموکراتیک است، یعنی اختلاف نظری را میپذیرد اما انسجام عملی را حفظ میکند.
همانطور که لنین هشدار میدهد:
«بزرگترین نقطهی قوت حزب انقلابی، توانایی آن در انجام انتقاد درونی، اصلاح اشتباهات، و حفظ وحدت عملی در دل اختلافات نظری است.»
ما امروز در شرایطی هستیم که رژیم تمام ابزارهای قانونی را برای ساختن تشکل بسته است. اما دقیقاً همین مسئله، گواه اهمیت و قدرت تشکیلات است. سرکوب گروههای پراکنده آسان است؛ اما سازمانیابی یعنی ساختن سدی مستحکم در برابر این ماشین سرکوب.
آینده از دل سازمانیابی و سازماندهی میگذرد
اگر جنبشهای اجتماعی امروز ایران، بخواهند از دام تکرار اشتباهات گذشته بیرون بیایند، اگر بخواهند از فاز پراکندهکاری، هیجانزدگی و فداکاریهای بیثمر عبور کنند، باید مسئلهی سازمانیابی و سازماندهی را جدی بگیرند. سازمان نیروی عقلانی انقلاب است. فقط از دل تشکیلات است که برنامه، تئوری، تاکتیک و استراتژی بیرون میآید. راه پیروزی از مسیر سازماندهی میگذرد، و تنها آن زمان است که رژیم با نیرویی مواجه خواهد شد که نمیتواند با چند بازداشت و سرکوب، آن را متوقف سازد.
بدون سازمان، انقلاب تنها یک رؤیای زیباست. اما با سازمان، میتواند به واقعیتی خطرناک برای نظم موجود تبدیل شود. تنها از دل کار جمعی، آموزش مداوم، برنامهریزی و انضباط است که میتوان به رهایی نزدیک شد.
لنین یکبار گفت:
«حزب پیشتاز تنها زمانی میتواند موفق باشد که تودههای کارگر را پشت سر خود داشته باشد و با آنها در تماس دائمی باشد.»
بیایید بار دیگر به معنای واقعی سازمان برگردیم: نه بهعنوان یک ساختار خشک، بلکه بهعنوان قلب تپندهی جنبشهای رهاییبخش. آینده از دل سازمان میگذرد، نه از پراکندگی.
«برای من گریه نکنید، سازماندهی کنید»
این جملهی کوتاه، وصیتنامهی سیاسی هزاران مبارز کارگری در سراسر دنیاست.
جو هیل، ترانهسرا و فعال اتحادیهای، پیش از اعدامش توسط دولت آمریکا در ۱۹۱۵، این جمله را به رفقایش گفت.
او میدانست که اشک و سوگواری بدون عمل، چیزی را تغییر نمیدهد.
تنها با سازماندهی، اتحاد و مبارزهی جمعی میتوان به بیعدالتی پایان داد.
صدای فدائی