سایت فدائی، ارگان رسمی سازمان اتحاد فدائیان کمونیست
“گورکی،قدیس ادبیات شوروی”
الکسی ماکسیموویچ پشکوف،نام حقیقی کسی است که حالا با نام ماکسیم گورکی شناخته میشود،در بیست و هشت مارس 1868در نیژنی نووگورود بدنیا آمد و شصت و هشت سال بعد در18 ژوئن1936در مسکو درگذشت.نویسنده ای بزرگ و فعال سیاسی تاثیرگذار در جنبش سوسیالیستی.زندگی تلخ و سراسر رنج پشکوف در انتخاب نام مستعارش که بعدتر جای اسم اصلی اش را گرفت یعنی گورکی بی تاثیر نبود!گورکی در روسی به معنای تلخ است و این برازنده ی کسی بود که در پنج سالگی پدرش را از دست داد،سپس مادرش ازدواج کرد و او را نزد پدربزرگش فرستاد و او نیز گورکی را در هشت سالگی به سرکار فرستاد تا حداقل مخارج خودش را تامین کند.بدیهی است کار کردن برای یک کودک هشت ساله چه مقدار دشوار و کابوس وار بود.همچنان که خود گورکی در کتابهایش میگوید او تقریبا در تمام دوران کودکی گرسنه بود!نقطه عطف زندگی گورکی آشنا شدنش با کتاب و کتابخوانی بود،وقتی در یک ظرفشوی خانه یکی از همکارانش او را با دوستی جدید یعنی کتاب آشنا کرد.دوستی که تا پایان عمر برای گورکی باقی ماند.البته مادربزرگی مهربان که قصه ها و افسانه های پریان را برای گورکی تعریف میکرد هم در پرورش خلاقیت و شوق آموختن او بی تاثیر نبود.شرایط روز به روز برای گورکی سخت تر میشد،مجبور میشد کارهای گوناگونی را امتحان کند و پیش نیاز این مشاغل سفرهای بسیار بود.سفرهایی که بعدتر تجارب درخشانی برای او به ارمغان آورد.او در همان اوان نوجوانی حتی اقدام به خودکشی کرد که خوشبختانه موفق نبود.نانوایی،کارگری،ملوانی،نگهبانی و دستفروشی از جمله مشاغلی بود که گورکی تجربه کرد.بعد از دوره ای سخت و مشقت بار در تفلیس ساکن شد و شروع به نگاشتن کرد.مجموعه داستان های کوتاهی که در ابتدا نوشت توجه محافل ادبی روسیه آن زمان را به خود معطوف کرد و شوق به نوشتن در او فزونی یافت.موفقیت های وی نام او را در کنار مشاهیر ادبیات روسیه همچون چخوف و تولستوی آورد.گورکی که دغدغه فقرا و محرومین از مواهب زندگانی را داشت با سیاست هم بیگانه نبود و کم کم به حزب بلشویک نزدیک شد.همزمان رنگ و بوی آثار او سیاسی تر شد.قهرمانان داستانهایش مردمی از طبقه پایین جامعه بودند،درست مثل خود او!چاپ رمان “مادر” که یک رمان انقلابی سترگ بود در خارج از روسیه و سپس ترجمه آن به روسی بیش از پیش نام او را بر سر زبان ها انداخت و روحیه انقلابی گری مردم تحت ظلم و استثمار حکومت تزاری را افزود.گورکی علاوه بر نوشتن داستان،مقالات تحلیلی هم می نگاشت و در جلسات روشنفکری حضور فعال داشت.پس از پیروزی انقلاب و روی کار آمدن بلشویک ها گورکی همچنان به نوشتن و فعالیت ادامه داد و آثار دیگری خلق کرد.هرچند وی در برخی مسائل با رهبر انقلاب یعنی لنین اختلاف نظر داشت اما این دلیل محکمی برای تایید این شبهه که وی توسط لنین تبعید شد نیست!گورکی سل داشت و آب و هوای شوروی برای بیماری وی مساعد نبود.او در ایتالیا،مکان جدید زندگی اش هم نوشتن را فراموش نکرد و کتابهای دیگری نوشت.بعد تر گورکی،به دعوت مستقیم شخص استالین به شوروی بازگشت و نشان لنین(عالی ترین نشان شهروندی)را دریافت کرد.گورکی چپ بود و انقلابی مینوشت اما این دلیل نمیشد او پنج بار نامزد نوبل ادبیات نشود!اما بنظر دلیل قانع کننده ای بود تا جایزه را به او ندهند!قلم گورکی بسیاری از خلق ها را با خود همراه ساخت و توده های بسیاری را در اقصی نقاط جهان با رئالیسم سوسیالیستی آشنا کرد،سبکی از نگارش که وی بنیانگذارش بود.برخی سینه پهلو و برخی حمله قلبی را دلیل مرگ گورکی دانسته اند اما احمقانه ترین علت مرگ را طبق معمول لجن پراکن های راست ذکر میکنند:دستور مستقیم استالین!کسی که خود گورکی را دعوت نمود و با وی رابطه دوستانه داشت!به جز “مادر” که مهم ترین اثر ماکسیم گورکی است آثار دیگری نیز از وی به فارسی ترجمه شده که همچنان و پس از گذشت سالها خواندنشان به افزایش آگاهی طبقاتی و نیز رشد روحیه انقلابی کمک میکند و میتواند عشق به خلق و تنفر به سرمایه داری را در هر خواننده ای بیافزاید:
“دوران کودکی”،”درجستجوی نان”،”دانشکده های من”،”استادان زندگی”،”آدم بیکاره” و “سه رفیق” مهم ترین آنهاست…
“به خاطر همین ترس بی معنی است که ما داریم هلاک میشویم و حاکمان از این ترس ما سوء استفاده میکنند آنها خوب میدانند که مردم تا وقتی که بترسند مثل درختهای غان در مرداب خواهند پوسید…”
┃مادر-ماکسیم گورکی-ترجمه محمد قاضی┃
ستاره سرخ ارىیبهشت 1403