سایت فدائی، ارگان رسمی سازمان اتحاد فدائیان کمونیست
انتخابات پارلمان اروپا در ماه مه 2019 و پیامدهای آن !
در تاریخ 26 ماه مه مصادف با 6 خرداد 1398 انتخابات سراسری کشورهای اتحادیه اروپا که شامل 28 کشور میباشد برگزار شد (انگلستان که هنوز عضو اتحادیه اروپاست قصد دارد تا پاییز امسال تصمیم نهایی خود را برای خروج از اتحادیه اروپا بگیرد . ناگفته نیست که در سال 2016 انگلستان با رهنمودها و فشار سیاسی متحد بزرگ خود ، یعنی امریکای شمالی و برای ضعیف نمودن وزنه سیاسی اروپا و ایجاد تفرقه مابین این اتحادیه و برای قدرت دادن به سیاستهای امپریالیسم امریکا ، راههای جدایی این کشور از اتحادیه اروپا هموار گشته و بحران سیاسی نامحدودی را در اتحادیه اروپا تاکنون بوجود آورده است .) با اعلام و نتایج آرای انتخابات 26 ماه مه یک مسئله مهم به روشنی آشکار شد و از طرف رسانه های خبری نیز مورد تایید قرار گرفت .
نتایج این انتخابات ، شکست احزاب سوسیال دمکرات و احزاب محافظه کار را در اکثریت کشورهای اتحادیه اروپا را به دنبال داشت . احزاب سوسیال دمکرات و محافظه کار در اروپا که متحدا و مشترک در طی دوره های قبل مجلس اتحادیه اروپا تمامی پست های مهم اقتصادی – سیاسی را در اشتراسبورگ فرانسه ( محل پارلمان اروپا ) در دست داشتند ، هم اکنون با شکست در انتخابات دچار بحران وسیعی گشته و در چند روز اخیر با مذاکرات پشت پرده و علنی خود با تمامی جناحهای حاکم همچنین با لیبرالها در تدارک نجات پست های از دست رفته خود هستند . شکست دردآور احزاب سوسیال دمکرات و احزاب محافظه کار در این دوره ، دال بر باور نداشتن طبقات مختلف مردم در کشورهای اروپایی به این احزاب است که دهها سال و از زمان بعد از جنگ دوم جهانی این دو حزب بخصوص در کشورهای غرب اروپا ، این کشورها را تحت حکومت خود دارند .طبقه کارگر بخصوص طی چند سال گذشته با پیمانها و تصویباتی که حکومتداران و دولتمردان سرمایه که دست در دست باتفاق سرمایه داران ، بانکها و کارفرمایان بزرگ داشته اند ، خیلی از مزایای اجتماعی – سیاسی و صنفی خود را از دست داده اند و این مسئله زندگی طبقه کارگر را به پایین ترین سطح و شکل خود کشانده است که این عاملی شد که این طبقه همراه با طبقه ی متوسط دید و باور خود را به این احزاب از دست داده و بهمراه زنان ، دانشجویان و جوانان این کشورها صفی اعتراضی در مقابله با این احزاب تشکیل دادند . در واقع بایستی سال 2019 را سال بحران سیاسی عظیمی در اروپا که ادامه ی نابسامانهای سال گذشته نیز هست ، نام گذاشت . بحرانی که در پیوند با بحران اقتصادی نیز خواهد بود چرا که جنگ و گریز اقتصادی دولتهای سرمایه داری و امپریالیستی به وضوح قابل مشاهده است که در نهایت منجر به تغییر و تحولات سیاسی نیز خواهد انجامید .
برآورده نکردن خواستهای کارگران ، اخراج وسیعی از کارمندان و شاغلین در بخشهای مختلف صنایع و بخش های خدماتی ، فشارو افزایش اضافه کاری در بخشهای درمانی و بیمارستانها ، بیکاری جوانان در خیلی از کشورهای اروپا بخصوص در بخش آکادمیک ، توجه نکردن به حمایت از میط زیست و حتی در خیلی موارد نابودی محیط زیست ، رشوه خواری ، دزدی و اجحاف سران احزاب حاکم در این کشورها ( نمونه بارز آن سقوط دولت دست راستی اتریش در اواخر ماه مه ) ، تصمیات و تصویبات دولتمردان به نفع تمایلات و خواسته های سرمایه داران ، تولید و ارسال اسلحه به حکومتها و رژیمهای دیکتاتور در مناطق مختلف دنیا بخصوص به منطقه خاورمیانه ، تصویبات نژاد پرستی و تصمیمات دال بر رد پناهنده ها و پناهجویان ، حمیت از دیکتاتورهای مناطق شمال افریقا ، تشکیل یک دیوار نظامی – سیاسی – اقتصادی بین اروپا و آفریقا به شکلی که کنترل نظامی دریای مدیترانه برای هر په دورتر نگه داشتن قاره افریقا به اروپا میسر و تحت کنترل درآید ، استثمار کشورهای آفریقایی و صادرات هر چه بیشتر محصولات کشورهای غرب اروپا به آفریقا و به فقر رساندن توده های استثمار شده ی این کشورها ، تناقضات شدید بین خواسته های کشورهای امپریالیستی غرب اروپا با امپریالیسم امریکا بر سر چگونگی تقسیم و تصمیم بر جهان ، سانسور و تصویب مصوبات قوانین و کنترل اینترنت که چند ماه پیش به تصویب پارلمان اروپا رسید . بیکاری جوانان ، اجحاف و تبعیض جنسی بر علیه زنان چه در محیط کار و چه در چارچوب سیاسی – اقتصادی حاکم بر کشورهای اروپایی و خیلی موارد دیگر ، باعث شد که حاکمیت سوسیال دمکراتها و احزاب محافظه کار و لیبرال توسط آرا مردم اروپا زیر سوال برده شود و شرایط سیاسی کنونی را بوجود آورد .
در انتخابات اخیر اروپا ، جمع رای دهنده ها که دارای سن رای بودند و به پای صندوقهای رای رفتند جمعا در کل %60 (شصت درصد ) از کل جمع رای دهنده ها را شامل میشدند . %40 ( چهل درصد ) از مردم اروپا که حق رای داشتند به پای صندوقهای رای نرفتند . با وجود این درصد شرکت کنندگان در این دوره راگیری ، %10 (ده درصد ) بیشتر از دوره ی قبل میباشد . برای اولین بار شرکت وسیعی از جوانان در این دوره ی انتخابات مورد مشاهده بود . احزاب نژادپرست و دست راستی و فاشیست در تمامی اروپا ، سازماندهی وسیعی را برای رسیدن به پارلمان اروپا تدارک دیدند و توانستند بیشتر از %10 ( ده درصد) از آرا را در مجلس اروپا بدست آوردند . خیلی از اعضای مرکزی ، رهبران و مشاوران احزاب دست و نژاد پرست کشورهای اروپایی ، افراد ، اعضا و شخصیتهای هستند که بیش از دهها سال عضویت در احزاب محافظه کار و سوسیال دمکرات حاکم در اروپا را داشتند . بغیر از این صدها هزار از رای دهندگان سابق که به احزاب محافطه کار و سوسیال دمکرات رای میدادند ، اینبار و در این دوره به حزب سبزها رای دادند . بهمین خاطر احزاب سبز شکل یک آش قارش میشی را بخود گرفته اند که از رفرمیستها گرفته تا اپورتونیستها در این حزب پایه و پیوند به خود داده اند .
احزاب و سازمانهای چپ و مترقی و سوسیالیست اروپای در این دوره انتخابات شرکت گسترده ای نداشتند . با وجود این حدود %8 (هشت درصد ) آرا را برای پارلمان اروپا بدست آوردند . در بلژیک حزب مارکسیست لنینیست کارگری این کشور توانست در جنوب این کشور اکثریت آرا بدست آورد و در شمال این کشور حزب دست راستی و نژادپرست توانست آرا وسیعی را کسب کند .
انتخابات اخیر در واقع اروپا را به دو قسمت تقسیم نموده . یک بخش اروپای شرقی به سرکردگی مجارستان ، لهستان ، حکومت چک و غیره که تماما به احزاب دست راستی و فاشیست رای دادند و بخش غرب اروپا که مخلوقی از رفرمیستها ، لیبرالها ، باقی مانده های سوسیال دمکرات و سبزها را به خود نزدیک کردند . هژمونی غرب اروپا به سرکردگی فرانسه و آلمان در پارلمان اروپا و امر و نهی دستورات پارلمان اروپا بر سر مسائل اقتصادی – سیاسی بر علیه کشورهای شرق اروپا ، نه تنها موجب جلوگیری رشد احزاب فاشیست و دست راستی در این مناطق گشت ، بلکه این کشورها حتی حکومتهای دیکتاتوری و فاشیستی خود را گسترش دادند که به دنبال آنها ، حکومت دست راستی ایتالیا نیز له آنها پیوست . بخش غرب اروپا در تلاش است که در روزهای آینده اتحاد مجددی با لیبرالها ، سوسیال دمکراتها ، محافظه کاران ، شکست خورده و با کمک حزب سبزها ، نیرو و مقامهای از دست رفته را دوباره در پارلمان اروپا بدست آورد و ادامه ی سیاستهای گذشته خود را دوباره به شکل و رنگی دیگر از سر بگیرد .
توده های مردم ، کارگران ، جونان ، زنان ، محصلین و دانشجویان خیلی از کشورهای اروپایی بخصوص در غرب اروپا با تظاهرات و اعتراضات ماهها و روزهای گذشته خود و با پشت کردن به احزاب حاکم موجود و با رای منفی به این احزاب نشان دادند که تمایل به ادامه ی حاکمیت این حکومتها و احزاب سرمایه داران نیستند و دیگر فریب حیله گریها و تاکتیکهای ارتجاعی را نمی خورند و به همین خاطر خواهان ایجاد شرایط دیگری هستند که این شرایط بایستی امنیت سیاسی – اجتماعی – اقتصادی اکثریت مردم این کشورها را برای ایجاد جامعه ای بدون تبعیض و بدون استثمار و برای صلح شکل دهد . کارگران و توده های مردم اروپا به این مسئله بایستی آگاه باشند که تا زمانی که مناسبات سرمایه داری در دستور کار نمایندگان بورژوازی در در پارلمان اروپا و با سردمداری حکومتهای این کشورها قرار دارد ، هیچگاه صلح و آزادی و رفع استثمار برقرار نخواهد بود چرا که همچنان که می بینیم کارگران ، دانش آموزان ، جوانان و زنان و به تازگی نیز حتی سالمندان به مقابله با این اجحافات برخواهند خواست . کارگران ، زنان ، جوانان و دانش آموزان میدانند که دست اندرکاران سرمایه و بورژوازی دست در دست با نمایندگان ارتجاعی احزاب در پارلمانهای مختلف دنیا و اروپا کرسی های خود را به راحتی نمی خواهند از دست دهند و بی شک برای از دست ندادن حاکمیت تک حزبی خود که تا سالها پیش در دست داشته اند ، دست به اتحادهای نجات دهنده با احزاب رفرمیستی و اپورتونیستی همچون لیبرالها و سبزها و غیره خواهند زد و اینجاست و به همین خاطر است که نباید به رنگها و لعابهای گوناگون بورژوازی و حکومت سرمایه داران باور داشت بلکه بایستی روزنه ها و راه هایی که موجب دخل و ورود احزاب سرمایه داری را در مقابله با خواست کارگران و توده های مردم مهیا میکند ، به موقع دریافت و سدی محکم در مقابله با این تاکتیکهای ارتجاعی ایجاد کرد .
نیروهای چپ و سوسیالیستی و انقلابی بایستی عمراه با اعتراضات توده ای و اجتماعی نقش مهمی را در نقاط مختلف اروپا بعهده بگیرند . حمایت از جنبشهای توده ای و اعتراضات مردم ، وظیفه ی ویژه ای ست که چه در حال حاضر و چه در آینده بر دوش تمامی نیروهای سوسیالیستی و مترقی ست . افشای سیاستهای امپریالیستها و افشای گسترش بازاریابی کشورهای سرمایه داری به قیمت نابودی سرنوشت حیاتی کشورهای تحت استثمار در آورده شده ، رهنمود برای ایجاد جامعه ای سوسیالیستی ، آلترناتیوی ست که بایستی به جنبشهای اعتراضی و مترقی شناخته شود . با چنین عملکردهایی ست که میتوان به جامعه نشان داد که در تاریخ صده ی اخیر ، بخصوص طی گذشت 74 سال بعد از پایان جنگ دوم جهانی ، خصوصا طی 25 سال گذشته نه تنها صلح و رفاه و امنیت سیاسی – اقتصادی جهان و اروپا بوجود نیامده بلکه سال به سال و روز بروز جنگ و فرار ، بیکاری ، دزدی و ناامنی سیاسی – اقتصادی گسترش پیدا نموده و این نه مقصر آن سوسیالیسم و حکومتهای مترقی و چپ بوده اند بلکه حاکمان و حکومتداران سرمایه داری در اروپا و همپیمانانش در آن نقش عظیمی داشته اند و تمامی این نابسامانی ها و اجحافات را اینان به عهده داشته اند . پارلمان اروپا زمانی میتواند خواست توده های مردم را برآورده کند که قدرت و هژمونی سرمایه در آن حاکمیت نداشته باشد .
سخنانی از ادواردو گالیانو (Eduardo galeano ) در سال 1970 ” اگر سیستم پارلمانی از پایه و اساس تغییر و تحول در نظم سرمایه داری در خود میداشت ، مدتها بود که مورد ممنوع قرار میگرفت . اینرا miton friedmann که یکی از محققین و آگاهانه به لیبرالیسم نو بود ، در قرن گذشته به خوبی بیان کرده است . ”
خسرو اسدیان