سایت فدائی، ارگان رسمی سازمان اتحاد فدائیان کمونیست
ارزیابی مختصرازخیزش آبانماه و ضرورت جبهه انقلابی
مقدمه:
اعلام یکباره افزایش قیمت بنزین باردیگر آتش خشم توده ها ی زحمتکش مردم را شعله ورکرد.ازنیمه شب 23 آبان تجمعات اعتراضی درنقاط مختلف شهرهای بزرگ آغاز وبتدریج به بیش از 100 شهر و شهرستان گسترش پیدا کرد .ابعاد شرکت توده های زحمتکش مردم دراعتراضات اخیر و شعارهای رادیکال بر ضد تمامیت نظام مستقرحاکم و مقاومت شجاعانه دربرابر نیروهای وحشی وتا دندان مسلح رژیم، نشان میدهد که صبر و تحمل جامعه، بویژه اقشارمحروم ،جوانان ،زنان، کارگران وبیکاران به لب رسیده است وهر روزنه وجرقه ای میتواند خشم فروخفته ومتراکم آنها را رها سازد. به عبارت دیگر شرایط و زمینه های عینی تحولات اجتماعی درراستای سرنگونی انقلابی رژیم حاکم نسبت به گذشته آماده تر و پخته ترشده است. اما نباید فراموش کرد که تنها کافی نیست که شرایط عینی آماده باشد. یعنی اکثریت توده مردم وضعیت موجود را به چالش بکشند و حکومت فعلی را نخواهند و خواهان تغییرات بنیادی درساختاراقتصادی اجتماعی باشند. بلکه همچنین لازم است حکومتگران نیز نتوانند بشیوه سابق به حاکمیت خود ادامه دهند . حتی اگر هردوپارامتر فوق الذکر هم فراهم بوده باشند، بازهم قیام توده ای به نتیجه مطلوب نخواهد رسید، چراکه شرایط ذهنی هم برای پیروزی قیام توده ای لازم است .شرایط ذهنی یعنی سطحی ازآگاهی و تشکل و رهبری لازم است تا جنبشهای اجتماعی ازحالت پراکنده و بدون برنامه بیرون آیند وتوده های قیام کننده بدانند که برای تحقق کدام اهداف به پا خاسته اند ودراین نبرد دوستان و دشمنان آنها کیانند وبرای پیروزی ازکدام روش ها، تاکتیک ها استفاده بکنند والی آخر .وگرنه همانطور که درگذشته دیدیم وهم اکنون نیز شاهد هستیم جنبشهای خودانگیخته فاقد سازمان ورهبری برغم فداکاریها و جانفشانیها، نمیتوانند برقدرت سازمانیافته بوروکراتیک و نظامی و امنیتی رژیمی که تمام وسائل ارتباط جمعی را نیز برای دروغ پراکنی وفریب دراختیار دارد ،چیره شوند.درپاسخ به این ضغف و کمبود خیزشهای توده ای این نوشته کوشش میکند درگنجایش این مقاله نظرخواننده را به ضرورت جبهه انقلابی معطوف دارد. البته طرح اتحاد حول جبهه ای انقلابی قبل ازاین به تاریخ شهریور89 طی قطعنامه کنگره پنجم اتحاد فدائیان کمونیست طرح وبه تصویب کنگره رسید و برای اجرائی کردن همین قطعنامه بود که کنفرانس قیام تا قیام به فراخوان سازمان و با شرکت نمایندگان احزاب و سازمانهای مختلف برگزارشد و نتیجه آن گردهمائی بیست و پنج حزب وسازمان سیاسی و نهادهای مختلفی بود که نزدیک به هشت سال به همکاری و مبارزه مشترک ادامه دادند و درتمام این مدت نیز کوشش شد تا دیگران نیز این ضرورت را دریابند و ما همین موضع را در کنفرانس استکهلم شش جریان و درمصاحبه های مختلف اعلام کرده و برآن بعنوان یک راه حل مبرم وضروری درشرایط مشخص کنونی تاکید ورزیدیم .دراین مطلب سعی میکنم باز هم برضرورت اتحادهای جبهه ای تاکید کنم. چرا که تداوم خیزشهای اخیرتوده های مردم، اقدام درجهت سازماندهی تشکلی انقلابی وفراگیر که بتواند زیرچترخود،جنبشهای انقلابی جاری توده های زحمتکش و تحت ستم واستثماردرسراسر کشور وخارج کشور را متحد کند. در این صورت سازمانهای کمونیست و چپ نیز بهتر می توانند درفضائی فراختر تجربه وآزمون خود را به محک آزمایش بگذارند وفرصت یابند ضمن مبارزه مشترک درفراخنای توده ای، مسائل نظری وعملی برای سازماندهی پیشگام کارگری دریک حزب انقلابی کمونیست را نیزحل کنند .
این نوشه درحد طرح دوباره بحث است و ادامه آن و به نتیجه رسیدن اش نیاز به مشارکت همه صاحب نظران این حوزه دارد.
تداوم خیزشهای توده ای درسالهای اخیر
1-جنبشهای اجتماعی اقشار و طبقات محروم وتحت ستم واستثمار که درنتیجه فشارهای بی حد اقتصادی و سیاسی منفجر میشوند و درچشم بهم زدنی خیابانها ومیادین را به اشغال خود درمیاورند و گاه نماد های طبقه حاکم ،نظیر بانکها و مراکزدولتی را مورد حمله قرارمیدهند، ماهیتا دارای مضمونی آزادیخواهانه وبرابری طلبانه است .اما درنبود رهبری انقلابی مدبروکارآزموده ومورد وثوق واعتماد مردم،سرانجام تن به عقب نشینی میدهند تا دوران دیگری که تلنبار مشکلات اقتصادی و محدودیتهای سیاسی صبر و تحملشان را به سراورد .جهش های گسترده دوره ای و همگانی زحمتکشان مبین این واقعیت است که مسائل و مشکلات قبلی حل نشده ومطالبات آنها بی جواب مانده است وهربار که این اعتراضات سرکوب وتوسط نیروی نظامی وامنیتی خاموش میشوند درفاصله زمانی دیگر،قدرتمندتروخشم آگینتر سربرمیافرازند وبا توجه به تشدید بحران اقتصادی و فساد و تبه کاری رژیم حاکم بدون تردید درآینده نیز شاهد برآمد جنبشهای اجتماعی قدرتمندی خواهیم بود.نظام حاکم هنوزقادربه سرکوب وفرونشاندن اعتراضات عمومی هست، اما درچشماندازآینده اگرنتواند بحرانهای سیاسی و اقتصادی هردم تعمیق یابنده را کنترل ومهار کند (فرضی که محال نیست) آنگاه سرنگونی وفروپاشی آن اجتناب ناپذیر خواهد بود. چه توسط انقلاب توده های مردم و چه درنتیجه دخالت قدرتهای امپریالیستی .تردید نباید داشت که قدرتهای امپریالیستی ازانقلاب توده ای و دگرگونیهای رادیکال اقتصادی وسیاسی درایران همانقدرهراس دارند و مخالفند که جمهوری اسلامی و دولتهای مرتجع منطقه .
مطالبات آزادیخواهانه وعدالت طلبانه بامشارکت طیف های وسیع
2-باید توجه داشت که دردوران کنونی که با انقلاب انفورماتیک و سیاست اقتصادی نئولیبیرالی مشخص میشود، جنبشهای اجتماعی و شورش های توده ای زحمتکشان با مطالبات اقتصادی و سیاسی نسبتا همسان با عیار بالای عدالت اقتصادی و ضد سرمایه داری دارای باابعاد توده ای بسیار گسترده است واقشار مختلف مردم و به عبارت دیگر«نود درصدی»ها را دربرمیگیرد ،جوانان، زنان، کارگران، معلمان، بازنشستگان، کنشگران فرهنگی، اجتماعی ومدافعان محیط زیست ،هنرمندان، دانشجویان ، دانش آموزان … و بطور کلی مجموعه انسانهای آزادیخواه و عدالت طلبی را پوشش میدهد که در چهل سال گذشته جزتشدید ستم واستثمار و زورو سرکوب چیزی نصیب شان نشده است و روزبروز وضعیت اقتصادیشان وخیمتر میشود . این توده های به جان آمده درهرفرصتی که بدست میاورند به خیابانها میایند وخواست ها ومطالبات شان را اعلام میکنند و خواهان تغییرات بنیادی درساختاراقتصادی ،وسیاسی جامعه به نفع زحمتکشان، یعنی اکثریت مردم هستند وآنها طی سالها تجربه به این خودآگاهی رسیده اند که تا وقتیکه چنین رژیمی حاکم برمقدراتشان است، امیدی به بهبود اوضاع نخواهد بود. لذا متحدا فریاد سرنگونی سرمیدهند .کار ،مسکن و آزادی و رفاه میخواهند. معهذا روشن است که بدون تغییر توازن قوا انتظار موفقیت جبهه انقلاب آنهم با اهدافی رادیکال، انتظاری خیالپردازانه و بدورازواقعیات است.برآمد و سپس فروکش این جنبشها که با سرکوب شدید طبقه حاکم مواجه میشوند،مبین همین واقعیتند.تاوقتی که توازن قوا چه درعرصه اجتماعی و چه درپهنه سیاسی بنفع توده های محروم نچرخیدیده است ،سرکوب و مهار ویا انحراف مبارزات وجانفشانیهای توده ها توسط طبقه حاکم ویا دول خارجی ذینفع، امری است معمول، که بارهاهم درکشورما و کشورهای دیگر تجربه شده است.
واقعیت میدانی نشان میدهد که درشرایط حساس کنونی آرایش نیروهای اجتماعی خواهان سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی نسبت به نیروهای اجتماعی وابسته به نظام حاکم، دست بالارا دارند واین روند روزبروز به نفع توده های به پاخاسته درحال تغییراست وازلحاظ تاریخی نیز آینده از آن آنهااست ودراین شکی نیست. اماوجود این چشم انداز بدین معنا نیست که درعرصه سیاسی ودرمیدان مبارزه نیزکارگران و سایر زحمتکشان و نیروهای مترقی و پیشرو دست بالا را دارند .
آرایش سیاسی
طبقه حاکم: قصد این نوشته بررسی جزئیات ساختاری و زایش و تکامل طبقه حاکم کنونی ایران نیست . اما دربیان کلی اگراین واقعیت را درنظر بگیریم که بورژوازی تجاری-مالی، صنعتی، بورکراتیک نظامی و مذهبی با تمام شاخ و برگها ی اش درساختار اقتصادی و سیاسی کنونی ایران طبقات حاکم را تشکیل میدهند،آنگاه به این نتیجه میرسیم که مبارزات توده های مردم و قیام های متعدد آنها با ارواح خبیثه نیروهای شر درآسمان شیعه گری ایران رودر رونیستند، بلکه شاهد تشدید مبارزه طبقاتی با نظامی هستیم که اقشار مختلف بورژوازی برشمرده شاکله اصلی آنرا تشکیل میدهند و اتفاقا برای اینکه درتقسیم ثروت ودرآمد های جامعه همدیگر را تکه پاره نکنند، مثل هرجامعه سرمایه داری دیگر (البته با مشخصات محلی ) احزاب و دستجات پشتیبان خودرا هم دارند. درست عین همان دسته جات و احزاب و گرایشات فکری که در سایر جوامع مرسوم و مجری است . احزاب محافظه کار، لیبیرال ، نئولیبیرال ، چپ، راست ، و غیره بارنگ ولعاب ایرانی که با اسامی و مفاهیم مختلفی به انظمام بورکراسی عظیم کارگزاران رژیم، درخدمت نظام حاکم هستند وآنرا سرپا نگهداشته اند.
همین مجموعه برغم درگیریهای گاه خونینی که باهم دارند، معذالک در مقابله با قیامهای اکثریت محروم جامعه و محو آزادیهای سیاسی و سرکوب تشکلها و غیره کاملا با هم متحد عمل میکنند. برخی نق و نوق ها وانتقادها از عملکرد این و یا آن فرد وجناح از حاکمیت هم کارکردی عمدتا عوامفریبانه دارد . پس تا اینجا ما میبینیم که دستگاه حاکمیت نه وابسته به این ملا و آیت الله ویا آن معمم ومکلا است که با نقد وحذف فلان ایت الله و بهمان جناح، اوضاع بروفق مراد اصلاح گردد و بپرخد. بلکه با مجموعه ای از نظام اقتصادی وسیاسی مبتنی برطبقات دارا واحزاب و گروه ها و لایه های وابسته آن سروکارداریم که درادامه وضعیت موجود ذینفع اند.
درایران، بنا بدلایل مختلف که جای بحث آن اینجا نیست، طبقات مسلط هیچگاه حتی اجازه نداده اند طبقات پائین، چه کارگران باشد وچه دهقانان و چه اقشار کم درآمد بورکراسی و یا معلمان و پرستاران وهنرمندان و روشنفکران متعهد و غیره از حق تشکل و تحزب وآزادیهای مدنی برخوردارباشند. بورژوازی ایران اساسا با سرکوب و محو آزادیهای سیاسی و حق تشکل و تحزب طبقه کارگر وزحمتکشان، به انباشت سرمایه عادت کرده است وسرمایه داری درایران به این شیوه تکامل یافته است. البته دراین استراتژی سرمایه داری غرب هم به خاطر منافع اقتصادی و ژئوپلتیک خود با طبقات حاکم ایران هم رای و هم زبان بوده است.تنها دردوره هائی که درنتیجه حوادث بیرونی و یا جنبشهای اجتماعی پرقدرت، حکومت های مرکزی ضعیف شده اند، این توده های محروم توانسته اند تشکلهای صنفی و سیاسی مستقلی برپا دارند وبرای دوره ای ازآزادیهای نسبی برخورداربشوند.
بنا براین در نبود تشکل و تحزب،آگاهی سیاسی و طبقاتی، آرایش سیاسی همواره به ضرر توده های زحمتکش مردم بوده است و یکی از عوامل مهم شکست های آنها در مبارزات اقتصادی و سیاسی و بویژه شکست و عقبنشینی قیامهای متعدد آنها برای کسب آزادی، برابر و حق تعیین سرنوشت و پایان دادن به فقر و ستم و استثمار و زوروسرکوب درجامعه ما،محسوب میشود .
درادامه باملاحظه اجمالی وضعیت جبهه اپوزیسیون رژیم و نیزمدافعین سیاسی متشکل وواقعی توده عظیم کاروزحمت که درخلال دودهه اخیر قیامهای وسیع وخونینی را علیه حاکمیت سرکوبگر و غارتگر برپا ساخته است ،درمییابیم که بدون حل برخی مسائل مبرم مربوط به تدارک انقلاب ازجمله حل مسئله اتحاد ها، سرنوشت خیزش های ناگزیر آتی نیز بهتر از گذشته نخواهد بود.
آرایش سیاسی در جبهه مخالفان
دراین طیف ما شاهد ده ها حزب و سازمان و محافل ریز و درشت هستیم. بخشی از این احزاب و سازمانهای دراپوزیسیون رژیم هرچند از خیزشهای توده ای دفاع میکنند وخواستار دموکراسی و سکولاریسم و غیره هستند، اما بلحاظ منافع طبقاتی و امکانات اجتماعی، یا با بخشها و جناح هائی از رژیم همسو هستند و یا درصورت گذار از جمهوری اسلامی، نه میتوانند و نه میخواهند، مطالبات اصلی و عمده اقتصادی و سیاسی توده های قیام کننده را برآورده سازند. آنها تغییراتی را درحاکمیت سیاسی، نظیرجدائی دین ازدولت و برخی مطالبات دموکراتیک را دربرنامه خود دارند. اما ازمشارکت توده ای درسرنوشت سیاسی جامعه بیم دارند و آنرا همزاد سوسیالیسم و افکار کمونیستی شمرده و رد میکنند. بنا براین درحرکتهای توده ای نیز خط قرمزهائی دارند و هرزمان اعتراضات و اعتصابات و تظاهرات توده ای مطالبات شان از آن خط قرمزها عبور میکند، تحت عنوان غیرعملی بودن مطالبات ویا پرهیز ازخشونت و غیره اقدامات و ابتکارات توده ای درمقابله با سرکوب و کشتار بی رحمانه حاکمیت رانقد میکنند و یا ازاینکه توده زحمتکش بتوانند از طریق شوراها درتعین سرنوشت سیاسی خود مستقلا عمل بکنند وبه مشارکت سیاسی بپردازند، مخالفت میورزند. این طیف ها وسیع و متنوع هستند اماعلیرغم ادعایشان نمیتوانند نماینده مطالبات اقتصادی وسیاسی توده زحمتکش تحت ستم واستثمار باشند که همزمان هم خواستار آزادی است و هم عدالت، و به تعبیری خواست هایشان و آمال و آرزوهایشان عناصر قوی از سوسیالیسم دارد و بدون جهت گیریهای سوسیالیستی قابل تحقق نیستند.
درجبهه انقلابیون ،جبهه مدافعین طبقه کارگر وزحمتکشان (قیام کنندگان)چه خبر؟(1)
سازمانها واحزاب وگروه هائیکه دربرنامه و عمل خود مدافع منافع توده زحمت کش تحت ستم و استثمار ،زنان، محیط زیست، پایان دادن به ستم ملی … هستند و برای یک جامعه سوسیالیستی و بری ازستم واستثمار وسرکوب مبارزه میکنند(شرکت کنندگان دراعتصابات و اعتراضات وخیزشهای سالهای اخیر عمدتا پایگاه اجتماعی این نیروهامحسوب میگردند)نیز طیف وسیعی را تشکیل میدهند و درپراکندگی وتفرقه بسر میبرند. متاسفانه بدلیل سالها سرکوب و زیست ومبارزه درتبعید، انحرافات وضعف های مرسوم هرگروه جدا ازتوده، مثل فرقه گرائی ،محفلیسم ،دگماتیسم ،آنارشیسم ، خودشیفتگی و…درمیان آنها نیزفراوان است ودارای عملکردی مخرب . وهمین مسائل نیز باعث شده اختلافات سیاسی و دیدگاهی دردرون این طیف مجرائی درست و جایگاهی شایسته برای مباحثه و تکامل دید گاه های نظری و مواضع سیاسی نیابد. لذا معمولا بروز عملی هراختلافی به پراکندگی و انشعاب دامن میزند واین انشعابات وپراکندگیها عملا از توانائیهای دخالت گری این نیروها درجنبشهای کارگری و اجتماعی جامعه کاسته است.تلاشهای تاکنونی برای پایان دادن به این پراکندگیها به جائی نرسیده است . تجربه سه اتحاد تحت عنوان اتحاد چپ کارگری،اتحادانقلابی نیروهای چپ و کمونیست و آخرین آن اتحاد و همکاری بیش از 25 حزب، سازمان، ونهاد های مختلف طرفدارکارگران و زحمتکشان ومدافعین سوسیالیسم را میتوان نام برد که درکنفرانس «ازقیام تاقیام» پایه ریزی شد و برغم زحمات طاقت فرسا،ودست آورد های قابل اتکاء، اما بروزبرخی اختلافات سیاسی و روش برخورد غیردموکراتیک با طرح وحل این اختلاف نظرات، عملا این اتحاد را نیز بعد ازهشت سال همکاری، وبه اتحاد عمل شش جریان سیاسی تقلیل داد.
البته دراین طیف هستند جریاناتی که مدعی هستند پیوند ارگانیک با جنبش طبقه کارگر و زحمتکشان و غیره برقرارکرده اند و با خودشیفتگی واغراق گوئی خود را ستاد رهبری و مورد اعتماد و وثوق طبقه کارگر و زحمتکشان قلمداد میکنند! اینها را نباید جدی گرفت .هر تظاهرات و قیام توده ای بویژه قیام اخیر توده های مردم در جریان افزایش قیمت بنزین و سپس قطع شبکه های اینترنت، بخوبی نشان داد که متاسفانه با این تجربیات، کوچکترین دلیلی ندارد که ادعاهای چنین احزاب وسازمانهائی را باور کرد.
پس مسئله عبارت ازاین است که دراین طیف ما چندد وجین احزاب وسازمانهائی داریم که علیرغم تلاشها وجانفشانیهای بی وقفه درراه آزادی وسوسیالیسم، اما به تنهائی قادربه تاثیر گذاری تعیین کننده روی جنبشهای اجتماعی درراستای اهداف خود نیستند، چه رسد به اینکه همچون حزب طبقاتی مورد وثوق واعتماد کارگران و توده های به جان آمده رهبر مبارزات آنها تا سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی و استقرار شوراها و سوسیالیسم باشند.این جریانات ظاهرا پلاتفرمهای مشترکی را تنظیم و منتشر میکنند (رجوع کنید به پلاتفرم ها وبیانیه های سیاسی آن سه اتحاد و بیانیه های سیاسی این بیست و پنج تای آخری) که این پلاتفرم ها بلحاظ مضمون واهداف درواقع امربا یک برنامه حزبی تفاوت چندانی ندارند، با وجود این که چنین اشتراکاتی را فورموله کرده و منتشر میکنند، اما نه تنها پای وحدت های حزبی و یکی شدن با هم نمیروند، بلکه برغم این اشتراکات پایه ای اما برسر اختلافات ظاهرا پیشبینی نشده ای که درعمل اتفاق میافتند ( نظیر اتحادعمل و همکاری کومله حزب کمونیست با جریانات کردستانی ) با بن بست مواجه میشوند و این اختلافات اغلب بدون تدبیرلازم ازبستر مباحثه نظری خارج میشود و تحت تاثیر رقابت های فرقه ای قرارگرفته ودرنتیجه اصل مسئله به حاشیه رفته وبفراموشی سپرده میشود. نتیجه آن بازتولید بی اعتمادیها و جدائی ها ی غیرلازم و ناتوانیای بازهم بیشتراست و پرواضح است این ناتوانیها با بازتولید افکارفرقه گرایانه وادعاهای غیرواقعی هضم میشوند.
شکی نیست که امضا کنندگان چنان مفاد نظری سیاسی با کمترین کوشش میتوانند وحدت های حزبی را سازمان بدهند و قدرتمند تر وارد معادلات سیاسی شده و دررابطه باجنبش های اجتماعی حی حاضر که مدعی نمایندگی منافع آنها هستند، نقش موثرتری بازی بکنند. این بهترین و مناسب ترین راه وحدت و همکاری نیروهائی است که درراه پیروزی آرمان طبقه کارگر و استقرارسوسیالیسم پیکار میکنند.درهرحزب جدی و مسئول اختلاف نظروجودخواهدداشت وامر عادی است. هرگاه این اختلافات برسمیت شناخته شوند وحول آنها به بحث و مناظره پرداخته شود، این امر به زنده و پویا بودن تشکیلات حزبی و تکامل آن یاری خواهد رساند . متاسفانه درحال حاضر با توجه به مجموعه داده ها، چنین هدفی یعنی رسیدن به وحدت های حزبی براحتی قابل دسترسی نیست و برای تحقق آن باید کوشش بیشتری کرد . تازه با وجود حزب قدرتمند کارگری هم امراتحادهای اجتماعی با متحدین ولوموقت طبقه کارگر امری است حیاتی وبدون چنین ائتلافاتی پیروزی قطعی طبقه کارگر ممکن نیست.
دراین شکی نیست که برای تدارک انقلاب و پیروزی براهریمن هزارسر سرمایه وسود که درکشورما ازطریق تلفیق دین دولت مافیای خونخواری را برمقدرات توده های زحمتکش حاکم نموده است وجود حزب پیشرو انقلابی پرولتری لازم وضروری است. ولی درشرایطی که بدلایل مختلف چنین حزبی که رابطه ارگانیک با طبقه داشته باشد وحد اقل بخش اکثریتی از طبقه را نمایندگی بکند، شکل نگرفته است وتشکیل آن درچشم انداز نزدیک هم نیست، تکلیف چیست ؟ همانطورکه میبینیم نظام حاکم برایران با بحران سیاسی عمیقی ربرواست و روز به روز توده های وسیعتری به عرصه مبارزه کشیده میشوند وشعارهایی نظیر کار،نان مسکن وآزادی که دارای عناصرسوسیالیستی عمیقی هستند، توده ای ترمیشوند .درچنین شرایطی که جامعه آبستن تحولات مهمی است ،جنبش های انقلابی منتظر ایجاد چنین حزبی نمیمانند و قطعا چنین حزبی تنها درجریان مبارزه است که بوجود میاید ودرشرایط کنونی که جنبش انقلابی فاقد رهبری وبرنامه و استراتژی و تاکتیک های لازم است و درشرایط پراکندگی بسر میبرد وخیزشهای توده ای با سد سرکوب وزندان مواجه شده و ازتداوم بازمیمانند. احزاب وسازمانهای سیاسی مدعی طرفداری ازطبقه کارگر ارتباطی ارگانیک وزنده با مبارزات جاری ندارند و ورود خود این جریانات به عرصه مبارزات عملی ازچالشهای مهم محسوب میگردد.درچنین شرایطی نه تنها اتحاد طیف گسترده ای ازاحزاب و سازمانها و نهاد ها وتشکلها وفعالین کمونیست وطرفداران آزادی وسوسیالیسم دریک جبهه انقلابی ضروری است، بلکه تلاش این نیروها برای اتحاد عملی کارگران، بیکاران، حاشیه نشینان، زنان، جوانان، آموزگاران ،دهقانان دانشجویان ،هنرمندان و استادان،…درزیرچتر جبهه ای انقلابی با هدف تغییرات بنیادی درساختارسیاسی اقتصادی و اجتماعی کشور وبرقراری سیستم اقتصادی و اجتماعی نوین مبتنی برشوراها وظیفه ای فوری وحیاتی است. جبهه ای انقلابی که بتواند تمامی جنبشهای اجتماعی رادیکال را نمایندگی و آنها را متحد کند و توده های زحمتکش بتوانند زیرچتر آن مبارزات خودشان را سازمان دهند .این جبهه ازطریق ارائه برنامه ای انقلابی و تعیین استراتژی وتاکتیک های متناسب با آن،میتواند توازن سیاسی را نیز به نفع توده های زحمتکش مردم تغییرداده و مبارزات روزمره آنها را رهبری کرده وتدارکات لازم برای پیروزی قیام آتی را فراهم سازد. احزاب و جریانات کمونیست وطرفدارن سوسیالیسم نیز ضمن شرکت موثر دراین جبهه میتوانند درجهت وحدت حزبی بکوشند و هم ازطریق تبلیع وترویج سوسیالیسم و نیز مبارزه با ناپیگری جریانات غیرپرلتری زمینه های پیوند یا بی با طبقه و وحدت های حزبی طراز بالاتر را ممکن سازند .
خلاصه کلام اینکه آرایش اجتماعی توده های زحمتکش مردم که درفاصله یک دهه بیش ازسه بار به قیام برعلیه نظام ضد بشری حاکم برخواسته اند هرچند قوی است ونسبت به دشمن تفوق دارد، اما بلحاظ سیاسی وسازمانی وامر رهبری انقلابی بسیار ضعیف میباشد. درشرایط ضعف وپراکندگی ،شیفته شدن انقلابیون بویژه کمونیستها به توخالی ترین عبارات وچسبیدن به شعارهای انتزاعی، یعنی ازیاد بردن مبارزه طبقاتی ، اتلاف فرصت ها و دامن زدن به توهم کارگران. واقعیت این است که کمونیست ها ،انقلابی ها وچپ ها،نمیتوانند رژیم جمهوری اسلامی را سرنگون کنند، مگر آنکه با قدرت متشکل عظیم بورژوازی ایران وروشنفکران بورژوا وهم پیاله های انها مقابله کنند. تمامی توده های وسیع تهیدستان شهر وروستا، نیمه پرولترها، کسبه جز، بیکاران ، زنان و غیره وغیره را متحد کرده ورهبری کنند .تشکل پرولتاریائی و جبهه انقلابی توده های تحت ستم واستثمارمیباید شعار عملی روزما باشد. علاوه برشرکت درمبارزات روزمره طبقه کارگر وزحمتکشان ،فرصت وانرژی و امکانات جمعی ما بایددرجهت تحقق اهداف فوق به کارگرفته شوند. روشن است که منظورآن تشکلهای پرولتاریائی نیست که بورژوازی نیز برای رتق و فتق امورخود بدان نیازدارد. اگر شعار ما به این محدود شود که -تشکل کارگری ایجاد باید گردد- هیچ نگفته ایم .اگر ما خود را به این شعار محدود کنیم وازجبهه انقلابی برای کنشگری درمیدان عملی مبارزه غافل باشیم، درواقع سرمایه داران را خوشحال کرده ایم . چرا که آنها هم برای تحکیم حاکمیت خود بدون تردید به اینگونه تشکلها نیاز دارند ویا درآینده زیربارآن خواهند رفت.همچنانکه شاهدیم هشیارترین نمایندگان بورژوازی دراپوزیسیون و ازجمله علیحضرت رضا پهلوی هم طرفدار تشکل کارگری است.
احزاب وجریانات چپ وکمونیست باید ابتکار اتحاد جنبشهای اجتماعی جاری دریک جبهه انقلابی را دردست بگیرند . دراین صورت است که زمینه های تشکل پیشروترین کارگران در یک حزب انقلابی طبقه کارگر نیزمیسر میگردد. اگر جریانات چپ وکمونیست دنبال راه چاره هائی نباشند که کنش هماهنگ توده های زحمتکش به پا خاسته سوسیالیست وغیر سوسیالیست را ممکن سازند، درآنصورت ازحد فرقه های خیلی «رادیکال»اما منزوی و بی تاثیر فراتر نخواهند رفت.
یدی شیشوانی 29 آبان 1398
با درودهای گرم به قوجا مان یولداش یدی من هم با نظر شماو هم نظر هستم ویادم میاید در ان اتحاد ی که فکر کنم ۷ جریان بودید بلاتفرمی ترتیب دادید و نشریه ای را نیز که حامل نظریات بود بدست ما میرسدی وما در امریکا با چه ذوقی وشوقی این نظرات را بین خودمان تکثیر میکردیم ولی از اولش نیز روشن بود تشدد افکار کشنده این جمع خواهد شد که سرانجام شد .نظز به اینکه رفقای قدیمی ما و با این تجارب نیم قرنی خوداگر نتوانند یک کانون منسجم و کم متشددی از لحاظ فکری و بینشی نرسند غیر عملی خواهد بود دست زدن به فرا ترها (ما در زبان خودمان مثلی داریم اول اوین ایچریسی)البته همیشه برای من سیوال بوده چرا طیف فدایی که از لحاظ ریشه ای و منشی و خصوصیات معنوی و مادی خیلی همخوانی باهم دارند دور هم جمع نمی شوند ( من این مشترکات منشی و خصلتی تمام جریانات را در طول دراز دوران زندانم از نزدیک به استخوا ن لمس کرده ام که من فدایی هیچ مشترکات منشی و خصوصیات نوع زندگی با رنجبر یها ندارم ویا با کمونیست کارگریها و تروتسکی ها)ولی با راه کارگریها و چریکهای فدایی خیلی راحتم ) شفافتر اینکه در جامعه ضروتی ایست که بیشرو باید خودش را در عمل تبلیغ کرده و مطرح شود چگونه در قیام ۵۷ فدایی ومطرح بود واین شدنی نیست مگر شما رفقای ی سرمایه چب انقلابی هستتید استین بالا زده دراین مقاطع تاریخی نقش کارگر بیشرو که رهبری انقلاب اجتماعی را به دوش میکشید اتحادی درمیان طیف مختلف فدایی به ان ارزوی نهفته در دلهای عاشقان زندگان دامن زنید وان موقع با دلی شاد وبا عزمی تهاجمی هر عاشقی به سهم خویش با جلو گذاشته ودوباره فدایی جای خود را در فلات ایران باز میکند دومن یک تلویزیونی که با یک تیم مشترک و شورایی (که افرادش نیز خیلی راحت به سربرستی رفیق سماکار شدنی است )از ضرویات این مقطع زمانی است خلاصه ما عاشقانه منتظر ۱-سازمانی که در سالهای قیام ۵۸ داشتیم باشیم ۲-همدستی وهمیاری دیگر جریات همسو ۳- جذب بخش طیفهای دمکراتیک اوزاقدان قلمووی و قدم لروزی باغیرما باسیرام