اتحاد فدائیان کمونیست
کار ، مسکن ، آزادی ، جمهوری فدراتیو شورائی!

به بهانه انتشار بولتن مباحثات

برگزاری نشستهای شورای نمایندگان سازمانهای چپ اقدامی ارزشمند است و نشان از آن دارد که همه جریانات به این واقعیت انکار ناپذیر رسیده اند که بدون اتحاد ( حال تحت هر عنوانی ) چپ انقلابی محلی از اعراب ندارد و نمیتواند در روند آتی تحولات ناگزیر سیاسی و اجتماعی جامعه اثر گذار باشد ولیکن خروجی این نشستهای سه ساله تنها چند اطلاعیه بوده و این بولتن که در آن هم بیشتر نشان از فصل کردن دارد تا وصل کردن .
دو صد گفته چو نیم کردار نیست
بین حرف تا عمل فاصله بسیار است . همه جریانات در حرف به این واقعیت رسیده اند و در وصف آن قلم فرسایی میکنند ولی معدودی هستند که میکوشند حرف را به عمل برسانند . فارغ از همه تئوریها و جملات قصاری که در لابلای خطوط بولتن جا خوش کرده یک واقعیت عیان است که روند کنونی چندان چشم انداز امید بخشی از آینده این اتحاد بدست نمیدهد . وضعیت اسف بار فعلی که چپ انقلابی در آن قرار دارد نه تنها برای رژیم خطر ساز نیست بلکه بسیار هم مقبول افتاده . به هم پریدن های بی معنی ، مچگیریهای مضحک ، ریزه گیری های عجیب ، خود محوری های کودکانه ، ووووو آشفته بازاری به وجود آورده که به جرات میتوان گفت عملا به بقای رژیم کمک کرده . می خواهم صریح بی پرده بیان کنم ، روند کنونی چند مشکل اساسی دارد.
عدم درک واقعی ضرورت اتحاد ، اگر واقعا به این باور رسیده باشیم که تنها اتحاد نیروهای چپ انقلابی میتواند متضمن رهایی کارگران و زحمتکشان و صبحی روشن در فردای سرنگونی جمهوری اسلامی باشد ، برای تحقق این اتحاد نباید از هیچ اقدامی فرو گذار کنیم و در پرداخت هرهزینه ای تردید داشته باشیم نه این که بعد از سه سال هنوز اندر خم یک کوچه باشیم . روشنفکربازی های سخیف و خلق تئوری های بی پایه و بی ارتباط با صف بندی های طبقاتی و وضعیت سیاسی و اجتماعی جامعه در نوشته ها و سخنرانی ها ، جزء ارضاء روحیات روشنفکر مابانه فردی و گروهی ( که در سالهای 58 و 59 مانند یک مد گریبان انقلابیون چپ را گرفته بود )  و دامن زدن به آشفتگی فکری در خارج نتیجه دیگری در بر ندارد . مباحثی که اغلب ره به جایی نبرده و نه به کار دنیا و نه آخرت توده ها نخواهد آمد .
این واقعیت را باید بدون تعارف بپذیریم ( حداقل در برابر وجدان خود اعتراف کنیم ) که نشستها و اتحادها در این سالها همواره مکان و زمان مناسب را فراهم کرده تا محافل چند نفر و نصفی روشنفکری پر صدا بیایند و با بافتن چند تئوری و چند نوشتار پر از کلمات و جملات نغز! که اغلب خودشان هم از آن سر در نمی آورند ، پر صداتر بروند و از این رهگذر هویتی یابند و اسمی بر سر زبانها اندازند  نمونه آن ] اسب تروای بورژوازی [ ، عناصری ساکن دکان اکثریت بودند که خود را به فراکسیون کمونیستی ملغب کرده بودند و هنوز ماهیت خودشان زیر سوال بود همه را دعوت به مبارزه ایدئولوژیک میکردند  . اغلب این محافل به دلیل روحیات دمدمی مزاج خود غیر قابل پیش بینی هستند و وقتی در جمعی قرار میگیرند حتی به تعهدات خود نسبت به جمع نمیتوانند پایبند باشند و برای پیش برد اهداف جمع و تعهدات به گردن گرفته بجنگند ، آرامش محفلی و بی خطر خود را ترجیح میدهند و به راحتی کنار میکشند . با جریاناتی این چنین مویزی کشمشی چگونه میتوان امید داشت در کوران مبارزات و تحولات سیاسی آتی جا خالی نکنند و به راحتی و با همراه کردن موجی به دنبال خود کنار نکشند و صف انقلاب را در برابر دشمن غدار تضعیف ننمایند .
اصلی ترین و مهمترین مشکل این اتحاد که در موارد قبل هم صدق میکرد و منجر به شکست شد ، عدم پیوند با مبارزات توده ها در داخل است . همه نکاتی که در بالا بیان کردم ریشه دراین واقعیت دارد که اغلب احزاب و سازمانها و محافل چپ فقط در خارج حضور دارند و به نوعی با دشمنی صوری و ذهنی درگیرند نه جمهوری اسلامی واقعی با تمام توحش و سفاکیش ، و بدین خاطر به راحتی جمع شده و به چشم بر هم زدنی متفرق میشوند و پشت سر خود جوی از یاس و نامیدی به جای میگذارند . به تناسب جو شهر و محیط زندگی خود در رسای آزادیهای سیاسی، حقوق زنان و کودکان ، اقلیتهای قومی و دینی و…. قلم فرسایی میکنند و صد البته فراموش نمیکنند که همواره از چاشنی توصیه به کارگران استفاده کرده وآنها را به متحد شدن و مبارزه برای افزایش حقوق و بیمه بیکاری ووووو پند و اندرز دهند و بی شک یکبار هم از خودشان سوال نکردند چرا طی این سالها نمودی در مبارزات توده ها نداشته است . مبارزه واقعی جریانات چپ انقلابی بیشتر با خودشان است تا جمهوری اسلامی برای شمشیر کشیدن بر روی یکدیگر تردید نمیکنند ولی هنگامی اعلام اکسیونی در مکانی در اعتراض به جمهوری اسلامی از جانب سازمانی یا چند جریان میشود سایر جریانات خد را موظف نمیبینند این اقدام علیه جمهوری اسلامی را تقویت کنند چون فکر میکنند منجر به تقویت تشکل دعوت کننده در اپوزیسیون چپ خواهد شد ،( اگر نیروهایی که داخل کشور هستند این دید را داشتند در جریان وقایع سال 88 باید در خانه مینشستند و تماشامیکردند چرا که سردمدار وقایع سال 88 اصلاح طلبان بودند ، و مطمئنا وقایع روز موسوم به عاشورا رخ نمیداد . ولی با اطمینان بسیار باید بگویم که رخدادهای این روز با هدایت مبارزین کمونیست داخل کشور و البته مجاهدین بود ) متاسفانه جریاناتی میپندارند  پیکار علیه این رژیم ددمنش باید آنطور که خودشان تشخیص میدهند هدایت شود و سایرین به دنبالش روان شوند ، آیا سازمان مجاهدین خلق غیر از این میگوید .
امیدوارم این نشست ها نتیجه بخش باشد ، ولی فکر میکنم با این روش مکانیکی ره به جایی نخواهد برد . در جریان عمل و پیکار رودرو با رژیم و در هر مرحله از روند مبارزه ، تعیین میکند چه مباحث تئوریک در دستور کار نیروهایی که به طور جدی در مبارزه با رژیم فعالند ، قرار گیرد .نیروهایی که به جای نشستن و حرف زدن  تصمیم میگیرند دست به دست هم میدهند و اقدام میکنند و در پرداخت هزینه های آن هم تردید نمیکنند . روند اتحاد فقط  توسط این نیروها و در صف مقدم مبارزه به انجام میرسد و غیر از این جز اتلاف وقت و هزینه و انرژی و ایجاد تشتت بیشترنتیجه ای  نخواهد داشت همانطور که در این سالها و در نشستهای مکرر و مختلف بروز یافت .

                                                                        کیومرث منصوری 21/ 7/ 95

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.