سایت فدائی، ارگان رسمی سازمان اتحاد فدائیان کمونیست
نتیجه انتخابات آمریکا: ادامه استثمار در داخل و جنگ و سلطهگری در خارج
کمونیستها همیشه گفتهاند که دموکراسی بورژوائی فریبی بیش نیست و در حقیقت دموکراسی هست، اما برای اقلیتی محدود از صاحبان قدرت و ثروت. تاریخ بارها نشان داده و هر نسلی از بشر به تجربه نیز مشاهده کرده است که این تحلیل مارکسیسم از دموکراسی نوع بورژوائی و مرسوم آن حقیقتی انکارناپذیر است با این وجود هنوز افراد زیادی هستند که هر چند ادعا میکنند به آن اقلیتی محدود تعلق ندارند اما ما را شماتت میکنند که در تحلیل خود جنبههای مثبت دموکراسی بورژوائی را نادیده میگیریم، که در کشورهائی نظیر ایران یک آرزو است که برای تحقق آن باید مبارزه کرد، مثل آزادیهای مدنی سیاسی که در دموکراسیهای بورژوائی کشورهای معظم سرمایهداری نظیر ایالات متحده آمریکا شاخصترین ومتکاملترین و پر ادعاترین دموکراسی بورژوائی برقرار است . البته این اتهامی رزیلانه بیش نیست. کمونیستها همواره پیشگام مبارزات دموکراتیک و آزادیهای سیاسی در همه کشورهای جهان از جمله کشورهائی نظیر ایران و آمریکا بوده و هستند. آنچه که بهنام دموکراسی و آزادیهای مدنی در این کشورها مطرح است، دستاورد مبارزات طبقه کارگر با پیش گامی کمونیستها بوده است اما همین دستاوردهای نیز در این دموکراسیها به انواع حیل مخدوش شده و تا جائی مورد قبول طبقه حاکم است که منافع او را به خطر ناندازد علاوه بر آن این دستاوردهای دموکراتیک در ساختار جوامع بورژوائی صرفا به تزئین دیکتاتوری و انحصارطلبی جناح های بورژوازی تبدیل شده است. جائی نظیر آمریکا هر چهار سال یکبار مردم را به پای صندوقهای رای میآورند تا به نماینده یکی از جناح های قدرتمند بورژوازی که در دو حزب دموکرات و جمهوریخواه متشکل شدهاند و میلیاردها دلار خرج کمپینهای انتخابات میکنند رای دهند، نمایندگان واقعی اکثریت مردم یعنی تودههای کارگر و زحمتکش محلی از اعراب ندارند.
انتخابات اخیر ایالات متحده آمریکا هم استثنائی بر این قاعده نیست که دموکراسی در این کشورها تنها برای اقلیت ناچیزی از طبقه حاکم برقرار است. دموکراسی در آمریکا آزادی رقابت بین دو حزب حاکم در ایالات متحده آمریکا، میان ترامپ و هریس معنی مییابد . میان دو جناح از ثروتمندان یعنی ادامه استثمار در داخل و اعمال دیکتاتوری و ستم استثمار و جنگ و ویرانی در اقصی نقاط جهان این است دموکراسی بورژوائی یعنی پیروزی سرمایهداران و مجبور کردن کارگران برای گزینهای مرگبار بین نماینده این و یا آن جناح از سرمایهداران.
برای واکاوی این که عمده رای دهندگان به ترامپ از طبقه کارگر و تهی دستان بودند نشان از این واقعیت دارد که بحران مالی 2008 به این سو اقتصاد ایالات متحده به عنوان بزرگترین اقتصاد جهان با چالشهای زیادی مواجه شد پس از بحران، دولت آمریکا و بانک مرکزی اقدامات گستردهای برای تثبیت اقتصاد انجام دادند. این اقدامات شامل بستههای محرک اقتصادی، کاهش نرخ بهره و خرید داراییهای مالی بود پس از بحران، اقتصاد آمریکا به تدریج بهبود یافت و رشد اقتصادی بازگشت. با این حال، چالشهایی مانند نابرابری درآمدی، بدهیهای دولتی و برخی مشکلات ساختاری موجب شد تا در دوره بحران کرنا و بعد از آن اقتصاد آمریکا با تورم و رکود همراه شد به افزایش گسترده فقر، بیکاری و هزینههای کمر شکن مایحتاج زندگی توده به اعتراضات و اعتصابات متعدد دامن زد.
در ماه اکتبر اعتصاب بیش از 50 هزار کارگر بنادر که خواهان افزایش دستمزدها، پایان دادن به اخراج، کاهش حجم کار و تضمین حقوق بازنشستگی شدند. اعتصابات بزرگ دهها هزار نفری بوئینگ، دهها هزار کارگر هتل و خدمات عمومی برای افزایش دستمزدها برگزار شد. برغم موفقیت برخی از اعتصابات اما در آستانه انتخابات، کمپین انتخاباتی گسترده دو طرف مبارزه واقعی طبقه کارگر و زحمتکشان را از عرصه کارخانه و میادین شهرها به نبرد برای قدرت سیاسی دو جناح از کلان سرمایهداران سوق داد.
مبارزه انتخاباتی کاندیدای این دو جناح به سیرکی تهوعآور و نمایشی از بگو مگوها و تحقیر و توهین و ایرادگیریها به قد و قواره و رنگ پوست هم دیگر و سخنان پیش پا افتاده کاندیداها ختم میشد که به همراه کف زدن و هورا کشیدن هوادارانی بود که با خرج میلیونها دلار در محلهای تزئین شده سخنرانیها جمع میکردند . مدیای دو طرف چنان فضائی بهوجود آورده بودند که برنامه کاندیداها برای رفع مشکلات اقتصادی، سیاسی، محیط زیستی و فقر و جنگ و شکاف طبقاتی محلی از اعراب پیدا نکند .
با این حال از لابلای گفتارها و ادعاها میشد فهمید که هر دو جناح سرمایهداری نا توان از ارائه راه حل بحران کنونی چه سمتگیری را مطلوب منافع خود ارزیابی میکنند.
پلاتفرم کاملا هریس در شعار «مسیری جدید به جلو و فرصتی برای رقابت و موفقیت» منعکس بود و اینجا و آنجا از جمله مبارزه با افزایش قیمتها، یارانه مسکن به فقرا، معافیتهای مالیاتی برای خانوادههای کم در آمد، افزایش مالیات شرکتها تا 28 درصد و گسترش بیمه سلامتی، اختیار سقط جنین و حمایت از حقوق اقلیتهای جنسی را جزو برنامه آینده خود اعلام میکرد که برای جذب طبقه کارگر و اقشار محروم طراحی شده بود. اما این وعده ها کاریکاتوری از همان وعدههای انتخاباتی چهار سال قبل بایدن بود که مردم پوچ بودن آنها را در سالهای گذشته تجربه کرده بودند . عجیب است که این وعدههای توخالی هم برای محافل کلان سرمایهداران قابل تحمل نبود . ترامپ مدعی شد که « رفیق کاملا میخواهد کنترلهای سوسیالیستی قیمت را بر قرار بکند . این تسلط کمونیستی بر کشور ما ست » ایلان ماسک یکی از ثروتمندترینهای روی زمین که با پخش میلیونها دلار برای ترامپ رای جمع میکرد مدعی شد هریس یک کمونیست به تمام واقعی کلمه است» ترامپ وعده داده است که مالیات بر شرکتها را تا 15 درصد کاهش دهد و از همان اول شروع به شناسائی و اخراج متعصبان مارکسیست از آموز ش و پرورش خواهد کرد» مقررات تجاری را حذف اختیارات اتحادیههای کارگری و بودجه ایمنی و بهداشت محیط کار را کاهش خواهد داد. مورد دیگری که ترامپ در تبلیغات انتخاباتی زیاد مطرح میکرد جبران کسری بودجه شش تریلیون دلاری آمریکا از طریق اعمال تعرفه به واردات کالا ها از جمله تعرفه 60 در صدی به کالاهای وارده از چین بود که عملا به رشد تورم منجر شده و فشار اقتصادی آن بر گرده طبقه کارگر و زحمتکشان گذاشته خواهد شد.
با این حال دیدیم که هرچه پیروزی راست افراطی آمریکا در چشم انداز نمایان میشد سهام شرکتها و موسسات مالی که میلیونها دلار کمک به کمپین انتخاباتی ترامپ داده بودند و از انتخاب او منتفع میشدند ، بالا رفت و سرمایهگذاران شروع به خرید سهام کردند . سهام بانک ها و شرکتهای عظیمی همچون ستی بانگ، جی پی مور گان، شرکت ارز دیجیتال، امپراتور زندانهای خصوصی، بانک آمریکا، بانکهای وا ل استریت، کانتور فیتز جرالد و دهها موسسه مالی و شرکتهای دیگری که از روی کار آمدن راست افراطی سود میبردند. واکنون با برنده شدن ترامپ این کوسههای وال استریت و تمام آن شرکتها و افراد میلیاردری که به کمپینگ ترامپ پول و امکانات رسانهای داده بودند، مترصد بدست آوردن پستهای مهمی در دستگاه دولتی و قانونگذاری و سایر موسسات پر آب و نان هستند تا از طریق تسلط به قدرت اجرائی و قانونگذاری آنچه که به نفع شان است تصویب کرده و به اجرا بگزارند و قراردادهای میلیاردی از بودجه عمومی و دسترنج زحمتکشان و در آمدهای ناشی از خون و رنج مردمان دیگر کشورهای گرفتار در جنگ و ویرانی را ببلعند .
از لحاظ سیاست خارجی هم نباید انتظار تغییرات مهمی داشت. هر دو جناح سلطه طلب و جنگ افروز میدانند که با دامن زدن به جنگ و در گیری در نقاط مختلف جهان میلیاردها دلار از طریق فروش تسلیحات عایدشان میشود. بهعلاوه هر دو جناح از ادامه و تحکیم رهبری آمریکا و برتری بی چون و چرای آن بر رقبای اقتصادی و نظامی در جهان دفاع میکنند .هر دوی آنها چین را دشمن و چالش اصلی دانسته و هدف خود را ادامه رهبری آمریکا و پیروزی آن در رقابتهای قرن بست و یکم اعلام کردهاند .
در خاور میانه نیز که اکنون درگیر جنگی ویرانگر است در رابطه با استراتژی عمومی آمریکا مبنی بر ادامه سلطه بر منطقه اختلاف جدی میان دو جناح بورژوازی امریکا وجود ندارد. دفاع بی قید و شرط از اسرائیل و نسل کشی آن در فلسطین و لبنان و حفاظت از منافع آمریکا و احتمال گسترش جنگ و کشانیده شدن پای ایران به جنگی مستقیم و در ادامه جلوگیری از نفوذ چین و روسیه و ایجاد و یا تقویت گروه هائی نظیر داعش و القاعده در افغانستان تاجیکستان و سایر نقاط هم مرز با چین و روسیه از جمله اهداف بلند مدت استراتژی آمریکا بوده و خواهد بود که تنش در منطقه را افزایش خواهد داد. در مورد مناطق دیگر در گیر جنگ، نظیر اوکراین، با روی کار آمدن ترامپ سیاست آمریکا تغییر چندانی نخواهد کرد. تنها تفاوت این است که جمهوری خواهان میخواهند بار بیشترمخارج جنگ را بر دوش متحدان اروپایی خود بگذارند. این درحالی است که تشدید تنش در آسیای شرقی و دریای چین و جزیره تایوان نیز که ائتلافی از ژاپن ، استرالیا و دیگر کشورهای کوچک به رهبری امپریالیسم آمریکا در حال تدارک هستند، بی شک در دوره ترامپ تشدید خواهد شد.
با روی کار آمدن راست افراطی، امپریالیسم آمریکا هارتر از قبل برای خروج از بحران به اقدامات جنونآمیزی دست خواهد یازید، بهویژه در فضائی که راست افراطی و جریانات فاشیستی در کشورهای معظم سرمایهداری در حال قدرتگیری هستند .
گردش به راست افراطی طبقه حاکم در آمریکا به تشدید سیاست فشار اقتصادی و سرکوب در داخل و اتخاذ سیاستهای تهاجمیتر در عرصه بینالمللی منجر خواهد شد. این واقعیت را نباید فراموش کرد که عروج راست افراطی و جریانات فاشیستی نتیجه تشدید بحران سرمایهداری است که برای خروج از آن هم چون مواردی که در قرن گذشته اتفاق افتاد و منجر به جنگهای اول و دوم شد در نهایت به جنگ و کشتار متوسل میشود و در داخل نیز سیاستاش دامن زدن به تبلیغات ناسیونالیستی و شونیستی و مهاجرستیزی و نژادپرستی و انداختن گناه به گردن خارجیها، زنان، دگرباشان جنسی، فعالین محیط زیست است تا طبقه کارگر و زحمتکشان را از درک علل اصلی ادبار خود باز داشته و آنها را به جان هم طبقهای های خود باندازند و یا در جبهههای جنگ قربانی ولع سیری ناپذیر سود شرکتهای خود بکنند.
در انتخابات اخیر آمریکا راست افراطی تمام اهرمهای قدرت را تسخیر کرده و در سایر کشورهای اروپایی نیز در حال تقویت است کمونیستها و پیشگامان و پیشروان جنبش کارگری باید تلاش کنند طبقه کارگر و زحمتکشان را نسبت به توهّمات و فریب کاریهای جناحهای مختلف بورژوازی آگاه سازند و خارج از اینکه چه جناحی از بورژوازی قدرت را بدست گرفته است میباید مبارزه در عرصههای مختلف سیاسی اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی علیه سرمایهداری را سازمان داده و گسترش دهند.