سایت فدائی، ارگان رسمی سازمان اتحاد فدائیان کمونیست
من علی هستم مانده ایم تنها من و لیلا
یادم اید ان روز غمگین
باد می امد ولی سهمگین
زمین در زیرمان لرزید
خانه های اغنیا رقصید
ولی اینجا خانه های اکثر مردم
ویرانه بود ویرانه تر گردید
صداهایی می اید
به گوشم می رسد
زنی را زنده از گورش بر اوردند
دویدم سوی ان شاید
اری اری مادرم انجاست
چهره اش خاکی
چشمها محزون
دستها زخمی
به روی گونه اش
رودی روان از گل
من و لیلا را پیش میخواند
و سخت در اغوش خود میفشارد
محسن رجب زاده 1396.8.25