سایت فدائی، ارگان رسمی سازمان اتحاد فدائیان کمونیست
گوشواره ای هم رنگِ داسِ مرگ :
ای سرمایه … با تو روی سخن دارم … با تو که بر کوهی از فلاکت و مرگ ایستاده ای …
به کجا می نگری ؟
آینده ای برای تو نیست …
ای سرمایه … با تو روی سخن دارم … با تو که ستون فقراتت … مذهب تو خالی پوسیده ای بیش نیست…
با تو که که صورت کریهت را با رنگ های فریب آراسته ای …
ای سرمایه … با تو روی سخن دارم … با تو که دفاع از میهن را … نیرنگ می کنی …
با تو که دفاع از ناموس را…در سیاهی باور ها …بر پارچه ای سفید …در اطاق در بستۀ دروغ …با مزحکۀ لبخندی … نیرنگ می کنی …
با تو که دفاع از آزادی را … همراه با گلوله های مرگ … نیرنگ می کنی …
با تو که با دست هایی رنگ شده به خون …هم آهنگ با بلند گو های سیاه مذهب ها … رنگ های فریب را آفریده ای …
با تو که کتاب سیاه نیرنگ … قانون تواست …
آری … با تو … ای سرمایه … ای فریب کار …با تو روی سخن دارم …
که پایان تو …
در این جهان … که پایه های آن …
با خون دلاوران … و استخوان های مبارز… بنا شده …
فرا رسیده …
که زمزمۀ آرام آزادی … ولی … کوبندۀ ساعت تاریخ …
از تو … خاطره ای خواهد ساخت …
آری … از تو خاطره ای خواهد ساخت …
آری … ای سرمایه … خاطره ای خواهی شد … خاطره ای خواهی شد …
که در کتاب های درسی …
تو … هم چون … هباب مبهومی …
بر لب های کودکان …
آواز خواهی شد …
آری ای فریب کار … ای سرمایه …
ساعت پایان تو
فرا رسیده …………………………………….
به ماشین ساعت زمان … نگاه کن …
به بین … که کوک آن به دست کیست ! ……………………………………………………………
ساعت تو …….فرا رسیده …………………………………
انفجار مدتهاست که منفجر شده …
آری … ساعت تو …..فرا رسیده .
م. ایزد یار 2006 12 25
گوشواره ای هم رنگِ داسِ مرگ :
چرا گوش وارۀ سبز بر گوش داری
ای دروغین نقال کار
تو با من
در جادۀ باغ سبز چه می کنی
چرا گوشوارۀ سبز بر گوش داری
ای دروغین نقال کار
تو با من
در جادۀ باغ سبز چه می کنی