سایت فدائی، ارگان رسمی سازمان اتحاد فدائیان کمونیست
فرهنگ ناموس و غیرت در اسلام
خشونت علیه زنان و کودکان بهر شکلی که توجیه شده و توضیح داده شود جنایت و جرم آشکار است. رومینا اشرفی یکی از صدها کودکی است که هر ساله توسط مردانی که خود را صاحب اختیار کامل زنان و کودکان می دانند، در کشور اسلامزده ای همچون ایران بقتل میرسند. زن و کودک برای قاتلینی همچون پدر رومینا و متجاوزینی همچون بهمن خاوری یک تعریف مشابه دارد. زن بویژه کودک دختر در این تعریف کالایی برای معامله است. کالایی است که از یک صاحب اختیار به صاحب دیگری منتقل و یا معاوضه میشود. سرنوشت رومینا سرنوشت هزاران کودکی است که تمامی شرارت یک فرهنگ کودک-آزار وضد زن را یکجا به نمایش میگذارد. از پدر، عمو، و اغفالگرش گرفته تا دم و دستگاه دادستانی، میدیا و دولت همه بنوبه خودشان در روند این جنایت شنیع و لاپوشانی آن نقش داشته اند. توجیه و تفسیر عوامل دولت این است که این اتفاق در چهاردیواری خصوصی یک خانواده اتفاق افتاده است بنابرین نهادهای قانونی فرصتی برای اعمالِ اقدام بموقع و موثر نداشته اند ولی حجم بسیار زیاد این جنایات بدست عوامل رژیم و یا تسهیل شرایط آدمکشی برای مردان خانواده جایی برای فریبکاری و منحرف کردن اذهان عمومی نمیگذارد. سکسیسم با تمام مظاهر ریز و درشتش در خانه و خیابان، و مُثله شدن اگر بدست آدمکشان رژیم نباشد بدست مینیون های این فرهنگ “ اسیدپاشی و ذبح اسلامی” برای زنان و دختران ایران واقعیتی دهشتبار و غیر قابل انکار است.
خشونت بطور کلی و خشونت علیه زنان و کودکان بطور اخص از اجزاء لاینفک قانون شریعه و ماهیت مذهب اسلام است که در خدمت احیاء فرهنگ ناموس، غیرت و تعصب در جامعه نهادینه گشته و با هدفِ بی ارزش کردن و بیحقوقی زنان و کودکان، زن ستیزی و کودک آزاری را به یک هنجار اجتماعی تبدیل میکند. رژیم اسلامی ایران و بقیۀ مناطق اسلامزده و جوامعی که تحت آموزه ها و قانونمندیهای شریعت اسلام اداره میشوند تابلوی تمام نمای این بیحقوقی هستند. بدنبال واکنش افکار عمومی و خشم و نفرت مردم از این جنایت وحشیانه، صدا و سیمای رژیم و دیگر بلندگوهایش خودشان را به هرتوجیهی متمسک کرده که ابراز انزجار عمومی از رژیم را بی اعتبار کنند. بسیاری از کاربران سوشیال میدیا بدرستی انگشت اتهام را نه فقط بسوی پدر و کودک رُبا، بلکه بطرف رژیم اسلامی و قوانین واپسگرا و زن ستیزش دراز کردند و تمام دم و دستگاه رژیم از قضایی-حقوقی گرفته تا لاشخورهایی که در پایه های پایین این سیستم در حفظ و بقای این ناموس پرستی نقش داشته اند را مسئول قتل ددمنشانۀ رومینا اعلام کردند. در چنین جامعه ای که چندین نسل است که به زنان و کودکان بضرب زور یاد میدهند که صدایی نخواهند داشت و بدون مردان خانواده قابل شمارش نخواهند بود، طبیعتا شرایط برای تجاوز، اغفال، جرم و جنایت علیه زنان و کودکان دختر براحتی مهیا میشود و قابل انتظار است که امثال رومینا برای فرار از یک قربانگاه به قربانگاه دیگری پناه ببرد.
صدا و سیمای رژیم کسانی که رژیم را مسبب و عامل اصلی این قتل وحشیانه اعلام کردند، ضدانقلاب و فرصت طلب خواند و وقیحانه به تایید کاربران خودی اش پرداخت که دلایلی همچون ولنگاری فکری، تفکرِ آزادی روابط، و ترویج فرهنگ هرزگی توسط سلبریتی ها در فضای مجازی، را زمینه ساز این جنایت هولناک قلمداد کرده اند. گویندۀ صدا و سیمای رژیم برای بیربطی این جنایت به فرهنگ حاکم و رژیم اسلامی به قتل زنانی که در کشورهای غربی توسط همسران و یا افراد فامیل اتفاق میافتد اشاره کرده و مدعیست که این اتفاق منحصر به ایران نبوده ودر هر نقطه ای از جهان حتی غرب میتواند پیش بیاید. چیزی که موذیانه به آن اشاره نمی کند این است که در هیچ کشور غربی ای کودک- همسری آزاد نبوده که جرم است و بهمن خاوری نه دوست پسر یا کاندید ازدواج بلکه یک اغفالگر و متجاوز محسوب میشود و اگر در هر کشور غربی ای مردی بالغ حتی در صدد اغوای کودکان اقدامی میکرد، چه موفق و چه بی نتیجه، صد در صد تحت پیگرد قانونی قرار میگرفت. از طرف دیگر در کشورهای غربی به اندازۀ کافی خانه های امن وجود دارد که از زنان و دختران، قبل از آنکه بدام مرد متجاورز دیگری بیافتند، حمایت کرده و به آنان پناه میدهند در حالیکه رژیم اسلامی ایران فرهنگ خشونت را تا آنجا نرمالیزه کرده که زنان و کودکان بویژه در اقشار تحتانی جامعه حتی زمانی که به آنان رسما و علنا تعرض میشود از آنجا که راهکارهای بهتری پیش روی خود نمی بینند، یا اجبارا به آن شرایط تن میهند و یا خود را در شرایط مشابه خشونت آمیز دیگری قرار میدهند. رومینا برای فرار از خشونت پدر به مرد دیگری اعتماد میکند و این مرد تحت قوانین اسلامی نه تنها مجرم محسوب نمیشود بلکه با تاسی به هزاران حدیث و آیه در توجیه سوء استفادۀ جنسی از یک کودک 13 ساله، او را روانه خانه اش می کنند. تمام ادبیات و آموزه های فرهنگ اسلامی پُر است از ترویج وتشویق اینگونه مناسبات و روابط آزار جنسی در ایران.
رومینا مثل هزاران دختر دیگر یا باید به پیشنهاد پدر خودش را با مرگ موش میکشت و یا بدست ناموس پرستی چون پدر و یا عمو قربانی میشد. در هر کشور غربی، تهدید به مرگ و یا تشویق به خودکشی جرم سنگینی است در حالیکه در رژیم آدمکُش اسلامی با اینکه تمام شواهد دالِ بر یک جنایتِ درحالِ پروسه در دسترس بوده ولی طبق معمول نه تنها اقدامی برای حفظ جان رومینا نمیشود بلکه کت بسته او را به قاتلینش تحویل میدهند. ابراز تاثر و همدردی سخنگویان رژیم از این جنایت، از روحانی و دادستای گیلان گرفته تا فرهنگ سازان فرودستی زن در صدا و سیمای ایران، هم بسیار رقت انگیز و ساختگی بود. رژیم حتی اگر قادر باشد دست خودش را از این جنایت چندش آور با توجیه خصوصی و خانوادگی نامیدن آن بشورد، دهها هزار قتل، خودکشی، اسید پاشی، و حمله های خیابانی و دیگر تعرضات وحشیانۀ نیروهای چماقدارش در طول این چهل و یک سال زمامداریش را با چه توجیهی میخواهد کتمان کند؟ آمار این جنایات بسیار است و از آنجا که این قتلهای ناموسی بموازات جنایات رسمی و سیستماتیک رژیم علیه زنان اتفاق می افتد و از حمایت قوانین قضایی و کیفری برخوردار است تعداد واقعی آن در دسترس قرار نخواهد گرفت چرا که پروندۀ بسیاری از این قتلها، به اسم خودکشی بسته و مخفی خواهد ماند.
ناموس پرستی فقط یکی از دهها مظاهر ستم جنسیتی بر زنان است و تا سیستم سرمایه داری وجود دارد و از بهترین کاتالیزُری مثل مذهب در حفظ و احیای این ستم استفاده میکند، زنان و کودکان دختر همواره در خطر مرگ و آزار جنسی قرار خواهند گرفت. فرهنگ ناموس پرستی با ویژگی هایی همچون فروتنی، اطاعت، و بکارت گره خورده است که تماما در مذهب بخصوص در اسلام فضیلت قلمداد میشوند. زنان از آنجا که در این فرهنگ مردسالارانه در تملک مردان بشمار میروند، امرِ حفاظت از این فضائل با حمایت قانون و سنتِ مذهبی را همین مردان بعهده میگیرند. همانقدر سیستم سرمایه داری به مذهب برای تحمیق و تخدیر توده ها و ازلی نشان دادن نابرابری جنسیتی نیاز دارد همانقدر هم مذهب برای حفظ موجودیتش به بقاء این تفوق جنسیتی مردان بر زنان نیازمند است. این قاعده تنها منحصر به اسلام نیست بلکه در مذاهب دیگر نیز زنان را منشاء گناه و فساد در جامعه معرفی کرده اند، ولی با اینحال موقعیت زنان و کودکان دختر در ممالک اسلامزده در شرایط حاد و خطرناکی قرار دارد. در این کشورها تمام نهادهای فرهنگی، حقوقی، و قضایی در خدمت نهادینه شدن نقضِ آشکار و عریان حقوق زنان طراحی و برنامه ریزی شده و امرِ نرمالیزه کردن تبعیض جنسیتی یکی از اهداف محوری قدرت حاکمه بشمارمی آید که بنوبۀ خودقتلهای ناموسی را امکانپذیر و تقویت میکند. اسلام در هر کشور و منطقه ایکه فرصت قدرتگیری در ارکان اجتماع را داشته است، خشونت و تبعیض جنسیتی تضعیف شده و به حاشیه رانده شده را هم، در فرهنگ، رفتار و سنن کشور میزبان بشدت تقویت و بازسازی کرده و مورد حمایت قرار داده است. در حالیکه در کشورهای غربی این خشونت ها از طریق نهادهای قانونی و هنجارهای اجتماعی بشدت طرد و کنترل شده است. طبعا سرمایه داری تا آنجا که بنفعش باشد در مورد وجود اِعمال خشونت بر زنان، خودش را به نادانی هم خواهد زد ولی اهرمهای فشار از طرف جنبشها و نهادهای توده ای، قدرت یکه تازی و لجام گسیختگی را از این مناسبات این چنینی گرفته است و گرنه چه کسی هست که خشونتهای خانگی و عمومی جهان غرب را ندیده بگیرد و یا مثلا خاطرۀ رختشور خانه های مگدالین ایرلند، که تا سالهای 95-96 میلادی همچنان ادامه داشت، را فراموش کرده باشد. جایی که زنان و کودکان بسیاری به بردگی جسمی و جنسی کشیده شدند و در عین حال بیشتر اوقات روز را هم برای کلیسا بیگاری کرده و بعضا کشته و در گورهای جمعی دفن گشتند. غرب هم تاریخ زن ستیزی خودش را دارد ولی جنبشها و دستاوردهای قوی اش هم حضور دارند که به بیحقوقی زنان به این درجۀ وحشیانه که در کشورهای اسلامزده در جریان است، هرگز اجازه ندهند که به یک نرم اجتماعی تبدیل شده و از بردگی زنان و کودکان پرچمِ فضیلتهای اخلاقی برافراشته کنند. بالعکس در ایران اسلامی، حقوق، آزادی و اختیارات اجتماعی زنان وکودکان بر مبنای پرنسیبهای اخلاقی قانون شریعه بنا گشته است و بهمان اعتبار هم هر اقدامی جهت اِعمال اراده شخصی در هر شئون خصوصی-اجتماعی برای زنان موضوع کُدهای کیفری و جنایی قرار میگیرد. بنابر همین واقعیت، هر زمان هر قتل ناموسی، هر خود سوزی و خودکشی زن یا کودکی، و هر حمله و هجوم دولتی و آتش به اختیاری که در ایران و امثال ایران اتفاق می افتد مجرم اصلی و درجه اول آن رژیم جنایتکار اسلامی و آموزه های سکسیستی فرهنگ اسلامی است و اگر امیدی برای پایان دادن این جنایات هولناک وجود داشته باشد اولین قدم آن بزیر کشیدن این رژیم ضد انسانی اسلامی است.
نوشین شفاهی
30 می 2020