اتحاد فدائیان کمونیست
کار ، مسکن ، آزادی ، جمهوری فدراتیو شورائی!

“چه باید کرد؟”

حدود هشتاد روز از خیزش سراسری و انقلابِ جاری ایران میگذرد،اما هنوز هم دیکتاتور و اعوان و انصارش روی کار هستند و به خوردن خون مردم، کشتن جوانان، متعفن ساختن جامعه و ساختن جهنم روی زمین مشغولند. ایراد کار کجاست؟ چرا علیرغم اعتراضات سراسری، اعتصابات گسترده، حمایت های بین المللی، فشارهای همه ی اقشار از دانش آموز و دانشجو گرفته تا کارگر و بازاری، از معلم و استاد گرفته تا روزنامه نگار و فیلمساز، باز هم حکومت سرنگون نمیشود؟

چرا ساقط کردن دیکتاتوری جمهوری اسلامی اینقدر سخت تر از حد انتظار شد؟ کجای این مبارزه اشتباه و کدام حرکات کم یا اضافی بوده است؟ در این مقاله مهم ترین دلایل هنوز ساقط نشدن رژیم را با هم بررسی میکنیم. هیچ یک از مواردی که در مقدمه مطرح کردیم، مذموم یا اضافی نیست و قطعا برای پیشبرد اهداف انقلابی در هر کشوری لازم است تمام آنها بخوبی اجرایی شود. اما شاید مهمترین دلیل اینکه تمام اینها هنوز جواب نداده، لازم اما کافی نبودن آنها بوده است. اعتصابات هماهنگ کسبه، اعتراضات گسترده ی توده ای، تجمعات دانشجویی، هجوم به مراکز نظامی و شبه نظامی و انقلابی نگه داشتن فضای جامعه از طرق مختلف (شعارنویسی، پخش اعلامیه و شب نامه، عمامه پرانی، هشتگ زدن و…)همه مفید و موثر است اما باید گفت اولا این موارد کافی نیست و ثانیا این ها هیچکدام در بهترین و موثر ترین حالت خود اتفاق نیافتاده است. قطعا در این مدت تجمعات توده ای در سراسر کشور بسیار گسترده و وسیع بوده، اما واقعیت این است، تجمعات توده ای هرچقدر هم گسترده باشد به تنهایی نمیتواند منجر به سرنگونی رژیمی تا دندان مسلح شود. شهرهای ایران همه میلیتاریزه شده و کاملا در وضعی نظامی به سر میبرند، از این رو نیروهای رژیم در بالاترین حالت آمادگی قرار داشته و توان سرکوب و خفه کردن اعتراضات را بخصوص اگر دور از خشونت باشد دارند. ضمن آنکه همین تجمعات هرچند در موارد زیادی گسترده و میلیونی بوده است اما چون برنامه ی مشخصی برای تکرار و تداوم آن وجود نداشته بعد از چند روز به جزئی از تاریخ بدل شده و دیگر از آن خبری نشده. موارد دیگر نیز در وضعی بهتر از این به سر نمیبرند، اعتصابات هرچند در چند مرحله اعلام شد و استقبال نسبتا خوبی از جانب مردم نیز شکل گرفت اما باز هم نبود برنامه ریزی مشخص برای اعتصابات آینده نتوانست آنرا تداوم بخشیده و یا به سایر بخشها به جز بازاریان و برخی رانندگان گسترش یابد. مبارزات رادیکال و حرکات شبه نظامی نیز باز هم بدلیل نبود چارچوب مشخص، تجربه و برنامه ریزی تنها توانست خساراتی کور (هرچند در مواردی با ارزش اما محدود از نظر گستردگی جغرافیایی و تعدد) به رژیم واردآورَد. تحصن ها و تجمعات نیز به دستگیری تعداد زیادی از دانشجویان و سایر اقشار ختم شد. اما برنامه ریزی برای تحرکات، اعتصابات، مبارزات و تجمعات گسترده و موثر بدون شک نیازمند رهبری است. رهبری میتواند کاملا مردمی باشد و منظور از رهبری وجود یک شخص برای هدایت تمام حرکات انقلاب نیست، اما قطعا باید نیروها، کادرها، کمیته ها و یا گروههایی وجود داشته باشند تا لیدری تجمعات، طرح ریزی تهاجمات، زمانبندی اعتصابات و شکل دهی به خیزشهای موجود را هدایت کرده و به تاثیر مضاعف و چند برابری آن کمک کنند. نبودِ رهبری و کمیته هایی که به خیزشهای انقلابی سر و سامان دهد موجب افزایش چشمگیر تلفات، ضربات سهمگین به مردم، لو رفتن و دستگیری مفرط انقلابیون خواهد شد و این همان چیزی است که ما اکنون با آن مواجهیم! آمار بالای کشته شدگان، قربانیانی که بخشی از مال یا جانشان را از دست داده اند، خانواده های داغدار، جوانانی که در زندانهای مخوف رژیم در حال شکنجه اند، دانشجویانی که از دانشگاه و شاغلینی که از شغلهایشان اخراج شده اند، کودکانی که پدر یا مادرشان و والدینی که کودکشان را از دست داده اند و بسیاری دیگر از خسارات گوناگون که گریبان مردم را گرفته است. یکی از مهم ترین دلایلی که انقلاب جاری فاقد رهبری است، تعدد و متنوع بودن مردم معترض است، به گونه ای که از زن و مرد، جوان و پیر، کارگر و کارمند، کاسب و استاد دانشگاه، کم سواد و تحصیلکرده میتوان در میان توده های معترض کسانی را یافت. و همین موجب میشود مردمِ ناراضی هر یک گرایش فکری و سیاسی خاص خود را داشته باشند و هر یک تنها به درستی و صواب راه خود معتقد باشند و این کار را برای هدایت و رهبری گروههای مختلف سخت میکند. اما چاره چیست؟ آیا میتوانیم دست روی دست بگذاریم تا چند روز دیگر این خیزش نیز همچون تمام خیزشهای چهاردهه ی پیش شکست بخورد و باز هم ما بمانیم و کوله باری از اندوه و افسوس؟! آیا میتوانیم راحت بخوابیم زمانیکه میدانیم بسیاری در این لحظه در حال اذیت و آزار رفقای در بند ما هستند؟ آیا باید کارِ خیزش اخیر و انقلاب جاری را تمام شده بپنداریم و به سایر امور روزمره مان بپردازیم؟ قطعا پاسخ هر انسان آزاده و وجدانِ پاکی به این پرسش یک نه بزرگ است. نه تنها نباید پا را پس کشیده و همه چیز را تمام شده بدانیم بلکه باید پر قدرت تر، مستحکم تر و از همه مهمتر با برنامه ریزی تر و متحد تر به نبردمان را تا سقوط کاملِ دیکتاتوری عمامه ادامه دهیم از این رو لازم و حیاتی است حالا و در زمانی که جبهه ی مرتجع راست در حال تجدید قوا و یارگیری برای آینده است اقداماتی خطیر و گرانمایه داشته باشیم.

ضروری است بعنوان نیروهای انقلابی چپ، این جبهه ی انقلابی را بیش از پیش تقویت کرده و از هیچ اقدامی برای این مهم فروکاست نکنیم. دعوت از تمام احزاب، سازمانها، گروهها و افراد چپ مترقی برای تشکیل صفی پرتوان، کارا و گسترده، اهتمام فزاینده به کار تبلیغاتی و نشر عقاید و اسلوب فکری مترقی سوسیالیستی به نحوی که هم موجبات آشنایی مردم با آرمانهای چپ را فراهم آوَرَد و هم به مقابله با تبلیغات منفی دو رژیم حال و سابق ایران علیه کمونیسم بپردازد، تشکیل کمیته های مسلح در نقاط گوناگون از سطح محلی تا ایالتی، برنامه ریزی برای حملات سازمان یافته، انواع عملیات ایذایی و نیز نبرد مسلحانه، ارتباط بیش از پیش و جدی تر از قبل با توده های مردم و بخصوص نسل جوان از روشهای گوناگون (برنامه سازی های تلویزیون ماهواره ای، نشر و توزیع اعلامیه، شب نامه و نشریه در میان توده ها، فعالیت مضاعف در فضای مجازی و…) و تلاش برای تقویت نیروهای مبارز در قالب کمیته های تشکیل شده مهم ترین مواردی است که میتواند به پیشبرد هرچه بهتر انقلاب ایران منجر شود. نکته ی مهم دیگری که باید حل و فصل شود از بین بردن این خوش خیالیِ ساده دلانه و کودکانه در جامعه است که عده ای(با جمعیتی بسیار!) گمان میکنند میتوانند با پخش کردن شکلات، برداشتن روسری در مترو، شعار دادن در کنسرتهای خارج از کشور، گل دادن به نیروهای پلیس و کامنت گذاشتن زیر پستهای مختلف در فضای مجازی رژیم را سرنگون کرده و براحتی انقلاب کنند! این خیال پوچ نه تنها راه به جایی نمیبرد بلکه به جامعه نوعی امیدی کاذب تزریق میکند که بقیه نیز به دنبال روشهای بدون خشونت و غیر رادیکال بروند و تردیدی نیست که نمیتوان با شکلات به جنگ شات گان و دوشکا رفت! حالا وقت آن رسیده خوش خیالی را کنار گذاشته و با نهایت توان که منوط به تشکیل جبهه ای کمونیستی و واحد است به نبردمان با دیکتاتوری مرتجع اسلامی ادامه دهیم تا پاره شدن زنجیر هایمان را در روز آزادی جشن بگیریم!

زنده باد سوسیالیسم!

زنده باد آزادی!

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.