سایت فدائی، ارگان رسمی سازمان اتحاد فدائیان کمونیست
گزارش سیاسی به کنگره هشتم
اوضاع جهان
در فاصله دو کنگره شاهد تحولات مهمی در عرصه جهان و منطقه هستیم. بحران و کشمکشهای قدرتهای بزرگ در عرصه جهانی نهتنها فروکش نکرده است بلکه ما شاهد تشدید تضادها و سرانجام بروز جنگ دیگری در اروپا و اخیراً در خاورمیانه هستیم.
در چهارچوب مناسبات سرمایهداری وقتی تضادها تشدید شوند و سرمایهداران نتوانند از طریق رقابت و سازوکارهای معمولی به انباشت سرمایه ادامه دهند، سرانجام برای خروج از بحران و دستیابی به بازارهای جدید، منابع مواد خام و نیروی کار ارزان به جنگ روی میآورند تا از طریق زور مناطق نفوذ خود را گسترش دهند و یا مانع دست درازی رقبا به مناطق نفوذ خود شوند. طبیعتا در این مرحله کنسرنها و کارتلهای عظیم تسلیحاتی رونق میگیرند و هرچه دامنه جنگ و کشتار گستردهتر شود آنها سود بیشتری به جیب میزنند و چنین است که شاهد جنگهای نیابتی و یا جنگها و رو در روئیهای بزرگ میان قدرتهای بزرگ نظیر روسیه و اوکراین و عملاً روسیه و ناتو در رأس آن آمریکا هستیم. در نتیجه این جنگ تاکنون میلیونها نفر آواره شدهاند صدها هزار انسان در میدانهای جنگ کشته و زخمی شدهاند و اقتصاد بحرانزده جهان بهویژه کشورهای فقیر بار نایابی و گرانی مایحتاج اولیه برای زنده ماندن را بر دوش میکشند. اما در این میان برنده اصلی کشورهای امپریالیستی و شرکتهای عظیمی هستند که بر مقدرات بشر حکم میرانند.
این جنگ هرچند یک جنگ بین کشورهای غربی و ناتو در کشور اوکراین از یکسو و روسیه از سوی دیگر محسوبمیشود اما ماهیتاً با جنگهای عراق، افغانستان و لیبی و سوریه و امثالهم که در آن قدرتهای امپریالیستی در رأس آنها آمریکا یک تاز میدان بودند، تفاوت بسیاری دارد. در جنگ اوکراین قدرتهای بزرگ و مسلح به انواع سلاحهای کشتار جمعی در برابر هم صفآرایی کرده و آخرین ابداعات خود در خصوص سلاحهای کشتار جمعی را به میدان نبرد سرازیر کردهاند بهطوری که در صورت گسترش جنگ خطر استفاده از سلاحهای هستهای که میتواند نابودی حیات روی کره زمین را در پی داشتهباشد، یک تهدید واقعی برای حیات بشر است.
آغاز هر جنگی هرچند بهدنبال رویدادهای کم اهمیت رخ میدهد، اما ابعاد گسترش آن با زمینههای تاریخی و تحولات عینی اقتصادی و اجتماعی و سیاسی ارتباطی دیالکتیکی دارند. جنگ کنونی در اوکراین و خاورمیانه نیز از این قاعده مستثنی نیست.
هم زمان با گسترش جهانی سازی و نئولیبرالیسم، انقلاب علمی در زمینه ارتباطات، فناوریهای دیجیتال، رفع موانع انتقال سرمایههای کلان و کالا و نیروی کار در سطح جهان، تغییرات مهمی را در ساختارهای اقتصادی و سیاسی و اجتماعی یکسری از کشورها به وجود آوردهاست. بسیاری از کشورها با داشتن نیروی کار ارزان و مواد خام در دسترس به محل انتقال تولیدات و فناوریهای کشورهای معظم سرمایهداری تبدیل شدند که با استثمار شدید و بهره گیری از نیروی کار ارزان، رشد شتابان را تجربه کردند و این امر در طول دو سه دهه اخیر به پدیداری اقتصادهای نوظهور و قطبهای جدید اقتصادی، نظیر چین، هند، برزیل، آفریقای جنوبی و امثال اینها منجر شد و متعاقب آن بلوکبندیهای مختلف اقتصادی تازهای پدیدار شدند که منافع اقتصادی کشورهای معظم سرمایهداری مسلط، بهویژه هژمونی امپریالیسم آمریکا را با چالشهای متعددی مواجه نمودهاند.
بهعبارت دیگر ما شاهد ظهور جهانی چند قطبی هستیم که یک تحول تاریخی محسوبمیشود که بههمراه خودش در سطح جهان چالشهای جدیدی را پدید آوردهاست. از جمله سلطه اقتصادی، سیاسی و فناوری طولانی مدت کشورهای معظم سرمایهداری غرب بر مقدرات جهان را به چالش کشیده است که تغییرات ژئوپلیتیک و ژنو اقتصادی و همانطور تغییرات در قوانین و مقررات تا کنونی بینالمللی متناسب با تغییرات جدید در توازن قوا از پیامدهای ناگزیر آن خواهد بود.
در عین حال گسترش جنگها و رویاروئیهای خطرساز در سطح جهان نیز دور از ذهن نیست. نگاهی به زمینهچینیها و اعمال سیاستهایی که منجر به جنگ در اوکراین شد مبین این واقعیت انکار ناپذیر است که عمده سیاست گذاریهای کشورهای معظم سرمایهداری در دست مجتمعهای نظامی و مالی است که بدون توجه به نابودی بشریت و محیطزیست به انباشت سرمایه از طریق دامن زدن به جنگ و درگیری در جهان مشغول هستند.
کم و بیش در سایر کشورهای امپریالیستی و بزرگ سرمایهداری نیز وضع به همین قرار است. باید توجه داشت که این شرکتها و کنسرنهای غولپیکر چند ملیتی که مرکز آنها آمریکاست نفوذ تعیین کنندهای در ساختارهای اقتصادی و اجتماعی سایر کشورها دارند و بسیاری از سران و تصمیم گیرندگان دولتها و مجالس قانونگذاری اغلب کشورها در هیئتهای مدیری و بازار سهام این شرکتها صاحب مقام هستند که گاه حتی منافع این مؤسسات را بر منافع ملی خود ترجیح میدهند. ایجاد زمینهها و دامن زدن به جنگ و کشتار و تداوم آن منافع سرشاری را نصیب این شرکتها میکند. از طرفی دول امپریالیستی برای ساکت کردن نیروی کار و جامعه معترض و نیز تأمین مخارج خود در شرایط بحرانی جنگ را بهترین گزینه برای رسیدن به اهدافاش در نظر میگیرد.
بنابراین ما در آینده هم شاهد تشدید تضادها و درگیریهای متعدد خواهیم بود. درعین حال طلایههای بیداری و آگاهی طبقه کارگر و تودههای زحمتکش مردم از هم اکنون در افق مبارزه برای دنیایی عاری از جنگ و کشتار و ستم و استثمار در افقها پیداست. اعتراضات و اعتصابات کارگری، تظاهراتهای میلیونی تودههای زحمتکش در سراسر این دو سال، نظامات منحط سرمایه داری را در هر رنگ و لون آن به چالش کشیدهاند وبا تشدید بحرانها و آشکارتر شدن ماهیت استثمار گر و جنگافروز سرمایه این مبارزات شدت خواهد یافت.
جنگ در خاور میانه
جنگ در خاور میانه در حالی آغاز شدهاست که نزدیک به دو سال از آغاز جنگ در اوکراین میگذرد و نهتنها کشورهای غربی در رأس آنها آمریکا و سازمان پیمان نظامی ناتو نتوانستهاند با شکست روسیه به اهداف شان برسند بلکه روسیه نیز هنوز نتوانسته است آن اهدافی که در حمله به اوکراین برای خود تعیین کرده بود، دست یابد. جنگ در حالی به بن بست خود میرسد که میلیاردها دلار از دسترنج تودههای مردم هر دو طرف در قالب تسلیحات در میدانهای جنگ صرف کشتار انسانها و تخریب محیطزیست شدهاست. از طرفی طولانی شدن جنگ، تشدید بحران اقتصادی در غرب و نبود چشمانداز پیروزی بر روسیه به تغییر صفبندیها در عرصه جهانی و تحکیم موقعیت برنامههای راهبردی نظیر «یک جاده یک کمربند» پیمانهایی نظیر بریکس و شانگهای سرعت داده است. در نتیجه جنگ و اعمال تحریمهای همه جانبه بر علیه روسیه بهامید درهم شکستن اقتصاد آن کشور و بهزانو درآوردناش در اوکراین منجر به از دست دادن بازار مصرف، منابع عظیم انرژی و مواد معدنی و محدودیت راههای مؤسسات و تجاری روسیه و بخشی از اورآسیا تمام شد. همه این عوامل زیربنایی به دیپلماسی آمریکا و اتحادیه اروپا در چهار چوب برنامه راهبردی آنها برای مقابله با «بلند پروازیهای چین» قبل از آغاز حمله حماس به مناطق اشغالی اسرائیل سرعت بخشید. علاوه بر آن یک هفته قبل از حمله حماس به مناطق اشغالی نتانیاهو در اجلاس سازمان ملل در ارتباط با طرح خاورمیانه جدید نقشهای را نشان داد که در آن مسیر دالان اقتصادی جدیدی ترسیم شده بود که از هند آغاز و از عربستان سعودی، امارات، اردن و اسرائیل گذشته و در نهایت از مسیر مدیترانه روانه اروپا میشد.
اجرای طرح دالان اقتصادی مزبور برای تأمین انرژی و نفت و گاز اروپا و مبادلات تجاری شرق و غرب هم برای اسرائیل و هم برای آمریکا که در تلاش رقابت با چین و حفظ هژمونی خود هستند و همچنین برای اروپا که با بحران اقتصادی، تورم و افزایش نارضایتی عمومی مواجه است از اهمیت راهبردی برخوردار است و عادیسازی روابط اسرائیل با اعراب در چهار چوب طرح «صلح ابراهیم»، در همین رابطه معنی پیدا میکند. اما ناگفته پیدا است که هم راه اندازی دالان اقتصادی مورد نظر آمریکا و اسرائیل و هم کشف و انتقال انرژی و مبادلات اقتصادی از هند تا مدیترانه با سردمداری اسرائیل، بدون حل مسئله فلسطین و یا بهعبارت دقیقتر حذف صورت مسئله فلسطین برای همیشه، امکانپذیر نمیبود. یک هفته بعد از سخنرانی نتانیاهو حمله ناگهانی حماس به مناطق تحت اشغال اسرائیل اگر با درک این حقیقت و بههم زدن طرح غرب و اسرائیل و کل معادلات منطقه هم صورت نگرفته باشد، اما در عمل چنین نتیجهای را به بار آوردهاست. با این وجود اقدام به نسل کشی و بمباران مداوم محل مسکونی، بیمارستانها و مدارس و کشتار وحشیانه مردم بی دفاع فلسطین در غزه با پشتیبانی کلامی و مالی و نظامی آمریکا و همپیماناناش در اروپا و اعلام علنی طرح اخراج فلسطینیهای ساکن غزه و و اسکان آنها در مصر و سایر کشورها، همان هدف را دنبال میکند و نشانمیدهد که پشت نسل کشی در غزه منافع اقتصادی و ژئوپلتیک خوابیده است به همان گونه که پشت زمینهچینی و دامن زدن به جنگ اوکراین و تداوم آن با کشتار و ویرانیهای بسیار، منافع اقتصادی و ژئوپلیتیک خوابیدهبود.
اکنون وقایع هم در جبهههای اوکراین و هم د ر غزه و خاور میانه بهسرعت در حال رخ دادن است. اینکه سیر وقایع به آنچه که نتانیاهو تحتعنوان «از این پس خاورمیانه جدیدی شکل خواهد گرفت» که در واکنش به حمله حماس اعلامکرد، تحقق خواهد یافت و یا با مقاومت فلسطین مواجه خواهد شد و شکست سنگینی را نصیب خود خواهد کرد، قابل پیشبینی نیست. در حالی که کشتی غرب در اوکراین در حال به گل نشستن است دامنه اعتراضات به نسل کشی دولت صهیونیستی اسرائیل و اعتراض به جنگ و کشتار در سرتاسر جهان بهویژه در اروپا و آمریکا که خود در باتلاق جنگ اوکراین
و بحران اقتصادی رشد راسیسم و نژادپرستی گرفتار است، در حال گسترش است. هر روز گروههای بیشتری از کارگران به صف اعتراضات میپیوندند. جنبش رهایی بخش فلسطین که پیش از این به حاشیه رانده شده بود و ستم و استثمار و بی حقوقی و نسل کشی مردم توسط نژادپرستان صهیونیسم در سکوت رسانههای مسلط ادامه داشت اکنون به مسئله افکار عمومی مترقی جهان تبدیل شدهاست و زمینه اتحاد و مبارزه مشترک کارگران و زحمتکشان عرب و یهودی و سایر ملل ساکن فلسطین را با امپریالیسم و طبقات ارتجاعی یهودی و عرب چه در قالب دولت نژاد پرست و صهیونیست اسرائیل و یا اسلامیستهای مرتجع نظیر حماس، فتح، جهاد اسلامی و گروههای مشابه آنها فراهم نمودهاست. اینکه تودههای زحمتکش مردم ساکن در سرزمینهای فلسطین با آگاهی و تشکل و اتحاد و گسترش مبارزه خواهند توانست بر حاکمیت نژاد پرست اسرائیل و گروهها و نیروهای اسلامی مرتجع که پرچمی دروغین را حمل میکنند و بهوسیله امپریالیستهای رنگارنگ و دول مرتجع منطقه حمایت میشوند، پیروز شده و به آزادی و حق تعیین سرنوشت خود برسند و یا اینکه دامنه جنگ در غزه گسترش خواهد یافت و کشورهای دیگر را به کام خود خواهد کشید را هنوز بهدقت نمیتوان پیشبینی کرد. اما میتوان به عینه مشاهده کرد با آغاز عملیات حماس در مناطق اشغالی و اقدام به مجازات جمعی مردم غزه و نسلکشی توسط اسرائیل و عکس العمل افکار عمومی جهان در حمایت از فلسطینیها استراتژی آمریکا، اسرائیل و اتحادیه اروپا در خاورمیانه را با چالشهای مهمی روبهرو ساختهاست. مصالحه کشورهای عربی با اسرائیل در چهارچوب صلح ابراهیم، اجرای دالان اقتصادی در رقابت با یک جاده و یک کمربند و موقعیت دولتهای عربی متحد آمریکا و… همه زیر سؤال رفته است و در حال حاضر سیاستهای آمریکا، اتحادیه اروپا و اسرائیل جنگ در غزه را به باتلاق دیگری برای آنها تبدیل نمودهاست و اکنون نه به آتش بس تن میدهند و نه قادرند با ادامه نسلکشی به اهدافشان برسند. در این میان جمهوری اسلامی تلاش دارد تا از یکطرف از طریق گروههای نیابتی به عملیات محدود علیه پایگاههای آمریکا در منطقه، آمریکا و اسرائیل را تحت فشار قرار دهد و از طرفی با اعلام عدم مداخله و درخواست آتش بس از درگیری مستقیم در جنگ اجتناب ورزد. در عین حال موقعیت خود را در میان افکار عمومی مردم مدافع حقوق فلسطینیها تحکیم کند.
نتیجهگیری
همان طور که مختصرا در بالا اشاره کردیم دگرگونیهای زیر بنائی در اقتصاد جهان و شکلگیری قطبهای اقتصادی جدید و به چالش کشیده شدن دنیای تک قطبی با رهبری آمریکا… عمده تحولات در گوشه و کنار جهان را تحتتأثیر قرار داده است و هیچ حادثه عمده و تحولی تعیین کننده در عرصه سیاسی، اقتصادی و ژئوپلتیک در جهان را نمیتوان خارج از تأثیر متقابل این روند مورد ارزیابی قرارداد. جنگ اوکراین که در پی ادامه بحران اقتصادی بعد از همه گیری کرونا و در چهار چوب استراتژی آمریکا برای بهزانو در آوردن روسیه و مهار چین صورت گرفت بیش از دو سال است که اتحادیه اروپا بهویژه آلمان را از بازار مصرف و انرژی ارزان قیمت روسیه و کشورهای اقمار ان محروم و به انرژی گرانتر وارداتی از آمریکا و سایر کشورها وابسته کرده است در نتیجه اعمال تعرفههای گمرکی وزارت دارایی آمریکا به برخی از کالاهای وارداتی از اروپا، بخش بزرگی از کارخانهها در اروپا تعطیل و یا به ایالتهای آمریکا نقل مکان نمودهاند. خلاصه کلام بحران اقتصادی تعمیق یافته و طی دو سال گذشته دهها اعتصاب کارگری و اعتراضات میلیونی در شهرهای مختلف اروپا, آمریکا بر علیه وضعیت موجود از جمله در اعتراض به ادامه جنگ که بیشترین فشار اقتصادی و سیاسی را بر نیروی کار وارد میکند، شکل گرفت. پاسخ سرمایه داری به این اعتراضات دامن زدن به جنگ و نیز بالا آوردن فاشیسم و خارجی ستیزی در ترس از آگاهی و به میدان آمدن نیروی کار بود که رفته رفته به ماهیت جنگ و دروغین بودن دموکراسی بورژوایی پی میبرند. دموکراسیای که با اعمال سانسور بر رسانهها… و حمایت امپریالیستهای غربی از نسل کشی رژیم نژادپرست اسرائیل در غزه ورشکستگی اخلاقی تمامعیار خود را نیز به نمایش گذاشتند. در چنین شرایطی شرکت در اعتراضات و مبارزه علیه سیاستهای امپریالیستها و نسلکشی در فلسطین و نیز حمایت از تشکلهای کارگری و سازمانها و احزاب چپ و انقلابی در منطقه از اهم وظایف ما کمونیستها و کارگران پیشرو ایران محسوبمیشود.
وضعیّت داخلی ایران
ایران نیز بهعنوان کشوری دارای موقعیت ژئوپلتیک مهم و ذخایر عظیم مواد خام و بازار بزرگ مصرف و و نیروی کار ارزان از این چرخه تحولات متأثر است. رژیم جمهوری اسلامی که خود با بحرانهای اقتصادی و سیاسی متعددی مواجه است از تشدید تضاد بین قدرتهای درگیر به نفع تحکیم موقعیت منطقهای و بین المللی خود وارد ائتلافهای منطقهای و جهانی میشود تا ضمن خنثی کردن تحریمهای غرب آنها را متقاعد به نزدیکی و سازش بنماید تا بتواند با دست یابی به منابع مالی بحران داخلی را مهار کند. از سوئی همین تغییر و تحولات موقعیتی را فراهم نمودهاست تا جنبشهای اجتماعی بر علیه ستم و استثمار و تبعیض و نابرابری بر زمینه بیش از چهار دهه سرکوب و بی حقوقی و فقر و فساد و چپاولگری گسترش یابد.
سال گذشته در تداوم اعتصابات، اعتراضات و مبارزات کارگران، زنان، دانشجویان و اقشار مختلف زحمتکشان شهر و روستا، بهویژه در پی خیزشهای 96 و 97 در شهریور سال 1401 شاهد یک خیزش عظیمی بودیم که همچون جرقهای آتش خشم تودههای مردم بهویژه جوانان را برافروخت.
این خیزش تحت شعار زن – زندگی – آزادی با پیشگامی زنان، این ستمدیدهترین بخش مردم ایران پایههای رژیم فرتوت مذهبی را به لرزه درآورد و بیش از شش ماه اصلیترین خواستها و مطالبات تودههای میلیونی مردم ایران را فریاد زد. از جمله خواست آزادیهای سیاسی، حقوق مدنی، پایان دادن به تبعیضها و ستمهای جنسیتی، ملی، مذهبی، پایان دادن به سرکوب، سانسور، زندان، شکنجه و فقر و فلاکت، استثمار و فساد گسترده دولتی، رانتخواری، بهویژه سرنگونی کل نظام مذهبی حاکم از جمله خواستها و مطالبات مطرح در خیزش زن، زندگی، آزادی بودند که در واقع خواستها و مطالبات انباشت شده و به تعلیق افتاده اکثریت تودههای مردم ایران محسوب میشوند. هرچند که رژیم با سرکوب و کشتار زنان، جوانان و کودکان و دستگیریهای گسترده فعالین اجتماعی سیاسی و کارگری توانست این خیزش عظیم را مهار کند اما این این خیزش که از اعماق جامعه و در تداوم چهل سال مبارزه برای آزادی و پایان دان به ستم و استثمار و تبعیض و نابرابری شکل گرفتهبود دستاوردهای بی بازگشتی را هم در عرصههای مختلف از جمله اتکّا به نفس زنان در مبارزه علیه مردسالاری و زن ستیزی و قوانین ارتجاعی تحمیلی از سوی نظام مذهبی حاکم و کشاندن هرچه بیشتر زنان اقشار مختلف به صحنه مبارزه و تغییر توازن قوا در محل زیست و کار به نفع زنان، تحمیل حجاب اختیاری در حد گستردهای به رژیم و بخش سنتی جامعه، برجسته شدن شعار متحد کننده مبارزه علیه تبعیضات جنسی و ملی و طبقاتی در ایران که زمینه اتحاد قدرتمند در جامعه را فراهم میآورد. تأثیر در روحیه و تفکر جوانان در میدان مبارزه و تجربه کردن اشکال مختلف سازمان یابی و سازماندهی و مبارزه و شیوههای مختلف تبلیغ و ترویج و سایر دستاوردهایی که بی شک نهتنها از بین نرفتهاند بلکه سازوکار سیاسی و تدارکاتی و عملی تداوم مبارزه و شرکت تعیین کننده در تحولات آتی را هم فراهم نمودهاند. و بدون شک این مبارزات این بار در فاز بالاتری ادامه خواهد یافت چرا که تحقق مطالبات اصلی و خواستهای تودههای میلیونی نیروی کار و زحمت به تغییرات بنیادی در ساختار اقتصادی و اجتماعی ایران نیاز دارد که تنها با سرنگونی طبقه حاکم و درهم شکستن قدرت سیاسی و نظامی بوروکراتیک آن امکانپذیر است.
در این مبارزات فقدان سازمانهای سراسری که این مبارزات مطالبات و خیزشهای تودههای مردم را سازمان داده و براساس برنامهای مدون و استراتژی و تاکتیکهای درست هدایت کند و نیز فقدان تشکلهای کارگری و پراکنده بودن اعتصابات و اعتراضات از ضعفهای بارز جنبشها و خیزشهای است که هراز گاه هم چون ققنوس از خاکستر خود بر میخیزند و با شجاعت و شهامت به نبرد علیه نظام حاکم میپیوندند.
این خیزشهای ناگهانی و تودهوار ناشی از اعمال سیاست سرکوب طولانی مدت و تلنبار شدن خشم فروخفته تودههای به جان آمده اقشار مختلف مردم که هرکدام بهنحوی از اعمال ستم و استثمار و تبعیض و نابرابری به جان آمدهاند، صورتمیگیرد. ترکیب طبقاتی این جنبشها شامل اقشار و لایههای تهی دست خردهبورژوایی، زنان، جوانان، کارگران بیکار و یا شاغل در مؤسسات خرد، بخشی از شاغلین در کسب و کارهای خانگی و استارت آپ ها و کارگران و کارکنان مؤسسات خدماتی و صنعتی که با بحران و تعطیلی و یا تعلیق دستمزدها مواجهاند، بخشی از بازنشستگان، دانشجویان و دانشآموزان، حاشیهنشینان، مهاجرین و… تشکیلمیشود که خواستها و مطالبات این اقشار وسیع بدون تشکل و تحزب تعریف شده در شعارهای سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی، نابودی ستم و تبعیضات ملی، جنسیتی و طبقاتی متبلور میشود که طبیعتاً خواستههایی نظیر آزادیهای سیاسی، پاسداری از محیطزیست، کار، مسکن، آزادی را در بر میگیرد که بهدلیل جو سرکوب هنوز شفافیت لازم را پیدا نکردهاند. بدیهی است که کارگران چه به مثابه شهروند و چه بهصورت تجمعات در این و یا آن محل کار در این خیزش مشارکت داشته و خواهند داشت اما طبقه کارگر بهعنوان طبقه آگاه به منافع طبقاتی خود که بتواند با دست زدن به اعتصاب عمومی و تظاهرات مستقل خیابانی در این خیزشها شرکت بکند، مستلزم خیلی از پیششرطها است از جمله داشتن حزب سیاسی، تشکلهای فراگیر طبقاتی نظیر اتحادیهها و سندیکاها، کمیتههای کارخانه و غیره که متأسفانه در شرایط فعلی بهرغم تلاشهای خستگیناپذیر فعالین و پیشروان کارگری این امر صورت واقعیت به خود نگرفتهاست.
وظیفه کمونیستها و نیروهای پیشرو ضمن شرکت در مبارزات جاری در وهله اول کمک به ارتقا سطح آگاهی طبقاتی و سوسیالیستی کارگران و سازماندهی هستههای سرخ به مثابه سنگ بنای تحزب کارگران و کمیتههای کارخانه و سایر تشکلهای تودهای کارگری نظیر اتحادیهها و سندیکاها است و همزمان تلاش برای اتحاد جنبشهای اجتماعی انقلابی و مترقی که در راستای رهایی از ستم و استثمار و زور و سرکوب و رهایی از تبعیضات و ستمهای ملی، جنسی و طبقاتی و پاسداری از محیطزیست مبارزه میکنند، در یک جبهه انقلابی باهدف سرنگونی انقلابی نظام حاکم و ایجاد تغییرات بنیادی در ساختارهای اقتصادی و سیاسی ایران مبتنی بر شوراها است.