اتحاد فدائیان کمونیست
کار ، مسکن ، آزادی ، جمهوری فدراتیو شورائی!

پیروز شکست خورد!

ستاره سرخ

صبح سه‌شنبه، نهم اسفندماه خبرِ تلف شدنِ تنها توله یوزِ باقی مانده تحت حفاظت محیط زیست اعلام شد.خبری که با واکنش‌هایگسترده مردم ایران مواجه شد.ناکارآمدی سازمان حفاظت از محیط زیست، سازمان منابع طبیعی، دامپزشکی و دیگر نهادهای مرتبط،بار دیگر موجب ضربه به حیات وحش کشور شد.این نخستین بار نیست که عدم برنامه‌ریزی مناسب، نبودِ ساز و کارهای دقیق و کارا وفقدان مدیریت بحران، به کشور صدمه می‌زند.

مسئولان ایرانی عادت دارند تنها وقتی برای حل یک مسئله اقدام کنند که دیگر خیلی دیر شده باشد! در زمینه حیات وحش و حیواناتایران، شاهد انقراض گونه‌های مختلف جانوری بوده‌ایم و با گونه‌های در خطر انقراض بسیاری نیز طرفیم اما نهایت برنامه‌ریزی و طرحمسئولان مملکت برای جلوگیری از این فاجعه، دست به دعا بردن و یا نهایتا انتقال حیوانات به یک لابراتوار و محیط آزمایشگاهی بدور اززیستگاه طبیعی آنهاست!

اما نکته‌ی قابل توجه که معمولا از آن غافل می‌شویم این است چرا و چگونه سلامت و هستیِ یک توله یوز یا هر حیوان دیگری که جریانغالب رسانه‌ای سعی در بزرگ نمودن آن دارد بارها و به مراتب از جان انسان‌ها مهم‌تر و پررنگ‌تر نشان داده می‌شود؟! تاکید می‌کنیم اینسرمایه‌داری و سیاستِهمه چیز کالاستِبرآمده از اندیشه اوست که حیوانات را بی ارزش نشان می‌دهد تا شکار بی‌رویه و مکررگونه‌های حیوانی را برای سود بیشتر توجیه کند و سوسیالیسم همواره به حقوق حیوانات و جانداران گوناگون معتقد بوده و هست. اما نکتهاین است زمانی که خبر بیماریِ  پیروز اعلام شد با حجم عظیم و باور نکردنی پست‌ها، استوری ها، خبرها و گزارش‌های مرتبط به اینمسئله روبرو شدیم، این موضوع آیا در موردِ انسان‌ها هم صدق می‌کند؟ آیا با دیدن زباله گردهایی که برای بدست آوردن لقمه‌ای نان بهآلوده‌ترین نقاط هستی سر می‌زنند هم دلمان می‌سوزد و وجدانمان تیر می‌کشد؟

آیا زمانی که کودکی خردسال را می‌بینیم که مجبور است کار کند تا کمک خرج مادر مریضش باشد هم اشک از چشمان‌مان سرازیرمی‌شود؟

آیا با دیدن کارگرانی که از کار بیکار شده و تصمیم به خودکشی گرفته‌اند باز هم احساس مسئولیت اجتماعی می‌کنیم؟!

حقیقت این است که نه! ما شرطی شده‌ایم که گله‌ای فکر کنیم و گله‌ای عمل کنیم!‌ وقتی یک هنرپیشه یا فوتبالیست مشهور عکسِ گربه‌ای باپای شکسته را استوری می‌کند ما چرا نکنیم؟ حتما او چیزی می‌داند که این کار را می‌کند پس ما هم باید از او تقلید کنیم. هنگامی کهبرای کمک به سگ‌های ولگرد و تامین غذایشان فراخوان داده می‌شود ما چرا حمایت نکنیم؟ هرچه باشد آنها بیشتر از ما می‌فهمند چرا کهمشهوراند و صاحب تریبون! شوربختانه این طرز فکری است که جامعه ما در آن غوطه‌ور است و هرگونه نقد و ایراد به آن با تندترینلحن‌ها پاسخ داده می‌شود. اما آیا کسی اهمیت می‌دهد همان بازیگر و فوتبالیستی که خبر مرگ پیروز را با ایموجی قلب شکسته و گریهاستوری می‌کند برای کشته شدگان خیزش اخیر نیز ابراز تاسف کرد؟یا اگر کرد آیا چنین با آب و تاب بود؟ تکرار می‌کنم شکی نیست کهبی عرضگی، بلاهت، سوء مدیریت و تفکر دقیقه نودی مسئولان کشور موجب این اتفاق ناگوار شد که آخرین توله یوز محافظت شده را هماز دست بدهیم و از دست رفتن گونه‌ای در حال انقراض (آنطور که می‌گویند اما در واقع باید گفت منقرض شده)بسیار مهم و حائز اهیمتاست اما دو نکته را یادمان نرود،ما هنوز داغدار بیش از پانصد نفر از عزیزانمان هستیم و هنوز زمان زیادی از آن فاجعه نگذشته استپس سعی کنیم در دامِ تله‌های حکومت و مزدورانش و پروپاگاندای رسانه‌ای نیافتیم. هنوز هم باید اساسِ تمرکز و تمرکز اساسی ما برروی مسئله مطالباتمان، معیشت‌مان و در یک کلام انقلاب‌مان باشد و چنین آدرس‌های غلطی را بعنوان علت‌العلل تمام فجایع موجود بهخود و دیگران قالب نکنیم!

و نکته دوم این که بخاطر بسپاریم آسیب رساندن به انسان‌ها، خانواده‌ها، محیط‌زیست، گونه‌های گیاهی و جانوری، زیست بوم‌ها،دریا،جنگل، کوه، کویر، ساحل و هر آنچه در جهان هست در سرمایه‌داری تازگی ندارد و سرمایه‌دار و حکومتش از هیچ راهی برای کسب سودبیشتر فروگذار نمی‌کند. بنابراین آنچه اهمیت دارد این است روشن شود که این خودِ تفکر سرمایه‌داری است که موجباتِ آسیب رساندن بهتمام هستی را فراهم می‌کند و نه این شخص یا آن شخص. بنابراین هرچقدر هم اشخاص را درست، لایق و با دقت در جایگاه هایشانقرار دهیم و هرچه قدر هم انسان‌های دلسوز و مهربانی باشیم تا زمانی که دلیل اصلی وضعیت موجود را نشناسیم و سعی در از بینبردن آن نداشته باشیم محال است با سیستم غلط موجود بتوانیم مشکلات را حل کنیم!

ستاره سرخ

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.