اتحاد فدائیان کمونیست
کار ، مسکن ، آزادی ، جمهوری فدراتیو شورائی!

درباره مفهوم محافظه کاری

 “محافظه کاری” بر گرایش به حفظ هرگونه ساختار یا نگرش یا ارزش یا روش بدست آمده تا زمان کنونی مربوطه و متعلق به زمانهای گذشته مربوطه دلالت دارد که در دوران کنونی مربوطه درعین حال دارای خصلت نامترقی، ضدانقلابی و ارتجاعی هست. دراینجا واژه “مربوطه”  بر زمان واقعاً کنونی یا یک زمان فرضی معین در گذشته یا آینده دلالت میکند؛ من خواسته ام “محافظه کاری” را به نحوی که همچنین ظهور و وجود این پدیده را در گذشته یا آینده بیان مینماید تعریف کنم.

در اینجا :

– “مترقی” در چارچوب جامعه سرمایه داری بمعنای جهتگیری رفورمیستی نسبت به ساختارهای اجتماعی یا اقتصادی یا سیاسی یا فرهنگی ، نگرش ها و ایده ها، ارزش های اخلاقی و فرهنگی، و روشهای کار آموزشی یا سیاسی یا تشکیلاتی و غیره همگی واقعاً موجود هست، تامادامیکه این جامعه به سطح تکامل اقتصادی – اجتماعی موردنیاز جهت گذار به سوسیالیسم نرسیده است. “رفورم” بمعنای هرگونه تغییرات تدریجی به سمت جلو ممکن در چارچوب نظام اجتماعی حاکم موجود مربوطه میباشد. مشاهده میشود که “رفورم” در عصر کنونی شامل آنگونه تغییراتی هست که بهرحال بنفع طبقه کارگر و سایر توده های زحمتکش و تهیدست در چارچوب نظام بورژوایی یا به بیان دیگر تحت حاکمیت سرمایه صورت گیرد. البته برخی از انواع رفورم شامل جهتگیریهای بورژواء رفورمیستی بورژوازی (در اشکال کاملاً آشکار یا تا حدی بیشتر یا کمتر به شکلهای شبه کمونیستی یعنی گرایشات غیرکمونیستی با رنگ یا روکش یا قالب کمونیسم) در کشورهای توسعه یافته در کلیت خود معمولاً خصلت ارتجاعی و ضدانقلابی دارند، زیرا  در حقیقت جهت بازهم بیشتر حفظ نظام سرمایه داری و حفاظت آن از باصطلاح خطر وقوع انقلاب اجتماعی سوسیالیستی انجام میگیرند اما سایر اشکال آن ممکن است چنین نباشند بدین معنا که تعییرات رفورمیستی ای که طبقه کارگر در مبارزات خودش و ازسوی هر طبقه یا گروه اجتماعی دیگر  در کشورهای توسعه نیافته خواسته میشود معمولاً چنین خصلتی ندارند اگرچه ممکن است درمواردی درتطابق با سیاست دلبخواه گروههایی از بورژوازی بوده ولذا  یک خصلت بورژوایی نیز بخود گیرند. اما در اینجا در مورد کشورهای پیشرفته تنها به ذکر این نکته اکتفاء مینمایم که  هر مبارزه رفورمیستی کارگران در این کشورها را بایستی بطور مشخص بررسی نموده و خصلت مشخص آن را تعیین کرد، البته با توجه باینکه بطوراختصار تداوم مبارزات طبقه کارگر در این کشورها بصورت صرفاً رفورمیستی خصلت بورژوایی بخود میگیرد و از سوی دیگر این طبقه در شرایط معین کنونی این جوامع خودش واقعاً به برخی رفورم ها نیز بهرحال نیازدارد.

” مترقی” ، علاوه بر معنای مذکور  آن ( یعنی غیر ارتجاعی) در رابطه با محافظه کاری، دارای دو معنای اصلی میباشد: یکی تنها جهتگیری رفورمیستی واقعاً رادیکال- که در کشورهای پیشرفته از سوی کارگران در مبارزاتشان امکانا ودر کشورهای عقب مانده قطعاً چنین جهتگیری برای رفورم میتواند وجود داشته باشد ؛ و دیگری جهتگیری حقیقتاً انقلابی که ذیلاً بیان میگردد.

– “انقلابی” بمعنای هر گونه دگرگونی نسبتاً سریع یک ساختار یا نگرش یا ارزش یا روش به نوع اساساً و کلاً جدید است. این روند میتواند در چارچوب نظام اجتماعی (البته کاپیتالیستی) حاکم در حوزه های معینی مربوط به نگرش ها و ایده ها و اخلاق و رسوم و هنرها نزد افراد یا در حوزه علوم و تکنولوژی به انحاء معینی انجام پذیرد و غیره. اما این دگرگونی در حوزه های کلی مربوط به ساختارهای اقتصاد و حکومت و سیستم قضایی و فرهنگ معنوی وغیره تنها ازطریق انقلاب اجتماعی(انقلاب های واقعاً دموکراتیک یا بویژه سوسیالیستی) انجام پذیر است.

– “ارتجاعی” یعنی گرایش به بازگشت به هر نوع ساختارها یا نگرش ها و ایده ها یا ارزش ها یا روشهایی است که بلحاظ تاریخی حقیقتاً به زمانهای گذشته تعلق دارند و اساساً مغایر با اموری هستند که واقعاً بطور ارگانیک به زمان حاضر متعلق میباشند. برای مثال عقاید و مراسم مذهبی ای  که تاریخاً استحاله نیافته و با سطح موجود تکامل کاپیتالیستی جامعه بورژوایی( قبل از آمادگی اقتصادی-اجتماعی اش برای گذار به سوسیالیسم) انطباق پیدانکرده اند ارتجاعی محسوب میشوند و چنانچه اینچنین استحاله و انطباق یافته باشند از این لحاظ- و نه از جهات دیگر که به ذات فی نفسه ارتجاعی مذهب مربوط میگردد- ارتجاعی نیستند بنابراین محافظه کاری ارتجاعی نیز هست.

واضح است که هر جهتگیری یا سیاست بورژوارفورمیستی عادی معین از سوی گروههایی از بورژوازی قطعاً ، در مرحله معینی از تداوم تاریخی اش، به زمانهای گذشته تعلق پیدامیکند و لذا ارتجاعی و محافظه کار میشود. بررسی موارد مشخص این پدیده خارج از امکانات این نوشته هست.

با توجه به توضیحات فوق الذکر، دیده میشود که درهر مرحله معین از موجودیت جامعه بورژوایی، محافظه کاری شامل همه آن اشکال مذهب، ناسیونالیسم و لیبرالیسم میگردد که یا ذاتاً هیچگونه گرایش اساسی به رفورم بمفهوم مذکور در فوق نداشته باشند و یا درصورت طرفداری اشان از رفورمیسم جامعه بورژوائی واقعاً به سطح تکامل اقتصادی – اجتماعی ضروری جهت گذار به سوسیالیسم رسیده باشد.  بعنوان مثال در دوره هایی که جامعه بورژوایی هنوز به سطح تکامل واقعاً ضروری جهت گذار به سوسیالیسم نرسیده است، دراینصورت : نئولیبرالیم نوعی محافظه کاری است؛ همه انواع مذاهب- دارای حاکمیت سیاسی یا فاقد آن –  که صرفاً یا اساساً درپی اشاعه یا  عملی کردن عقاید مذهبی در جامعه هستند پدیده های اجتماعی محافظه کار میباشند؛ و همه انواع ناسیونالیسم که صرفاً یا اساساً برتری جویی ناسیونالیستی یا سیاست وحدت طبقات اجتماعی متضاد را دنبال مینمایند به طیف محافظه کاری تعلق دارند، باستثناء موارد صحیح و بحق لزوم وحدت ملی مربوط به مبارزات ملتهای تحت ستم علیه ستم ملی. و درصورتیکه جامعه به سطح تکامل ضروری مزبور رسیده باشد، دیگر کلیه این سه ایدئولوژی در هر حالت محافظه کار و ارتجاعی میباشند و سیاستهای مختلفی که احزاب و گروههای دارای این ایدئولوژی ها اتخاذ مینمایند لااقل معمولاً محافظه کارانه و ارتجاعی بحساب میایند؛ ممکن است در مورد  سیاستهای این احزاب و گروهها موارد استثنائی وجود داشته باشد که کمونیستها و پیشروان کارگری، بعلت سطح بسیار نازل آگاهی طبقاتی طبقه کارگر و درنتیجه موقعیت ضعیف طبقاتی اش در توازن قواء طبقاتی در سطح جامعه، نتوانند یا لازم نباشد این سیاستها را بعنوان محافظه کارانه و ارتجاعی مشخص نموده و مورد برخورد قراردهند.  پس ، در کشورهای پیشرفته، همه احزاب و گروههای دارای چنین ایدئولوژی ها ( به بیان دقیق تر: تا آن حدیکه دارای چنین ایدئولوژی هایی هستند) ذاتاً ولی بدرجات و شکلهای متفاوت محافظه کار و ارتجاعی و سیاستهای آنها معمولاً پدیده هایی محافظه کارانه و ارتجاعی محسوب میگردند.

در مورد کمونیسم، محافظه کاری به این طریق پدیدار میگردد که نخست اشکالی از شبه کمونیسم امکاناً در جنبش های کمونیستی و کارگری بوجود میایند؛ این اشکال غیرکمو.نیسم  معمولاً عقاید و سیاستها و روشهایی را دنبال میکنند که درواقع ذاتاً به نحوی بورژوایی و خرده بورژوائی هستند اما با رنگ یا روکش یا لااقل قالبی از کمونیسم، و در زمینه های اجتماعی عقاید و سیاستها و روشهای رفورمیستی را دنبال مینمایند. بعدها موجودیت آنها و نگرش ها و یا خط مشی ها و یا متدهای کار آنها بلحاظ تاریخی به مرحله معینی میرسد که بنوعی دیگر به زمانهای گذشته معینی تعلق داشته و لذا در طیف محافظه کار قرار میگیرند. بررسی موارد مشخصی از این پدیده درخارج از امکانات نوشته حاضر قرار دارد.

باید توضیح دهم که توجیه یا کاربرد تئوریک یا عملی گرایشات غیرپرولتری-غیرعلمی و بنابراین غیرکمونیستی بمثابه گرایشات محتوایی و تا حدودی همراه و در پیوند با اصطلاحات و استدلالها و استنادهای کمونیستی ای که هنوز در جنبش کمونیستی رایج هستند و اصطلاحاً شکل این محتوا را تشکیل میدهند غیرکمونیسم ناآشکار یعنی شبه کمونیسم محسوب میشوند. درصورتیکه این شکل نسبت به کلیت حاوی جمع ارگانیک محتوا و شکل بسیار ضعیف باشد “رنگ” نامیده میشود ، چنانچه جنبه و نقش قوی داشته باشد در اینصورت “روکش” نام دارد و اگر سخت با محتوا پیوند داشته و نقش بسیار قوی ایفاء نماید دراین حالت “قالب” نامیده میشود.

محافظه کاری بطورکلی، در عصر سرمایه داری، ابتدائاً بر پایه تمایل عینی و لذا ذهنی سرمایه دار به کسب بیشترین سود به هر قیمت، با هر هزینه ای شکل میگیرد. آنگاه کلیه گرایشات و نگرش های محافظه کارانه مربوط به حوزه های اقتصاد و حکومت و فرهنگ و غیره دراصل از این تمایل منشاء میگیرند. این نوع گرایشات و نگرش ها طبعاً مخالف حتی هرگونه اقدامات رفورمیستی و بسمت جلو درچارچوب همان نظام اجتماعی کاپیتالیستی میباشند؛ زیرا چنین اقدامات در وجه نهایی تادرجاتی از حداکثر سود امکان پذیر و حداکثر تسلط اجتماعی امکان پذیر برای بورژوازی ممانعت بعمل میاورد. بنابراین گروههای محافظه کار سرمایه دار و بورژوائی ، درجهت تحقق این گرایشها و نگرشها، سعی دارند تا آنجا که ممکن است شرایط عینی و ذهنی مبتنی بر ساختارها و نفطه نظرات و ارزشها و سنتهای نسبتاً ارتجاعی کهن تأیید کننده آنها را حفاظت نمایند.

بعدها، زمانیکه ضرورت تاریخی سرمایه داری از میان میرود بدین معنا که مقدمات اقتصادی- اجتماعی جهت گذار به سوسیالیسم فراهم میگردد یا بعبارت دیگر در جامعه تکامل اقتصادی-اجتماعی کاپیتالیستی ضروری برای این گذار حاصل میشود ، درنتیجه تمایل بورژوارفورمیستی نیز نوعی گرایشات و نگرشهای معطوف به زمان گذشته ، زمان تاریخی ضرورت تکامل کاپیتالیستی، پیدا میکند. سایر روندهایی را که این نوع جدید محافظه کاری در حیطه های اجتماعی و معنوی طی میکند اساساً همانند محافظه کاری بورژوائی کهن است.

این دو نوع گرایشها و نگرشهای محافظه کارانه مذکور  در جامعه بورژوائی امکاناً اشکال مناسب با وضعیت توده های مردم پیدا میکنند و بدین طریق به انحاء و اشکال گوناگون در میان این توده ها ترویج میگردند و درنتیجه امکاناً در اذهان آنان در صور اخلاقی و فکری جذب و جایگیر میشوند. البته موجودیت قوی عناصر ارتجاعی و محافظه کارانه در فرهنگ ملی تاریخاً از زمانهای گذشته به ارث رسیده این فرایند را آسان تر و گسترده تر مینماید. اینچنین است که ما امکاناً برخی اوقات و تا اندازه ای با تمایلات ذهنی محافظه کارانه درمیان توده های طبقه کارگر و طبقه متوسط مواجه میشویم و غیره.

امروزه یقیناً در تمام کشورهای جهان احزاب کوچک یا بزرگ محافظه کار در اشکال غیر رفورمیست و رفورمیست وجود دارد که بلحاظ ذات اجتماعی اشان طرفدار حفظ وضعیت های موجود مربوطه معینی هستند. مشاهده میشود که در کشورهای پیشرفته کنونی هردو نوع غیر رفورمیستی و رفورمیستی محافظه کار و در کشورهای عقب مانده کنونی تنها احزاب محافظه کار غیررفورمیست وجود دارند و در کشورهای اخیر احزاب بورژوا رفورمیستی تاریخاً هنوز محافظه کار نشده اند. احزاب محافظه کار غیر رفورمیست تنها، در اثر فشارهای شدید سیاسی و اجتماعی ای که از سوی سایر انواع نیروهای اجتماعی بر آنها اعمال میشود، ممکن است به اجرای بعضی رفورم ها در زمینه امور اقتصادی یا  اجتماعی یا سیاسی یا فرهنگی در کشور مربوطه گردن نهند.  کاملاً  واضح است که انواع آشکار( غیر شبه کمونیستی) غیر رفورمیستی احزاب محافظه کار نماینده سیاسی و فکری گروههای فوقانی طبقه سرمایه دار و کل بورژوازی میباشند و در برخی کشورهای عقب مانده  همچنین بقایای طبقه فئودال و یا گروههای فوقانی طایفه ها یا بقایای کاست ها و غیره را نمایندگی میکنند و غیره. من ذیلاً  تا آنجا که میدانم بطور خیلی مختصر به ذکرچند مثال درمورد احزاب محافظه کار می پردازم :

در ایالات متحده آمریکا حزب  محافظه کار غیررفورمیست جمهوری خواه ، یک حزب بسیار بزرگ که نفوذ زیادی درمیان گروههای وسیعی از جمعیت این کشور دارد،  بطور خیلی آشکار از ارزش های اجتماعی و اخلاقی ارتجاعی کهنه شده  دفاع میکند و از حداکثر بی حقوقی ممکن برای طبقه کارگر و افراد فقیر حمایت مینماید. از عقاید و رسوم مذهبی مسیحی آشکارا بسیار عقب مانده و ارزش های فرهنگی سنتی محافظه کارانه قدیمی مانند جریان مخالفت با سکولاریسم فرهنگی و حمایت از رسم نمازخواندن دانش آموزان در مدارس پشتیبانی میکند. مخالف سقط جنین بطورکلی و قانونی کردن ازدواج همجنس گرایان با یکدیگر است. با حداقل بیمه سلامتی برای توده های طبقه کارگر و آدم های تهیدست مخالفت مینماید.  در سطح بین المللی از سیاستهای امپریالیستی شدیدتر حکومت ایالات متحده حمایت میکند و غیره و غیره.

در آلمان احزاب کوچک یا بزرگ محافظه کار متعددی وجود دارد که من  در اینجا از سه حزب بزرگ محافظه کار از میان احزابِ با درجات بالاتری از محافظه کاری نام می برم شامل : CDU  (اتحادیه دموکرات مسیحی آلمان)، CSU ( اتحادیه سوسیال مسیحی) ، و AfD ( بدیل برای آلمان) که ایدئولوژی آن “ناسیونال سوسیالیسم” یعنی نوعی فاشیسم است. دراینجا فقط کمی درباره حزب اولی مینویسم :

CDU به کلیسای کاتولیک و تا حدی کمتر به کلیسای پروتستان نزدیک است. ستایشگر وضعیت موجود ، خصوصیات جامعه موجود سرمایه داری آلمان و ارزش های موجود مورد توافق بورژوازی در سطح جهانی هست ، و این را هم تا حدودی از روی ناچاری پذیرفته است و گرنه گرایشی به گذشته ها دارد . با توجه به اینکه رفورمیسم و  و بورژوا-رفورمیسم در حوزه های اقتصادی و سیاسی تاریخاً ریشه های عمیقی در اروپای غربی و در آلمان دارد و تحت فشار اتحادیه های کارگری و احزاب رفورمیست آلمان ، ممکن است در بعضی موارد و تاحدودی اجباراً به برخی اقدامات رفورمیستی یا مخالفت با اقداماتی علیه طبقه کارگر در این کشور تن دردهد. سیاست خارجی اش بیشتر با خط مشی امپریالیستی شدیدتر آمریکا در قلمروی جهانی انطباق دارد و غیره و غیره.

در ایران احزاب محافظه کار قبل از همه از طیفی از گروههای سیاسی مذهبی های اسلامی اساساً طرفدار خامنه ای ، ” رهبر” جمهوری اسلامی ایران تشکیل میابد این گروهها همراه با خامنه ای کمابیش با هر نوع لیبرالیسم و رفورمهای بورژوا لیبرالی و هرنوع دیگری رفورم در زمینه های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی مخالف هستند. آنها معتقد به و حامی نوعی دیدگاهها و نقطه نظرات فلسفی و سیاسی و سنت ها و حقوق قضائی و فرهنگ معنوی هستند که بسیار عقب مانده و ارتجاعی و متعلق به عصر فئودالی اسلامی میباشند. آنها بدترین دیکتاتوری سیاسی و فرهنگی و وخیم ترین و سخت ترین شرایط اقتصادی را برای توده های مردم ایران ایجاد کرده اند. آنها از گروههای سیاسی- نظامی اسلامی بسیار عقب مانده و ارتجاعی فعال در کشورهای خاورمیانه پشتیبانی میکنند و غیره و غیره.

بالاخره نامناسب نیست که گفته شود که کمونیست ها بایستی نسبتاً بطور پیوسته پدیده محافظه کاری را بنحوی پرولتاریائی- علمی برای توده های طبقه کارگر و سایر گروههای اجتماعی فرودست و فقیر توضیح دهند و این پدیده را برای آنان به نحوی انقلابی پرولتاریائی افشاء نمایند

حمید پویا

                                                                               9 ژانویه 2020

1- این نوشته ترجمه مقاله ای بزبان انگلیسی با همین عنوان و با تاریخ 9 ژانویه 2020 هست که من قبلاً آن را نوشته ام و اکنون خودم آن را به فارسی ترجمه کرده ام و درضمن این کار تصحیحات نسبتاً زیادی هم در آن وارد کرده ام.  حمید پویا  27 مارس 2020

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.