سایت فدائی، ارگان رسمی سازمان اتحاد فدائیان کمونیست
” میخواهم مثل پرنده ای باشم که بتوانم به روی هاوانا پرواز کنم “
خسرو اسدیان
گزارشاتی از کوبا
درادامۀ بازگویی نوشته هایم از کوبا برای شما، ترجمۀ مقالۀ دیگرم را که به فارسی برگردانده ام، اینک در اختیار شما قرار میدهم. امید است، بتوانم تا حد ناچیزی هم که شده، گوشۀ دیگری از آنهمه یادگاریها، یادبودها و آموخته هایی را که در طی اقامتم در کوبا دریافته ام، در اینجا نیز توانسته باشم، ارائه دهم. در کار کمونیستی شمارۀ 180 و در سایت سازمان مقالۀ “عملیات اوباما” را که مقالۀ اول بود، امیدوارم که ملاحظه کرده باشید.
” میخواهم مثل پرنده ای باشم که بتوانم به روی هاوانا پرواز کنم “
براستی چه کسی میتواند بگوید که هاوانا را خوب میشناسد و خوب با آن آشنا است؟ چنین چیزی ممکن نیست، حتی خیلی از هاوانایی ها نمیتوانند بگویند که تمام هاوانا را میشناسند.
آخ هاوانا، خودت بگو که چه چیزهایی را درخود نهفته ای که قابل رؤیت نیستند. تمامی انسانهایی که دور و بر خودت جمع و جور کردی، محله هایت، خیابانهایت، ساختمانهای تو، تاریخ تو، پیروزی تو، آزادی تو که در اول ژانویۀ 1959 بدست آوردی، اینها همه به تو تعلق دارند.
هاوانا، میدانی که خیلی ها علاقه به دیدارت هستند. اما چرا؟ کسی که واقعا بخواهد ترا بخوبی بشناسد، بهتر است که یک پرنده باشد. اما کسی که بال هم نداشته باشد، بهرحال میتواند به تو نزدیک شود و بیشتر با تو آشنا شود!
چند وقت پیش با خط 12 با اتوبوس واحد شهری از ناحیه محلۀ سرو( Cerro) به محلۀ 10 اکتبر
( Diez de Octobre )در جنوب شرقی تو، سر زدم. نام محلۀ 10 اکتبردرهاوانا به یاد روزی ست که کارگران مزارع نیشکر در شرق کوبا در تاریخ 10 اکتبر 1868 میلادی با انتشار ” مانیفست 10 اکتبر” برای اولین بار مبارزه و جنگ را بر علیۀ اشغالگران اسپانیایی، اعلام نمودند. درابتدای این شورش به رهبری کارلوس سزپه دس ( Carlos Céspedes )، برده های مزارع آزاد شدند و پیوند وسیعی از برده های آزاد شده با مبارزین ضداستعمار بر علیۀ اشغالگران اسپانیایی آغاز گشت. آزادیخواهان و مبارزین مسلح توانستند ظرف سه روز بیش از 8 شهر را آزاد کنند و تا آخراکتبر توانستند بیش از 12000 مبارز مسلح را در کنار خود جمع آوری کنند. برده ها و نیروهای آزادیبخش و انقلابیون کوبایی در طی این جنگ رهایی بخش، در کنار خود، مبارزین فرانسوی، ایتالیایی و اسپانیایهای متولد شده در کوبا را در کنار خود داشتند. حتی امریکایهای انقلابی و بخصوص نیروهای مبارز پورتوریکی و مبارزین معروفی چون ماکزیمو گومه ز
( Máximo Gómez ) از جمهوری دومینیک، در صفوف مبارزۀ کوبایی ها برای رهایی از استعمار اسپانیا بودند. این جنگ و مبارزۀ آزادیبخش به سراسر کوبا کشانده شد و به مدت سی سال ادامه یافت ( 1898 – 1868). بهمین خاطر جنگ سی سا له و جنگ بزرگ ( Guerra Larga )نامیده میشود. به یادبود ” مانیفست 10 اکتبر” ، این روز در کوبا تعطیل رسمی ست. در این جنگ ضداستعماری کوبایی ها، یکی از رهبران معروف کوبایی، فیلسوف، شاعر و نویسندۀ انقلابی، خوزه مارتی ( José Martí ) که بنابه ادبیات و آثار منتشرشده از طرف وی، آشنا به ایدئولوژی مارکسیسم، نقش مهمی را در هدایت این جنگ ضداستعماری بعهده داشت. بعد از سی سال جنگ طولانی، در سال 1898 میلادی اسپانیا در این جنگ شکست خورد و آخرین کشور مستعمرۀ خود را در امریکای لاتین از دست داد. در سال 1898 برای اولین بار جمهوری کوبا تأسیس شد.
در روی تپه های محلۀ 10 اکتبر چه مناظری، چه دیدگاهی که تا کازابلانکا، ناحیۀ شمالی تو، هاوانا، همه چیز قابل رؤیت است. مناظر زیبایی که شب و روز جذابیت خاص خود را دارد. خانه ای که در آن، کامیلو سینفوه گوس ( Camilo Cinfuegos ) بدنیا آمده، در این محلۀ 10 اکتبر تو قرار دارد. چیزی که فقط متعلق به تو است. اینکه کامیلو در این محله بدنیا آمده، اصلا خبر نداشتم. فرمانده هی او، وظایفش و مبارزه اش برای آزادی غرب کشورت از دست دیکتاتور باتیستا، چیزی که زبانزد همه است. سپاس از این محله ات که به کامیلو امکان داد، در این محله بدنیا بیآید، دوران کودکی و جوانی را پشت سرگذارد و بعد مبارزی از او از آب درآید. کامیلو سینفوه گوس عضو و جزیی از حرکت و جنبش 26 جولای در سال 1953 در کوبا بود که در پیروزی انقلاب کوبا در سال 1959 نقش بسزایی را بهمراه فیدل، چه و رائول بعهده داشت. وی محبوبیت زیادی مابین توده های مردم کوبا داشته و دارد، بخصوص مابین دهقانان نامش همیشه بر زبان است.
ودادوی جدید ( Nuevo Vedado )محلۀ ضلع غربی تو که منطقه ای پرسبز را به خود تعلق دارد. رودخانۀ آلمندرس ( Almendres ) که راهش را در وسط این محله به دریای کارئیب باز کرده. درختهایی که صدها سال را پشت سر گذارده اند و در کنار نخلهای سبزت، قوت خاصی به این محله ات داده اند. در گذار از خیابانهای پیچ و خم زیبایت از این محله، به خیابانی میرسم که ساختمان آرشیو چه گوارا درآنجاست. در روبروی ساختمان آرشیو چه گوارا، در همین خیابان، خانۀ چه ( Casa del Ché ) قرار دارد. خانه ای که چه، بعد از پیروزی انقلاب سرخ کوبا در سال 1959، سه سال با خانواده اش و بچه هایش در آن بسر برده است. مرکز و ساختمان آرشیو چه گوارا نزدیک 2 سال است که بازسازی شده و فقط برای تحصیل و مطالعه، تحقیق و پژوهش زندگی چه گواراست. این مرکز با کوشش و تلاش دختر چه گوارا ( Aleida )، پسر چه ( Camilo )، همسر چه ( Aleida ) که در دهۀ 50 میلادی عضو و نیروی مبارز جنبش و حرکت 26 جولای بود
( در کار کمونیستی شمارۀ 180 اشاره به این جنبش شده است) و برادر کوچک چه گوارا خوان – مارتین ( Juan – Martín ) و با کمک خیلی از همرزمان و یاران چه گوارا به راه انداخته شده است.
هاوانا، تو فقط محلۀ ودادوی نو( Nuevo Vedado )، محلۀ قدیمی هاوانا وییخا ( Habana Vieja )، محلۀ سرو( Cerro ) و محلات و مناطق توریستی نیستی! حالاست که برام مفهوم شده که چه وسعتی و چه اندوخته ای را در خود گنجاده ای. براستی اگر کسی بخواهد ترا خوب بشناسد، بایستی حوصله و صبوری را با خودش به همراه بیآورد. بدون صبر و حوصله، آگاهی و مطالعه، هیچ چیزی در اینجا به خوبی قابل عمل و مورد مشاهده نیست. حتی انقلاب 1959 با آگاهی، حوصله و جسارت بر علیۀ جبار بی رحمی چون باتیستا توانست به پیروزی برسد. 1952 میلادی، پیش تو هاوانا، گروهها و تشکیلات زیادی بودند که بر علیۀ باتیستا مبارزه میکردند. آنطور که به من توضیح دادی، یک گروه آنارشیست، میخواست هر طور شده باتیستا را ترور کند و او را از بین ببرد تا بلکه انقلاب را از این طریق هر چه زودتر به پیروزی رساند. اما فیدل و انقلابیون همراه وی، مخالف چنین آکسیونی بودند، چرا که آنها معتقد بودند برای پیروزی انقلاب بایستی اعتصاب سراسری همراه با قیام توده ای سر گیرد و بر علیه باتیستا و نوکر امپریالیسم بایستی متشکل و متحد و سازماندهی شد و نه اینکه با کشتن دیکتاتور باتیستا، از وی یک قربانی بوجود آورد. بایستی نظم نامساوات و استثمار سرمایه داری دیکتاتور را درهم شکست.
سرانجام، هاوانا، سازماندهی، آگاهی، استقامت، هوشیاری و جسوریت تو ثابت کردند که توانستی به پیروزی برسی، چرا که یک برنامه برای رهایی ت در دست داشتی.
هاوانا، چه تاریخی، چه لحظاتی را که تو پشت سر نگذاشتی. براستی که به یاد ماندنی ست. بدون این تاریخچه که تو داری، اینهمه مردم دنیا به تو علاقمند نمیشدند. مطمئن باش که نه تنها نخلهای سر بلند و تنومندت، آفتاب تابانت، مشروبات تولید شده از مزارع نیشکرت، مزارع توتون و سیگارهایت و دریاهای دور و برت باعث شده اند که مردم را به پیش تو بکشانند، بلکه تاریخ سرخت، تاریخ مبارزه ات بر علیۀ امپریالیستها، تاریخ مبارزه ات بر علیۀ دیکتاتوری و نظم استثمارگرانۀ سرمایه داری، اینهاست که مردم را علاقمند به تو کرده است. مبارزۀ تو برای آزادی، مبارزه ات برای جدایی دین از دولت، دختران و پسران و مبارز کمونیستی که درکنارخود داری، دستآوردهای سوسیالیستی که به تحقق رسانده ای، اینها هستند که قابل افتخارت شده! رنگهایی که با خود بهمراه داری، انسانهای سیاه و سفید، با رنگهای مختلف، در کنارهم و با هم، همه جا همراه تو هستند، اینها هستند که تعلق به تو دارند!
هاوانا، میخواهم به پروازم ادامه دهم و اگر اجازه دهی دوست دارم بزودی به محلۀ بویه رو ( Boyero ) به دیدارت بیآیم.
خسرو اسدیان
آوریل 2016
” کسی که میخواهد جهان را تغییر دهد، بایستی آنرا بشناسد.
کسی که میخواهد خودش را نجات دهد، احتیاج به رفقا دارد.
کسی که میخواهد نیرویش را به تحرک درآورد، بایستی خودش را سازماندهی دهد.
کسی که برای یک زندگی آزاد و انسانی تلاش میکند و میخواهد آینده را بدست آورد،
بایستی مبارزه کند.”
ارنستو چه گوارا