اتحاد فدائیان کمونیست
کار ، مسکن ، آزادی ، جمهوری فدراتیو شورائی!

روز کارگر و اهمیت آگاهی طبقاتی

“روز کارگر و اهمیت آگاهی طبقاتی”
ستاره سرخ

امروز روز کارگر است؛ روزِ زحمتکشان، روزِ مردمانِ پردرد، جماعت زحمت­های بی حاصل، دونده های بدون خط پایان، انتخاب کنندگان بین بیکاری و بیگاری! زنان دور از خانه و مردان دور از خانواده، کودکانی که به جای نشستن در کلاس درس مدرسه مجبورند در کلاس درس زندگی حاضر باشند آن هم با بی رحم ترین پرسنل آموزشی!

کارگر نه سن می­شناسد نه جنسیت، نه قوم نه نژاد نه زبان، نه مدرک… کارگران تنها یک ویژگی مشترک دارند، همه استثمار میشوند! هنوز که هنوز است خیلی ها با شنیدن واژه ی “کارگر” مردی را متصور می­شوند که کلنگی در دست دارد و کنار خیابان می­نشیند و منتظر است کارفرمایی پیدا شود و چند ساعت او را به خدمت گیرد. اما حالا گستره ی معنایی کارگر بسیار وسیع­تر از این حرف هاست و کارگر دیگر تنها به شکل سنتی آن وجود ندارد، از دهقانان و کشاورزانِ مزدبگیر گرفته تا فروشندگان بزرگترین هایپرمارکت های زنجیره ای،ا ز بلیط فروش سینما تا تکنسین های ابر شرکتهای بین المللی، از کسی که روی ماشین دیگری کار میکند تا شاغلین در امور خدماتی همه و همه کارگرند حتی بر اساس نظر برخی تئوریسین­ های نئومارکسیست بسیاری از مشاغل دیگر نیز در واقع کارگر حساب میشوند. از پرستاران و دکترها گرفته تا نویسندگان و اساتید دانشگاه! چرا که کارگر طبق یکی از تعاریفش شخصی است که ابزار تولیدی در اختیار ندارد و مجبور است با فروش نیروی کار خود(چه یدی و چه فکری)کسب درآمد کند.

بر این اساس کارگران تنها در درجه ی استثمار متفاوتند و گرنه اساس زیر یوغ بودن برای همه ی آنها ویژگی مشترک است. در هرم سرمایه داری کارگران در پایین ترین بخش قرار دارند و تمام هرم بر روی شانه های این طبقه بنا شده است، این یعنی بنیادی ترین طبقه ی جامعه کارگران اند چرا که اگر سرمایه داران نباشند اتفاق خاصی نخواهد افتاد: کارگران میمانند و سرمایه ای که به راحتی میتوان بین همه تقسیم نمود. اما اگر کارگران نباشند سرمایه داران میمانند و حساب­های بانکی که آن موقع دیگر تنها یک مشت عدد و رقم بی کاربرد اند! این اساسی ترین تفاوت میان دو طبقه است طبقه ی حاضری بخور و طبقه ی زحمت کشان.

اما سیستم سرمایه داری برای این طبقه ی بنیادین و فوق العاده مهم چه ارزش و جایگاهی قائل است؟ هیچ! سرمایه داری در بسیاری از کشورها حتی از گنجاندن نام روز کارگر در تقویم هراسناک است، در بسیاری از کشورها از جمله ایران راهپیمایی و تظاهرات در روز جهانی کارگر ممنوع است، در اکثر کشورها روز کارگر تنها روی کاغذ برای کارگران تعطیل است و اگر کارگری در این روز سرکار حاضر نشود با توبیخ و کسر حقوق مواجه خواهد شد، سالهای سال از نخستین مبارزات کارگری و تصویب  قوانین به اصطلاح مدافع کارگران میگذرد اما همچنان سندیکا و اتحادیه داشتن گناه کبیره است و فعالیت صنفی در حکم جنایت علیه بشریت! هنوز هم در اکثر نقاط جهان کارفرما تا میتواند به بهانه های مختلف از دستمزد کارگرش میزند، حق بیمه و مرخصی نمیدهد، از حقوقِ شغلی و انسانی کارگرانش چیزی برایشان نمیگوید و تنها کارگر را به چشم ماشین تولید پولی میبیند که باید تمام سعی اش را بکند که با حداقل ورودی بیشترین خروجی را تحویل صاحب کارش(یا همان اربابش!) بدهد. اما با تمام اینها هنوز که هنوز است سرمایه داری و سیستم سرمایه داری از کارگر میترسد.در همین ایران خودمان هرسال که نزدیک یازدهم اردیبهشت میشویم صدا و سیما شروع میکند به پخش گزارشها و مستندهای سفارشی که مثلا نشان دهد وضع کارگران در ایران اگر نگویند عالیست حداقل از خیلی جاهای دیگر بهتر است و قطعا بهتر هم خواهد شد، چرا که فلان رئیس جمهور یا فلان وزیر جدید سر کار آمده و این آقا خودش کارگر بوده و قطعا هوای کارگران را خواهد داشت! اما این حناها و ترفندهای پروپاگاندایی دیگر برای کمتر کسی رنگ دارد چرا که مردم هر چقدر هم تحت تاثیر فضا و جو رسانه ای و تبلیغاتی باشند در نهایت با واقعیات ملموس سروکار دارند نه با اعداد و ارقام! کارگری که برای خرید ابتدایی ترین مایحتاج زندگی اش در مضیقه است و توان تهیه ی نخستین ضروریات برای خانواده اش را ندارد دیگر کاری به مرکز آمار ندارد که چه شاخصی را از رفاه زندگی کارگران نشان میدهد و یا فلان قانون حمایتی در سال گذشته چند درصد حقوق کارگران را افزایش داده و این همان چیزی است که حکومت را از ترس به لرزه درمی آورد چرا که حاکمان میدانند افزایش حقوقها(که 90 درصد مواقع تنها روی کاغذ است نه در واقعیت)، پرداخت یارانه ی معیشتی، وعده ی بیمه و سبدهای معیشتی و هزار و یک ترفند دیگر برای گمراه کردن طبقات ستمدیده و علی الخصوص کارگران همچون تجویز استامینوفن است برای درمان سرطان! همانقدر موقت و همانقدر کم تاثیر. اما رسیدن به جامعه ای که در آن دیگر از استثمار خبری نیست ، دیگر کسی به خاطر شغلش برتری ندارد، سیستمی که عدالت محور است و مردمانش هر روز دغدغه ی شام شب را ندارند منوط است به آگاهی. آگاهی طبقاتی، یگانه راهیست که میتواند این چرخه ی معیوب را برای همیشه به زباله دان تاریخ بفرستد. در کمال تعجب هنوز هم کارگرانی یافت میشوند که معتقدند کارگر به یک روز در تقویم نیازی ندارد بلکه بله پرداخت به موقع حقوقش نیاز دارد! اما این مسئله از کجا  نشأت میگیرد؟ غیر از این است که گوینده به وضع سیستم، طبقه ی حاکم و طبقه ی خودش، حقوق اولیه و ابتدایی خودش آگاه نیست؟! او باید آگاه شود از این موضوع که اگر مبارزات دیروز نبود وضع امروزش از همین حالا هم بدتر بود. او باید بداند طبقه ی کارگر چه هزینه ی سنگینی برای رسیدن به امروز خودش پرداخته است. او باید مطلع شود که روز کارگر، داشتن اتحادیه، حق اعتراض و اعتصاب فراتر از یک کار نمادین اند و اگر قرار باشد حالا جلوی کارفرما و سیستم کوتاه بیاید و نهایت انتظارش از کارفرما را پرداخت به موقع همین دستمزد بخور و نمیر بداند باید بزودی زود منتظر جنایت های بزرگتر و شدیدتر از سوی کارفرمایش باشد. چرا که قانون جنگل ایجاب میکند قوی ضعیف را ببلعد و جنگل سرمایه داری نیز از این قائده مستثنا نیست! پس بیایید تمام توان خود را در راه آگاه سازی طبقاتی بگذاریم و نفس کشیدن را برای سرمایه داریِ حاکم سخت و سخت تر کنیم تا شاهد آخرین نفس هایش باشیم.

زنده باد سوسیالیسم

زنده باد اتحاد دانشجو، معلم، کارگر

گرامی باد یازدهم اردیبهشت مصادف با یکم می روز جهانی کارگر

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.