سایت فدائی، ارگان رسمی سازمان اتحاد فدائیان کمونیست
ماهیت نظام سرمایه داری و اجتناب ناپذیری انکشاف آن در جهت کمونیسم
” تاریخ کلیه جوامع تا این زمان تاریخ مبارزه طبقاتی بوده است “
تاریخ مبارزه طبقاتی یعنی مبارزه طبقات استثمارگر و استثمار شونده ، میان طبقات فرمانروا و طبقات زحمتکش ، برده و آزاد ، رعیت و مالک، کارگر و سرمایه دار ، با یکدیگر که مهر و نشان خود را بر تمامی وقایع تاریخ بشر و تحول و تکامل آن بر جای می گذارد .
اما تلاش و مبارزه محرومان و زحمتکشان در طول تاریخ ، خود انعکاسی از شیوه مسلط تولید و مبادله اقتصادی و جایگاه این طبقات در تولید اجتماعی بوده است . مبارزه بردگان علیه برده داری ، از حد لغو برده داری و تلقی رعیت ، صنعتکار ، پیشه ور و …. از آزادی ، از چهارچوب رهائی از بند نظام فئودالی و آزادی در مالکیت و کسب و کار و …. فراتر نبوده است . هر چند که این مبارزات با آرزوها و تمایلات مساوات طلبانه و آزادیخواهانه توأم بوده اند . تمام طبقاتیکه در گذشته به حکومت میرسیدند تلاش می کردند تا مناسبات بهره کشانه موجود را تثبیت کنند و آنرا تابع خویش سازند . اما با ظهور طبقه کارگر بعنوان نیروی عظیم تولیدی رها از مالکیت خصوصی بر وسایل تولید ، معنی آزادی و برابری دگرگون شد ، طبقه کارگر نمی تواند آزاد شود مگر کل جامعه را از مالکیت خصوصی بر وسایل تولید و تقسیم جامعه به طبقات آزاد کند .
آنچه که کمونیسم را از انواع دیگر آرمانها و آرزوها و تلاشهای آزادیخواهانه و برابری طلبانه اقشار و طبقات اجتماعی ادوار پیشین متمایز می سازد ، همین نقد رادیکال نظام اقتصادی اجتماعی و فکری سرمایه داریست که بمثابه آخرین شکل جامعه طبقاتی شناخته می شود .
اما جامعه بورژوازی خود محصول تکامل طولانی جامعه و حاصل دگرگونی هایی است که در طول تاریخ در شیوه تولید بعمل آمده است . علیرغم تحولاتی که سرمایه داری تا کنون از سر گذرانیده است اما ماهیت آن ، همچنان ثابت مانده است : تولید کالایی مبتنی بر روابط سرمایه داری که در آن مهمترین ابزار و وسایل تولید و مبادله به اقلیتی محدود تعلق دارد ، در حالیکه اکثریت عظیم جامعه یعنی کارگران بنا به موقعیت اقتصادی خود ناگزیرند نیروی کار خود را به سرمایه داران بفروشند و با تولید ارزش اضافی به سرمایه و ثروت آنان بیفزایند .
تکامل نظام سرمایه داری به تقسیم طبقات و حضور دو اردوگاه کار و سرمایه روز بروز شفافیت بیشتری می بخشد .
اردوی کار چه کسانی هستند؟ آیا منظور از طبقه کارگر تنها پرولتاریای صنعتی است ؟
آیا فقط کارگران مولد کارگرند ؟ آیا کلیۀ حقوق بگیران کارگرند ؟ آیا زحمتکشان هم کارگرند ؟ آیا دهقانان خرده پا و دهقانان کم زمین هم کارگرند ؟ آیا همه فقرا در صف کارگران ایستاده اند ؟
طبقه کارگر از دید سوسیالیسم علمی آن بخش از افراد جامعه است که صاحب ابزار تولید نیستند و در پروسه تولید اجتماعی مورد استثمار واقع می شوند . اینکه چه میزان تولید دارند – مثل کارگران شهرداری ها – و یا چه چیز تولید می کنند – مثل کارگران بخش خدمات که به تولید بهداشت و آموزش عمومی و …. مشغولند – و یا اینکه چه مقداری حقوق می گیرند – مثل کارگران خانگی که بعضی اصلا حقوقی دریافت نمی کنند – در اصل قضیه فرقی بوجود نمی آورد . آنچه که موقعیت طبقه کارگر را نسبت به سایر طبقات زحمتکش متمایز می کند نقشی است که این طبقه در بوجود آوردن ارزش اضافه و انباشت سرمایه اجتماعی عهده دار است .
امروز با هر چه مدرنتر شدن جامعه و جهانی شدن سرمایه ، جدال بین دو طبقه اصلی اجتماعی مهر و نشان خود را بر کلیه تحولات اقتصادی ، اجتماعی ،فکری و سیاسی وعلمی زندگی بشر بر جای می گذارد . در یکسو جنبش کارگریست که با وجود تنوع احزاب و تشکلها و برنامه هایش به سمت دگرگونی به پیش می رود در سوی دیگر سرمایه داری با تمام شاخ و برگها و تعلقات فکری ، فلسفی ، فرهنگی، سیاسی و اجتماعیش که به دفاع از وضع موجود می پردازد. سوسیالیسم و کمونیسم محصول اجتناب ناپذیر مبارزه این طبقات است . بر پایه دیالکتیک این حرکت است که دوران ما دوران تشدید مبارزه طبقاتی برای رهایی کار از سرمایه ، دوران تحولات عظیم تکنولوژیک ، دوران پیشرفتهای بزرگ و سرنوشت ساز علمی و تکنیکی ، دوران رشد آگاهی بشر و فراهم آمدن ساختمان سوسیالیسم و کمونیسم محسوب می گردد.
جامعه کمونیستی جامعه ایست که در آن مالکیت بر وسایل تولید و مبادله ، به کل جامعه بشری تعلق داشته باشد ، جامعه ای که در آن از کار مزدی اثری نباشد و نه کار و نه ارزش کار به عنوان کالا قابل فروش و معاوضه نباشد ، جامعه ای که در آن طبقه و حکومت و دستگاههای عریض و طویل بوروکراتیک محو شده باشند ، جامعه ای که در آن افراد از آزادی کامل برخوردار باشند و کلیۀ قیود حقوقی ، سنتی،اجتماعی، اقتصادی، جنسی ، نژادی ، فرهنگی، مذهبی و …. که در بهره گیری انسانها از زندگیشان محدودیت ایجاد می کند ، برچیده شده باشند ، جامعه ای که در آن هرگونه جدایی انسان از ارزش تولید شده توسط کار وی یا جدایی تولید کنندگان از برنامه ریزی و ادارۀ امور اجتماعی از میان رفته باشد . اصل از هر کس بنا بر استعدادش و به هر کس به اندازه نیازش تحقق یافته باشد . جامعه ای که آزادی و شکوفایی فرد ضامن آزادی و شکوفایی جمع است .
تنها در چنین جامعه ای است که علم و تکنولوژی بطور کامل در خدمت رفع نیازهای بشری در خواهد آمد ، تنها در چنین جامعه ای است که توانایی های بالقوه و خلاقیت ها و ابتکارات می توانند آزادانه و بدور از قیود مادی و اجتماعی شکوفا شوند ، تنها در چنین جامعه ای است که دستاوردهای علمی و فرهنگی بطور کامل و آزاد در اختیار قرار می گیرد .سوسیالیسم علمی با تمام دستگاهها ی فکری ارتجاعی که به بهانۀ مبارزه با مناسبات سرمایه داری تلاش می کنند مجددأ حلقۀ اخلاقیات ، معنویات و قیود فرهنگی و مذهبی دوران عهد عتیق را به پای بشریت زنجیر کنند ، فاصله دارد . به این اعتبار که سوسیالیسم علمی از رشد جامعه ، پیشرفت مناسبات اجتماعی و تقسیم کار عمومی – که به شکل گیری درکها و تلقیات مختلفی از مفهوم زندگی منجر شده است – چنین نتیجه می گیرد که انسنهای مختلف بر اساس شرایط عینی و ذهنی مختلفی که در آن بسر می برند ، برای زندگی خود اهداف مختلفی را متصور می شوند . جامعه باید گنجایش و ظرفیت پذیرفتن همۀ این گونه گونیها را داشته باشد و متضمن آزادی بی قید و شرط همۀ افراد برای انتخاب شیوۀ زندگی باشد