اتحاد فدائیان کمونیست
کار ، مسکن ، آزادی ، جمهوری فدراتیو شورائی!

مبارزات سراسری معلمان

مبارزات سراسری معلمان
نوشین شفاهی

با فراخوان “شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان” جامعۀ معلمین و  فرهنگیان بیش از 60 شهر در ایران دست به اعتصابات گسترده ای زده اند که هدفش تعقیب مطالبات دموکراتیکی چون همسان سازی حقوق مشاغل و اجرا نشدن رتبه بندی معلمین می باشد. همینطور مطالبات آزادی فعالین بازداشت شده و زندانیان فرهنگی، و تحصیل رایگان از جمله خواسته های آنان است. قشر معلم و کارمندان بخش فرهنگی اعتصابات بسیاری داشته اند ولی اینبار با پیوستن آحاد بیشتری از جامعۀ فرهنگی به این اعتصابات ، انعکاس گسترده ای داشته است و متعاقبا مقامات رژیم و بلندگوهای آن را به تکاپوی دیگری انداخته است که هم ضرب و شتم و بازداشت ِفعالین این جنبش را توجیه کرده و هم با هدف انشقاق در صفوف معلمین، شورای همانگی و نماینده های آن را بی اعتبار کنند. رژیم که دیگر قادر نیست این اعتراضات را نادیده بگیرد سعی میکند که با استفاده از رسانه ها و سایت های خودی اش، سرکوب این اعتراضات و زندانی کردن نماینده های آنان را نتیجۀ منطقیِ”نرفتن از مسیر قانونی” اعلام کند. روزنامه جوان، اعتصاب معلمین و شورای هماهنگی را عاملِ ایجادِ حساس شدن نیروهای انتظامی میداند که بزبانی دیگر یعنی اینکه برای حمله و ضرب و شتم اعتصابیون جواز صادر میکند و البته بانی این حملات خود معلمین خواهند بود!. سایت مشرق ” شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان” را یک گروهک فشار که از بقایای کانون صنفی معلمان بجا مانده اند، معرفی می کند که هدفشان گره زدن اعتراضات خیابانی به مدارس است. این سایت، شورا را تحت تاثیر فعالینی همچون رسول بداقی، اسماعیل عبدی و محمود بهشتی لنگرودی میداند که مطالبات صنفی معلمین را از رسالت اصلی خود منحرف کرده و با اهداف سیاسی جایگزین کرده اند.

برای این سایت های مزدور و دیگر سوپاپ اطمینان هایی مثل “صدای معلم” مثل روز روشن است که رژیم بیش از 4 دهه است که جز با چماق و زور با جنبش های مطالباتی طور دیگری برخورد نکرده است نه اینکه نخواسته باشد بلکه در ظرفیتش، جز سرکوب و بی حقوقی نبوده و نخواهد بود. اکنون که “شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان” را یک گروهک اخلالگر و سرنگونی طلب معرفی میکنند که تمام خواسته هایی که از طرف این شورا طرح شده است خواسته هایی بوده که بارها از طرف معلمین دنبال شده است و نتیجه ای نداده است، و از طرف دیگر، گواه این واقعیت است که معلمین در طی سالها مبارزه صنفی همانند میلیونها نفر دیگر در جامعه به این نتیجه دسیده اند که هرگونه مطالبه صنفی ای از طرف طبقات و اقشار بی حقوق مردم، جز از مسیرِ بزیر کشیدن رژیم جنایتکار اسلامی و خلع ید از ارگانها و نهادهای زور و قدرتِ سرمایه داری، از هیچ راه دیگری نخواهد گذشت. رژیم اسلامی، در هر دوره ای از اوجگیری مبارزات توده ای با خس و خاشاک، و اراذل و اوباش نامیدن معترضین، کشتار وحشیانۀ مردم را توجیه کرده است و همانطور که اخیرا معترضین خوزستان و اصفهان و کشاورزان یزد را اخلالگر و تروریست خواند. توده های بجان آمده از این ترفندها گذشته اند و بخوبی دستشان آمده است که در یک سیستم خونریز و تا بُن استخوان فاسد، نمیشود با اعتراضات مدنی و قانونی، حق خواهی کرد، بویژه وقتی که تمام قوانین و ضوابط حقوقی اش بر انکار و سرکوب هرگونه حق طلبی ای بنا گشته است. جمهوری اسلامی بر هر مطالبۀ صنفی ای انگ براندازی زده است و هر فعال صنفی را هم به اتهام امنیتی روانۀ زندان و شکنجه کرده است. با این اوضاع وخیم اقتصادی، تورم فزاینده، اختلاس و رانت های بی در و پیکر که دمار از روزگار آحاد مردم درآورده است، مردم چاره ای جز به میدان آمدن و مبارزه ندارند وقتی که تضمین قوت روزانه شان مستقما با رگ و پیِ حیات سیاسی رژیم مرتبط است. این فلاکتی که نصیب مردم کرده اند در حالیست که سرمایه داران و دزدان حکومتی بدون هیچ مانعی همچنان به دزدی و غارتشان مشغول و میلیاردها دلار مستمرا از کشور خارج میکنند. مردم غیر از سیاسی شدن مگر تکلیف دیگری هم دارند؟  پاسخ رژیم مثل همیشه، انداختن نیروهای سرکوبش بجان مردم معترض بوده. مجازات دهها نماینده معلمین و فعالین حوضه های فرهنگی به زندان و محرومیت از کار کمترین عکس العمل رژیم بوده وگرنه کشت و کشتار و کور کردن و سر به نیست شدن هم در کارنامه سیاه رژیم نسبت به طرح مطالبات صنفی از طرف مردم بوده است.

اعتصابات چه صنفی و چه سیاسی اتفاق می افتند به این دلیل که نهادهای متبوع و در قدرت، از بهبودی شرایط و خواسته های مطالبه شده از طریق تغییر قوانین و ضوابط رسمی و یا برداشتن موانع و محدودیتهایی که در امر حقوق فردی یا گروهی باعث اختلال میشوند، امتناع میکنند. در اوضاع پلیسی حاکم بر ایران، طبعا هر قشر و آحادی از جامعۀ ایران که پتانسیل بسیج عمومی توده ها، متشکل کردن و سازمانیابی اعتراضات و مبارزات آنرا داشته باشد و از آن بالاتر، قادر باشد که این قدرت و ظرفیت را به خیابان آورده و به دیگر مطالبات و جنبشهای اجتماعی موجود وصل کند، سر و کارش با نیروی انتظامی و زندان و یا اخراج  می افتد. جامعۀ فرهنگی حق دارند که میخ آخر را به تابوتِ تعقیبِ مطالبات صنفی در چارچوبهای مجاز رژیم – که معلوم نیست کدامند؟- بکوبند. در همین چند سالۀ اخیر چقدر معلمین خواسته های دموکراتیک خودشان را طرح کرده و یا بطور مسالمت آمیزی تحصن کرده اند؟ مگر نتیجه ای هم جز اعمال فشار و حکمهای زندان برای نماینده ها و فعالینشان داشته است؟

منطق سرکوب سیستماتیکِ 43 سالۀ رژیم به تک تک مردم ستمدیدۀ ایران تفهیم کرده که پیگیری هر سطحی از مطالبات اجتماعی در شکل و فرم قابل تصور، پاسخی جز سلب آزادی و زندان و قتل و عام عمومی ندارد و تحقق کمترین مطالبۀ انسانی جز مبارزه برای براندازی این حکومت سیاه و فاسد اسلامی راه دیگری نگذاشته است و این قابل انتظارترین واکنش طبیعی نسبت به یک فاشیسم تمام عیار است.

صبر معلمین هم مانند کارگران، کشاورزان، زنان، دانشجویان، جوانان و اقلیتهای ملی و مذهبی بسر رسیده است و مصائب معیشتی و سیاسی بیشتراز ان حد است که رژیم بتواند هنوز عده ای از مردم را با خود کند و یا علیه هم بشوراند. سایت مشرق، صدای معلم و روزنامه جوان و دیگر تریبونهای مزدور رژیم هم هر چقدر میخواهند در رثای اینکه  شورای هماهنگی تشکل های صنفی فرهنگیان “مدارس را به گروگان گرفته و یا باعث تنش های روانی در دانش آموزان شده…” روده درازی کنند، بیفایده است. آنچه که مردم بارها و بارها تجربه کرده اند، این است که نه رژیم اسلامی و نه بنگاههای خبریِ اجیر شده اش کوچکترین وقعی به محرومیت دانش آموزان، حقوق، و جان و روان شان نداده و اساسا اعتقادی به مبارزۀ مدنی و مجاز در جامعه نداشته و هربا گونه کنش اجتماعی ای، با توجیه غیرمجاز بودن و امنیتی شدیدا برخورد کرده اند. و اینگونه است که یک رژیم خونخوار توانسته است 43 سال در قدرت بماند، و باز اینگونه است که خشم ایجاد شده توسط 43 سال جنایت و غارت، همراه با هزینه های روز افزون و بی سابقه زندگی، میلیون ها کارگر، معلم،  کشاورز و جوان را رادیکال می کند و آنها را به مسیر مبارزه سیاسی سوق می دهد.

معضلات معیشتی، کاری، بیکاری، بیحقوقی و نابرابری مظهر جنایتکارانۀ نظام سرمایه داری اسلامی است و رژیم هر قدر هم بخواهد سرکوب کند و انکار کند باز هم جایی دیگر و قشر و آحادی دیگری در کنار مبارزۀ هر روزۀ کارگران پدیدار میشوند و همین واقعیت است که رژیم را می ترساند. بله، امر وصل کردن هر جنبش مطالباتی اجتماعی به همدیگرو بویژه پیوند آن به مبارزات ادامه دار کارگران و براندازی رژیم توسط توده های در میدان باید رژیم و عواملش را شدیدا بترساند. جنبش معلمین هم مثل جنبشهای دیگر اجتماعی ناگزیر است مطالبات دموکراتیکش را از مسیر سرنگونی رژیم دنبال کند.

نوشین شفاهی

15 دسامبر 2021

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.