سایت فدائی، ارگان رسمی سازمان اتحاد فدائیان کمونیست
حجاب و جنبش جهانی زنان
در یکسال گذشته اولترا راست سرمایه داری بویژه آمریکابرخی از دستاوردهای دموکراتیک زنان را بطور جدی مورد حمله قرار داد و رسما علیه زنان اعلام جنگ داد. فرهنگ تحقیرآمیز و سکسیستی ترامپ نسبت به زنان به انواع و انحاء مختلف مورد اعتراض زنان و فعالین جنبش زنان قرار گرفته است ولی تهدیدات جدی او نسبت به بستن تسهیلات سقط جنین زنان بسیاری را به خیابانها کشاند. حق سقط جنین در برخی از کشورهای دیگر نیز از طرف کلیسا چی ها و پرو-لایف ها همواره مورد حمله قرار گرفته است. یک روز بعد از مراسم تحلیف ترامپ، میلیونها زن در آمریکا به خیابانها آمدند و در حمایت از آنان زنان بسیار ی در اقصاء نقاط جهان هم در اعتراض به حملات فاشیسم علیه زنان تظاهرات کردند.
بدنبال منع ورود پناهنده ها و توریستهای 7 کشور به آمریکا هم، زنان زیادی با حضور در فرودگاهها به حمایت ممنوع الورودها برخاستند و برخی از آنان حجاب اسلامی هم سر کردند. البته با توجیه همدردی با زنان مسلمانان، این زنان با پوشیدن مظهر بردگی زن در اسلام به این اسارت در واقع ویزا داده و مُهر تایید زدند. اینها کیسهای ایزوله ای نیستند بلکه در چند سال اخیر، غرب با سکوت و تمکین به رعایت آدابِ ضد زنِ ارتجاع اسلامی، عملا به زنان تحت ستم در این کشورها و مبارزه شان دهن کجی کرده و در نرمالیزه کردن این ستم با دولتمردان اسلامی کمال مشارکت را داشته است. دولتمداران ایتالیا بخاطر بازدید روحانی بر سر مجسمه های زن، چادر انداختند و دولت-زنان سوئد هم در ایران خفت و خواری پوشش اسلامی را بنفع قراردادهای سیاسی-اقتصادی بجان خریدند.
یکی از سازماندهندگان راهپیمایی واشینگتن خانم “لیندا سارسور” بود که افتخارش این است که مقنعه و مانتو اسلامی را آزادانه انتخاب کرده است. او از مروجین قانون شریعه است و به حماس تعلق خاطر سیاسی دارد. اینکه یکی از سازماندهندگان تظاهرات زنان یک جناح اسلامی باشد نه خنده دار که بسیارنگران کننده و هراسناک است. اسلام مسئول یکی از بدترین و هولناکترین خشونتها علیه زنان و کودکان، دستکم در تاریخ معاصر است و نماینده هایش با وقاحت زیاد، در حال خزیدن در درون جنبشها و نهادی سیاسی-دموکراتیکی هستند که حیات سیاسی شان بر مبارزه علیه تک تک آن خشونتها در جامعه بنیاد گذاشته است.
بهر رو و خوشبختانه این راهپیمایی توانست به یک حرکت جهانی منجر شود، و افکار عمومی را در سطح جهان متوجه خواسته ها و مبارزه اش کند. طبعا میتواند به یک کمپین جهانی علیه تمام فرمها و اشکال زن ستیزی در تمام جهان هم تبدیل شود. ولی همین واقعیات تلخ مزبور موانع جدی ای را پیش پای این جنبش و بوجود آوردن یک همصدایی جهانی ایجاد میکند.
از طرف دیگر فعالین اِعمال قوانین شریعه هم بیکار ننشسته اند. آنها در کنار نیروهای سرکوب دولتی و محدویتهای بوروکراتیک و سیاسی دولتی به تخریب جنبش حق طلبی زنان مشغولند. دستجات ارتجاعی و جناحهای اسلامی در خود جنبش زنان با توجیهات و محمل های مختلفی، از این جنبش پلاتفرمی برای ترویج ارتجاع و پیشبرد قوانین سکسیستی اسلامی ساخته اند. بخشی از فمینیسم حاکم بر جنبش جهانی زنان نیز با ساپورت کردن این اسلامیون، جنبش جهانی زنان را از درون دارد آلوده میکند. انتظار دیگری هم از این اسلامیون نمیشود داشت. ولی جناح مصالحه گر فمینیسم ترجیح میدهد که این بیحقوقی زنان در اسلام محلی از اعراب در مواضعش نداشته باشد.
این جناح از فمینیسم ابتدا با نسبیت فرهنگی جلو آمد و اکنون با این توجیه که دارد با پناهنده/مهاجر ستیزی اولترا راست مقابله میکند، عملا بخشی از صحنه را برای این دسته جات خالی گذاشته که از اسلام اعاده حیثیت کرده و آنرا با کُد گذاریهای جدیدتری اعتبار ببخشند.
در راهپیمایی بزرگ زنان در آمریکا؛ زنان فعال مسلمان هم بودند البته با حجاب کاملشان! و باز هم البته در دستور کار این راهپیمایی فقط مسئله زنان مطرح نبود بلکه مطالبات و خواسته های دیگری هم از جمله محکوم کردن پناهنده/مهاجرستیزی، جنگ طلبی و لغو و جایگزینی بیمه درمانی هم پیش برده شد. طبعا بخشی از این زنان با انگیزۀ اعتراض به سیاستهای ضد مهاجری کابینۀ ترامپ به خیابان آمده بودند. ولی بسیاری از آنان خود را فعال حقوق زنان البته از نوع حقوق اسلامی اش! میدانند واساسا انگیزۀ محوری این راهپیمایی هم، اعتراض به سیاستهای زن ستیزانۀ ترامپ بود.
حال این زنان محجبه که برخی از آنان سخنگویان اصلی جنبش ” قانونی کردن قوانین شریعه در آمریکا” هستند را کجای جنبش زنان باید جای داد و هویت مبارزاتی جنبش زنان را با حضور اینان چگونه باید باز تعریف کرد خودش به اندازه کافی تاثر برانگیز است، ولی پیامد این گل و گشاد بازی سازمان دهندگان این راهپیمایی خون انسان را براستی بجوش می آورد. چطور باید اجازه داد که منادیان قانون شریعه، بنیانی ترین رکنِ پرنسیپ سیاسی-اجتماعی جنبش زنان را به ریشخند بگیرند؟ این زنان خود با پرچم اسارت زنان که حجابشان است به خیابان آمده اند که چه بشود؟ در کشورهایی که حجاب زنان اجباری است قضیه فرق می کند ولی در کشورهای غربی حجاب زنان محجبه، هر گونه ادعا و شعاری مبنی بر برابری طلبی و حق خواهی را خود به خود نقض و منتفی می کند. آفتاب آمد دلیل آفتاب.
چرا جنبش زنان حتی با آن فمینیسم بورژوایی اش این تحجر را باید تحمل کند؟ اینان در واقع امر آمده اند تا به تتمۀ دستاوردها و پیشرفتهای صد سال اخیر زنان دستبرد زده و آنرا لوث کنند. بنابرین باید فریبکاری این دار و دسته را افشا کرده و آنان را در صحنه های واقعی مبارزه با سرمایه داری و ارتجاعش بویژه ارتجاع سیاه اسلامی تاراند.
با نگاهی به بازیهای سیاسی غرب با ارتجاع اسلامی و لاس زدنش با این جنایتکاران، میشود منشاء این ساخت و پاختهای سیاسی-مذهبی را پیدا کرد. و همینطور فعل و انفعالات سودآوری و بازار سازی سرمایه که به کمپانیهای زیادی فرصت داده که از نمد سرکوب زنان برای خودشان کلاهی بدوزند . انعکاس این واقعیات مادی و اجتماعی است که نگاه و موضع فمینیسم در داخل جنبش زنان را تحت تاثیر قرار داده است. به آن اندازه که، برای تعریف بیحقوقی جنسی از تبصره های اسلامی نیز استفاده کرده و میلیونها زن را در کشورهای اسلامزده از این بیحقوقی معاف کرده و زنان نماینده اش در غرب را به درون جنبش زنان مهمان کند .
بهتر است به این فاکتها توجه شود:
– در سال 2013 در اول فوریه خانم ” نزما خان” این روز را بعنوان روز حجاب جهانی اعلام کرد. ایشان از فعالین قانونی کردن قوانین شریعه در آمریکا هستند و هر ساله فعالین قانون شریعه برای جلب افکار عمومی از زنان غیر مسلمان میخواهند که این روز را در حمایت از زنان مسلمان با حجاب بگذرانند. و در کمال تاثر بسیاری از زنان غیر مسلمان و لیبرال و صد البته فمینیست! در این روز مشارکت کرده و برای یک روز محجبه میشوند. نکته قابل توجه این است که خانم ” نزما خان” صاحب یک شرکت روسری سازی مستقر در بروکلین-نیویورک است. و تلویزیون ” اهل بیت” که ایستگاهش در کالگری-کانادا است یکی از مبلیغین این خانم است و این تلویزیون ادعا دارد که دانشگاه کالگری خود را بعنوان منبعی برای مشارکت و ترویج ایدۀ ” روز جهانی حجاب” میداند. این تلویزیون استدلال می کند که حجاب توجهات غیر اخلاقی را از زنان دور می کند!!!
-طراح بورکینی خانم “آهیدا زانتی” است که صاحب شرکت طراحی لباس در استرالیا است و اعتقاد دارد که با طرح بورکینی نه در صدد محدود کردن آزادی زنان مسلمان بلکه دادن آزادی بیشتر به آنان بوده است. یعنی، از آن دوزخ پوشش اسلامی روزنی را باز کردن ” آزادی” محسوب میشود!؟
– نایک فروشنده محصولات ورزشی هم چند روز پیش، درست چند روز قبل از روز جهانی زن، محصول جدیدش را به اسم “حجاب” معرفی کرد. “حجاب” پوششی برای زنان ورزشکار از پارچۀ مخصوص قابل انتقال هوا است و نایک تضمین می کند که این پوشش محکم روی سر را می پوشاند و تکان نمی خورد. این محصول سال آینده وارد بازار فروش میشود. خیال اسلامیستها هم راحت شد که در همین چند رشتۀ محدود ورزشی که زنان اجازه شرکت در آنرا دارند، موهایشان بقصد اغوای مردان مسلمان از حجابشان به بیرون سرک نکشیده و به گناه آلوده نمیشوند!
“حجاب” نایک و “بورکینی” آهیدا نه فقط بدنبال تسخیر آخرین بازارهای باقیماندۀ فروش جهانی هستند بلکه رسما پوشش تبعیض گرایانه اسلامی علیه زنان را نرمالیزه و کمرنگ کرده اند . حجاب و پوشش اسلامی نه بیان یک سلیقۀ فردی در مُد بلکه ابراز یک نگاه و اِعمال یک رفتار سرکوبگرانه نسبت به زنان و قلمداد کردن آنان به عنوان انسانهای درجه چندم و نماد یک خشونت علیه نیمی از انسانهای این جوامع اسلامزده است. بنابراین نه در قاموس “جهانشمول” بودن جنبش زنان می گنجد که نسبت به این خشونت آشکار بی اعتنا باشد و کم کاری کند، و نه همان برابری طلبی نصفه و نیمۀ فمنیسم حاکم بر این جنبش را توجیه می کند. این جنبش نیاز دارد نسبت به امر زنان بویژه در کشورها ومناطق اسلامزده بیش از این پرو-اکتیو بوده و حداقل در کشورهای غربی امکان هرگونه لابی گری و گرفتن امتیازی را از اینان بگیرند.
“اسلاموفوبیا” هم اختراع همین جماعت در کشورهای غربی می باشد که خود کلاه شرعی ای در غرب برای حفه کردن صدای هر گونه مخالفتی علیه بردگی زنان در اسلام شده است. مخالفت با پوشش اسلامی را نقض حقوق شهروندی مسلمانان، ضدیت با آنان و مهاجر ستیزی معرفی گشته و در کنارحامیان لیبرالشان آنرا تبدیل به چوب تکفیری علیه هر گرایش و هر کسی که علیه ستم و جنایت اسلام (چه بشکل دولتی آن و چه عرفی) نسبت به زنان معترض باشد، کرده اند.
اختراع دیگر این جماعت ” فمینیسم اسلامی ” است. این ترم در ضد و نقیضی در نوع خود بینظیر است. در واقع هر آنچه که فمینیسم حتی در لیبرالی ترین شکل آن، هویت خود را با آن تعریف میکند در تناقض محض با آنچه است که اسلام از زن و حیاتش در هر عرصه ای از زیست بدست میدهد و مشروع میداند. فمینیسم اسلامی زن ستیزی اسلام را ناشی از برداشت غلط و مردانه از قرآن و قوانین اسلام میداند و راه حل را در ترجمان مورد قبولتری ازآیه های قران و روایتهای جدیدتری از احادیث و قوانین شریعه میبیند و قول میدهد از این مرداب لجنزار برای زنان مروارید صید کند. این جماعت از ریاکارترین فروشندگان اسلام هستند.
یکی از همین مدافعین فمینیسم اسلامی خانم نیره توحیدی است که بارها در بحثهایش به طرح ائتلاف تمام گرایشات در جنبش زنان تاکید کرده و بسیار تردستانه همسران کارگزاران و جنایتکاران رژیم و زنان کارگزار فرهنگ ” یا روسری یا توسری” را بخشی از این جنبش بحساب آورده است. ایشان برای متعارف کردن جنایات رژیم علیه زنان بشکل شاعرانه ای ایراد حجاب تحمیلی را در رنگ سیاه و دلمرده آن معرفی می کند و زنان رژیم اسلامی را با قریحه ای شاعرانه و بقول خودش ” زنانه” بتصویر می کشد. و عجالتا زنان را بدنبال نخود سیاه در لابلای سوره های قرآن میفرستد و در عین حال با چماقِ “سنت مردم و مذهب مردم” به مُثله کردن عدالتجویی و برابری خواهی جنبش زنان مشغول میشود. در تفکر خانم توحیدی حجاب زمانی بد و دلگیر کننده است که رنگش تیره و حزن انگیز باشد و گرنه از نظر ایشان قبل از رژیم اسلامی هم زنان ترکمن روسری می پوشیدن ولی از نوع نشاط آور و رنگارنگش.
در مصاحبه ای با اشاره به زهرا رهنورد در جریان جنبش 88 روسری گلدار او را تحسین کرده و آنرا “یک سنت شکنی و اقدامی در تضاد با ظلمت و سرکوب” بحساب آورده که بنظر خانم توحیدی یک نماد ” زیبا پسندانه و زنانه” است. ایشان همچنین با گریزی ادبی به سمبلیک بودن رنگ همه شمول “سبز”، بر این اعتقاد است که جنبش زنان باید ائتلاف پذیر و همه گرا باشد. برایش روسری گلدار زهرا رهنورد و کیف رنگارنگش مظهر ستیز با رنگ مشکی که یک اجبار دولتی و حجاب رسمی است، تلقی میشود. این نوع فمینیسم! قهرمانانش هم زهرا رهنوردها، عاطفه رفسنجانی ها و جمیله کدیورها میشوند. و با بیشرمی به حافظۀ سیاسی زنان ایران هم توهین میکند که: “… من جنبش سبز را جنبشی فراایدئولوژیک و خشونتپرهیز با ابعاد گستردهٔ زنانه و فمنیستی میدانم، که حضور خانم زهرا رهنورد در دل آن، یکی از دلائل شکلگرفتن این ویژگیها بود ”
بله، جنبش سبزی که آرزو داشت ایران را به دوران طلایی امام برگرداند که از قضا دوران بسیار فمینیستی ای هم بود!!!
وقتی که جنبشی به عظمت جنبش جهانی زنان، اجازه بدهد در گوشه و کنار خواسته ها و مطالباتش جایی هم برای عرضه کنندگان فرهنگِ فرودستی و بردگی زنان باز کند و به بهانۀ اعتراض به پناهنده ستیزی غرب به ادعای ” اسلاموفوبیا” رسمیت ببخشد، طبیعی است که میدان را برای این آفات و سموم در درون جنبش عدالتجویی و حق طلبی زنان خالی میگذارد.
اگر در بُعد زمانی دیگری بسر میبردیم و گاهی هم شاهد آمدن این زنان با پوشش اسلامی در خیابانهای تهران و کابل و مدینه بودیم که از سر اتفاق برای حمایت از زنانی که بر طبق میلشان میخواهند مینی ژوپ بپوشند، دست به اعتراض زده بودند، شاید میشد آزادی پوشش، که شامل پوشش اسلامی هم بشود را به بحث نشست. ولی در دنیای واقعی که مرتجعین اسلامی زنان را خرید و فروش میکنند، به کودکان دختر تجاوز می کنند، اسید می پاشند و سنگسار می کنند و میسوزانند، حجاب یعنی تمام این جنایات. پوشش اسلامی زنان، دستکم در تاریخ معاصر، نمایندۀ این چنین کارنامۀ خونین، وحشیانه، و تحقیرآمیز نسبت به زنان است و آنرا با این سیاه بازیها نمیتوان از دستور مبارزه سیاسی خارج ساخته و یا به یک سوژۀ درجه چندم تبدیل کرد.
جنبش رادیکال زنان، حجاب را یکی از ارکان اصلی اسلام میداند که به منظور سرکوب زنان و کنترل آنان ساخته و پرداخته گشته است. حجاب، برخلاف آنچه که این مدافعینش ادعا دارند نه حافظ زنان از تعرض مردان، بلکه کاملا برعکس، مظهر خود این تعرض است. و نه نشانۀ وقار که نشانۀ انقیاد و فرودستی زنان است.
جنبش جهانی زنان باید بتواند به این دوگانگی پاسخ روشنی بدهد و در مقابلش موضع صریحی بگیرد و گرنه در مقابل این جانوران موذی اسلامی زمینگیر میشود. نه با پرچم فاشسیم میشود به جنگ فاشسیم رفت و نه با پرچمِ اسارت جنسی زنان، میشود به جناحی از یک جنبشِ علیه بیحقوقی زنان تبدیل شد. شتر سواری دولا دولا نمیشود.
نوشین شفاهی
11 مارس 2017