اتحاد فدائیان کمونیست
کار ، مسکن ، آزادی ، جمهوری فدراتیو شورائی!

“گردش به راست ممنوع”

درست در فاصله ی چند روز قبل از شروع اعتراضات و قیام سراسری مردم ایران بود که در مقاله ی دیگری تحت عنوان”تنها راهِ باقی مانده به سمت چپ است”به این موضوع پرداختیم که چرا انقلاب آتیِ ایران،انقلابی مردمی و نیز قریب الوقوع است و اینکه برای رسیدن به انقلابی مردمی و سوسیالیستی و نیز به حاشیه راندن مرتجعین سطلنت طلب و فاشیسم ایرانی باید حداکثر تلاشمان را به کار ببریم و لحظه ای از پای ننشینیم.فاجعه ی فوق العاده دردناک و بشدت غیرانسانی رخ داده در مورد قتل مهسا امینی،بار دیگر شعله های نهفته و آتش زیر خاکستر قیام مردم را روشن ساخت و دیگر بار ملت ایران برای پایان استعمار و استثمار سیستماتیک به پا خاست.البته که جای کوچکترین تردیدی نیست که گشت ارشاد و یا حجاب اجباری تنها یکی از هزاران دلیل برای مخالفت و اعتراض به رژیم قاتل،دزد و جنایتکار جمهوری اسلامی است.اما مسئله ی مخالفت با رژیم حالا مدتهاست به آتش زیر خاکستر تبدیل شده و هربار منتظر وقوع یک جرقه است تا بنیانهای رژیم را بلرزاند.از فضای متشنج اوایل انقلاب گرفته تا کشتار وحشیانه ی دانشجویان در کوی دانشگاه تا گرانی های دی 96،قتل عام آبان 98 و حالا هم قیام شهریور و مهر 1401.این بار اما بر خلاف چند مورد اخیر،(گر نگوییم اصلا نبود)دیگر کمتر خبری از شعار ارتجاعیِ “رضا شاه روحت شاد” بود یا شعارهایی در دفاع از پهلوی در خیابان ها بسیار کمترنقش بست.این بار بر خلاف چند مورد اخیر،دانشگاه ها و مدارس نیز درگیر فضای انقلابی شدند و به درستی در آن شرکت فعالانه جستند.این بار برخلاف چند مورد اخیر،نقش زنان پررنگ تر بود و آنان هم به صفوف اولیه ی انقلابیون پیوستند و در نهایت اینبار برخلاف چند مورد اخیر،فضای انقلابی اگر نگوییم به سمت چپ مایل بود قطعا بوی ارتجاع راست را هم نمیداد.یکی از دلایل این مهم ربط مستقیم موضوع به کوردها و کوردستان بود.در فضای کردستان از عشق و علاقه به پهلویسم و پهلوی ها خبری نیست.از زمان قاضی محمد و اعدامش توسط رژیم منحوس پهلوی و بعدها هم ادامه ی مخالفت با کردها چه در همان رژیم و چه در جمهوری اسلامی،کورد ها دیگر دل از راست بریدند و شاید به همین خاطر بیشتر احزاب کردستان گرایشات چپ دارند.فراگیر شدن شعار “زن-زندگی-آزادی” که برخاسته از یک ایدئولوژی چپ است خود مهر تاییدی است بر این ادعا که اینبار انقلاب به چپ تمایل بیشتری داشت تا راست.رژیم نیز با موشک باران مقر احزاب کورد نشان داد ترس و وحشت بر پیکره اش افتاده.اما نکته ی اساسی همانگونه که بارها و در دیگر نوشته ها اشاره کرده ایم نه وقوع انقلاب در ایران بلکه چگونگی و چیستی آن است.لنین میگوید:مهمتر از آنکه چه رژیم و دولتی قرار است برود این است که چه آلترناتیو و جایگزینی قرار است بیاید؟البته این موضوع از جانب عوامل نفوذی و دست نشانده های نظام هم مطرح میشود که اگر این رژیم برود چه کسی قرار است بیاید؟آنها این را میگویند تا مردم از قیام و انقلاب چشم بپوشند و دلسرد شوند.اما گفتن ما تذکری است برای باز کردن چشمانمان تا بار دیگر در یک قدمی انقلاب شاهد ربودن و به انحراف کشیدن آن نباشیم!وقتی نام سازمان به پیشوند کلمه ای دیگر تبدیل میشود ابتدایی ترین و مهمترین وجه بارز آن کار سازماندهی است.سازماندهی اصلی مهم است که حتی در گروهی دو نفره و برای کاری کوچک و کم اهمیت واجب الاجرا است.حال چه رسد به امری خطیر و جدی همچون انقلاب آن هم با درنظر گرفتن اینکه تجربه ی یک دهه مبارزه با شاه و بیش از چهار دهه مبارزه با شیخ نیز در کارنامه ی سازمانی دیده شود.قطعا از هر سازمانِ چپی که داعیه ی مخالفت و مبارزه با رژیم را دارد انتظار میرود در همه زمان و علی الخصوص در چنین مواقعی به سازماندهی عظیم و بسیج گسترده ی توده ها و نیز مبارزه ی نظام مند بپردازد.زیرا آنها که به راست تغییر ایدئولوژی دادند ،اما یا رویشان نشد که علنا اقرار کنند یا ترسیدند بعد از آن نتوانند در فضای سیاسی اپوزیسیون ایران هم نفس بکشند،همانها که بزرگترین ضربه را به چپ ایران زدند و با انشعابی بزرگ راه را برای تداوم حیات جمهوری اسلامی گشودند و سقف مبارزاتشان با رژیم آن هم بعد از آنکه فهمیدند در مورد ماهیتش اشتباه میکردند، به نوشتن و حمل چند بنر و پلاکارد و یا صدور بیانیه در محکومیت کشتار مردم خلاصه میشود.همان اکثریتی ها که شاید خودشان هم رویشان نشود خودشان و واژه ی چپ را در یک جمله به کار ببرند.تکلیفشان مشخص است.ما با آنها که کت و شلوار شیک میپوشند،خانه و زندگی های اعیانی دارند و در برنامه های بی بی سی و صدای آمریکا ظاهر میشوند و با پای روی پا انداخته از آرمانهای خلق سخن میگویند کاری نداریم.ما سازمانها،ارگانها و احزاب سیاسی مترقی چپ را مد نظر داریم که حاضر نشدند دستشان را در خونِ کشته شدگان جنبش کمونیستی ایران بزنند و برای بقای چند صباحی بیشتر در فضای ایران اول انقلاب به همکاری با آخوندیسم و ارتجاع شیخ بپردازند.در قیام اخیر همانطور که پیش بینی میشد خبر خاصی از سلطنت طلبها نبود اما مجاهدین با برخی  فعالیتهای سازمان یافته،از هک سیستمهای اداری-دولتی تا حمله به مراکز بسیج و پایگاه های سپاه و نیز شعارنویسی های نسبتا گسترده بر خلاف چند قیام اخیر ایران نقش پررنگ تری ایفا کردند.هرچند باز هم اکثر اعتراضات،فعالیتها و مبارزات،به صورت پراکنده،بدون سازماندهی و نیز کور(نه به معنای بی اهمیت و بی فایده بودن بلکه به معنای عدم هماهنگی با دیگر توده ها،هسته ها و انقلابیون)بود.از ایرادات بزرگ مبارزه ی بدون سازماندهی تلفات بالای آن بدلیل عدم آموزش مردم عادی برای مبارزه ی اصولی و درست با نیروهای سرکوبگر و نیز نبود برنامه ی زمانی و مکانی برای درگیر شدن با  قوای دشمن است.وقتی سازماندهی و مبارزه ی نظام مند وجود نداشته باشد هر آن؛میشود منتظر کم فروغ تر و در نهایت خاموش شدن شعله های قیام بود.اعتصاب کسبه،شعارنویسی در سطح شهر،مدرسه و دانشگاه نرفتن دانش آموزان و دانشجویان و هشتگ زدن و فعالیت در فضای مجازی تنها زمانی میتواند اثر بخش باشد که پراتیک انقلابی نیز ضمیمه ی اصلی و مهم آن باشد.چپِ مترقی یا چپ رادیکال برخلاف خیلی ها نمیتواند گوشه ای بنشیند،دعا بخواند یا حواث را از اخبار دنبال کند و امیدوار باشد اولا انقلابی رخ دهد و ثانیا آن انقلاب سوسیالیستی باشد.چپ مترقی انقلاب را به نفع خلق هدایت و حمایت میکند.چپ مترقی لحظه ای را از دست نمیدهد و هر ثانیه را فرصتی برای مبارزه با ارتجاع میداند.بار دیگر از تمام سازمانهای چپ،احزاب چپ مترقی و کمونیستهای مستقل خواهش میکنیم برای جلوگیری از تکرار اشتباه،برای جلوگیری از خاموشی خشم انقلابی و یا جایگزین شدن رژیمی مرتجع در زمان پسا انقلاب بیایید در یک جبهه ی متحد به کمک توده های ستمدیده ی ایران بشتابیم و با سازماندهی اعتراضات،اعتصابات و از همه مهمتر مبارزات علیه رژیم؛بنای جهانی نو را بسازیم.به قول رفیق کبیر امیر پرویز پویان:

“هیچ مرگی بیش از در سنگر ماندن و شلیک نکردن زودرَس نیست.”

زنده باد اتحاد احزاب و سازمانهای چپ مترقی زنده باد نبرد مسلحانه ی خلقهای ایران زنده باد سوسیالیسم

ستاره سرخ 22مهر1401

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.