اتحاد فدائیان کمونیست
کار ، مسکن ، آزادی ، جمهوری فدراتیو شورائی!

درباره ضرورت مبارزه متحد برای تامین اجتماعی همه شمول  

تامین اجتماعی یکی از دست آوردهای مبارزات طبقه کارگر در یکصد سال گذشته  بوده است . قوانین تامین اجتماعی  بسته به توازن قوای طقاتی  درجوامع سرمایه داری  دارای سطوح و شمولیتهای متفاوتی است .

درنظام سرمایه داری  کارگران  تنها سهم کوچکی از ثروتی که تولید میکنند  رابصورت دستمزد دریافت میکنند تا معیشت خود را  تامین کرده  ونیروی کارخویش را بازتولید کنند .دستمزد پرداختی درحدی است که کارگران بتوانند توسط آن مایحتاج اولیه خود را تامین کنند . این درحالی است که درهرکشوری نسبت به سطح تکامل آن کشور و سطح رفاه عمومی  دستمزدها باندازه ای  نیست که کارگران از طریق پس انداز بتوانند درزمان بیکاری ، پیری ،از کارافتادگی ، حوادث کار  وزمانیکه به هردلیلی قادر به ادامه کار نیستند، از این پس اندازها برای ادامه زندگی خود استفاده بکنند.

بیمه های اجتماعی میباید تمام موارد فوق را تصمین کند  درتمامی مواردی که کارگران به هردلیلی  قادر به کارکردن نیستند. ازجمله نقص عضو ناشی از حوادث کار و یا سختی کار، مریضی، پیری، ، اخراج از کار ، تعلیق، حق داشتن مسکن مناسب ،بهداشت و مراقبت های پزشکی ،تامین حقوق زنان درهنگام بارداری و پس از زایمان، تامین اجتماعی برای زنان خانه دار، تامین حق کودک ، حقوق زنان هنگامی که بیوه میشوند و تامین فرزندان از لحاظ مسکن و آموزش  و معیشت…بیمه های تامین اجتماعی  میباید تمام مزد بگیران وخانواده آنها را پوشش دهد.و تمام مخارج بیمه باید از طرف صاحبان کار و دولت پرداخت شود؛و موارد دیگری که درایجا بدانها اشاره نمیشود. اینها ازجمله خواست ها ومطالباتی بود ه وستند،که  تحت پوشش بیمه های تامین اجتماعی ازدیر باز مطرح بوده است واز اواخر قرن نوزده  تاکنون ازجمله خواست های بنیادین جنبش کارگری محسوب میشود.

خواست  تامین اجتماعی درزمانی به سرمایه داران تحمیل شد که پیروزی انقلاب اکتبر با سرعت درسراسر جهان به بیداری و تشدید مبارزه علیه سرمایه  منجر شده بود .ودول معظم سرمایه داری دربرابر گسترش انقلابات پرلتری و جنبشهای زحمتکشان ناچاراز تن دادن به رفرمهائی به نفع طبقه کارگر و توده های مردم بودند که تامین اجتماعی هم یکی از آنها بود .

اما تاریخچه بیمه تأمین اجتماعی درایران نیز تحت تاثیر انقلاب اکتبر و فعالیت گروه های سوسیال دموکرات و حزب کمونیست ایران  از  اوایل سال‌های 1300 مطرح بود ودراین دوره بود که دولت  وقت مجبور به طرح و تصویب قوانینی  هرچند محدود دراین زمینه شد.

دراین مقطع مبارزه  طبقه کارگر تحت هدایت سوسیال دموکرات ها وسپس  حزب کمونیست ایران، دولت را مجورکرد قوانینی مشابه بیمه های اجتماعی تصویب بکند که شامل  «حفظ حقوق برای افرادی که دوره خدمت خود را به پایان رسانده و دیگر توان فعالیت ندارند؛ حمایت کارفرمایان از خانواده‌ مستخدمینی که در زمان کار، فوت می‌شوند و در نهایت پرداخت مقرری خاص به افرادی که در اثر حوادث دچار ازکارافتادگی شده‌اند.» همزمان با پروژه تاسیس راه آهن سراسری در سال 1309 صندوق احتیاط کارگران راه‌آهن نیزبه تصویب رسید که بر اساس آن به کارگرانی که در ساخت راه‌آهن همکاری می‌کردند اگر در زمان کار دچار ازکارافتادگی و یا خسارت می‌شدند و یا فوت می‌کردند، می‌توانستند از تسهیلات خاصی استفاده کنند. بعد از کارگران راه‌آهن با تصویب قانونی تحت عنوان «نظام‌نامه کارخانه‌ها و مؤسسات صنعتی،» همه کارگرانی که در این محیط‌ها مشغول به کار بودند تحت حمایت‌های خاص قرار می‌گرفتند.

اما طبقه حاکم آن زمان همین حد ازرفرمهارا هم تحمل نکرد و با تصویب شدن قانون ممنوعیت تحزب و تشکل که به قانون سیاه 1310 معروف است، حزب کمونیست ایران سرکوب شد و فعالیت سندیکائی نیز ممنوع  و به تشکلهای فرمایشی محدود شد بنابراین درشرایط تغییریافته توازن قوا بین دولت و سرمایه داران با کارگران و مزدبگیران ،روند تعمیم بیمه های اجتماعی نیزمحدود و متوقف شد.

با سقوط رضا خان وبوجود آمدن یک دوره ده ساله آزادیهای نسبی درجامعه و با شکل گیری حزب توده و تشکلهای توده ای کارگری، مبارزه برای قانون کار و بیمه های اجتماعی باردیگر دردستور جنبش کارگری قرار گرفت واین مبارزات منجر به تصویب قانون کار درسال1325 شد.

مطابق این قانون کار هر کارفرما باید قوانین بیمه کارگران را رعایت می‌کرد و صندوق بهداشت و صندوق تعاون را در محیط‌های کاری خود تشکیل می‌دادند. صندوق بهداشت برای حمایت و کمک به کارگران در برابر بیماری‌هایی بود که ناشی از کار نباشد و صندوق تعاون نیز برای اینکه به کارگران در زمان ازدواج، عائله‌مندی، حاملگی، بازنشستگی، بیکاری و ازکارافتادگی و … حمایت کند، تشکیل شد.

بعد از آن و تحت فشار جنبش کارگری «صندوق تعاون و بیمه کارگران» تصویب شد که وظیفه حمایت از درمان و همچنین پرداخت غرامت به کارگران را زیر پوشش قرارمیداد.

وبالاخره دراین دوره که مبارزات کارگران  به تغییر نسبی توازن قوا به نفع آنان  انجامیده بود، سازمان بیمه های تامین اجتماعی  بمنظور ارائه  خدمات به کارگران و کارمندان مشمول قانون کار تاسیس شد. ولی متعاقب کودتای 28 مرداد این قوانین یا مسکوت گذاشته شدند و یا محدود گردیدند و سازمان تامین اجتماعی ودست آوردهائی که طی مبارزات دهه 20 درقانون کار مصب شده بود  به ارگانها و سازمانهای مختلفی تغییرنام یافت . درسال 1351 سازمان تامین خدمات درمانی  مستخدمین دولت را برعهده گرفت  و متعاقب آن وزارت رفاه اجتماعی  درسال 1353 تاسیس  وتامین بیمه درمان و رفاه را برعهده گرفت  و سرانجام درسال 1354 سازمان تامین اجتماعی  شکل گرفت  که برخی از سازمانهای قبلی از جمله تامین اجتماعی روستائیان را هم درخود ادغام کرد.

درسال 1355  با تشکیل وزارت بهداری و بهزیستی نام سازمان تامین اجتماعی  به صندوق بیمه های اجتماعی  تغییریافت وبا تشکیل وزارت بهداری و بهزیستی  امکانات و تعهدات صندوق تامین اجتماعی این بار  به این وازرتخانه انتقال یافت .

بدین ترتیب دست آوردهائیکه جنبش کارگری ازجملیه قانون تامین اجتماعی که طی دهه 20  به دولت تحمیل شده بود، طی روندی  بیست و پنجساله محدو وبا انتقال آن از این وزارتخانه به آن وزارت خانه واز این سازمان به آن سازمان، عملا تنها دربخشهای بسیار محدودی از کارمندان و کارگران که برای دستگاه سرکوبگر دولتی از اهمیت برخورداربودند، شمولیت یافت و دربقیه قسمت ها از جمله درکارگاه های کوچک -حتی اگر دولت پیگیر این مسئله بود -،تحقق نیافت. دراین کارگاه ها که  اکثریت عظیم کارگران را شامل میشدند، سرمایه داران ازطریق رشوه دادن  وبا جلب همکاری بازرسان، عملا از بیمه کردن کارگران وازارائه لیست های واقعی آنها خودداری میکردند. یعنی برغم اسامی دهان پرکن سازمانها ودوایر دولتی که مسئولیت بیمه های اجتماعی را یکی پس از دیگری برعهده گرفتند، از بیمه اجتماعی واقعی و همه شمول خبری نبود.

بعد از قیام 57، درسال 58 دولت ضدکارگری تازه بقدرت رسیده، تلاش کرد با تصویب لایحه «احیا سازمان تامین اجتماعی» خصلت مستضعف پناهی دروغین خود را برخ بکشد اما دردوران چهل ساله جمهوری اسلامی  برغم ادعا های دهان پرکن مسئولین جمهوری اسلامی، قانون تامین اجتماعی همان مسیر دوران سلطنت را با تناقضات و تنش های بیشتری دنبال کرده است.

بعد از قیام 57 وضعیت اسف بار بیمه های اجتماعی درایران که اقلیت بسیار محدودی را دربرمیگرفت، دگرگونیهای مختلفی را ازسرگذراند. دردوره بعد از جنگ هشت ساله و نیاز حکومت به تامین و تضمین معاش خانواده های کشته شدگان و ناقص العضو شدگان درجنگ ، ازجمله کارگرانیکه ازکارخانه ها به جبهه اعزام شده بودند و نیروهای جدیدی که گزینشی واردکارخانه ها و مراکز تولید و خدمات میشدند، تلاش کرد تا با ایجاد امکانات کمک رسانیهای جدید، نظیر کمیته های امداد امام و  صندوقهای یاری به مستمندان ، طرح موسوم به « طرح رجائی» برای زنانی که شوهران خودرا ازدست داده بودند ، بیمه های خویش فرما،طرح های بازنشتگی مختلف خصوصی و دولتی ،که بیش از 15 موسسه وسازمان را شامل میشوند، بعنوان مکمل بیمه های اجتماعی، آنهارا پوشش دهد که فی الواقع  با ایجاد این نهادها،جلوی مطالبات کارگران و مزدبگیران و اتحاد آنها را حول بیمه های همگانی  اجتماعی، از جمله حقوق بیکاری ، بازنشستگی ، تامین بهداشت و نظایر اینهارا سد کند .ویا صندوق های بیمه اجتماعی را به گداخانه هائی باشمولیت محدود تبدیل بکند. درحالیکه دسترنج مزد و  حقوق بگیران بصورت سرمایه های کلان متمرکز در صندوق تامین اجتماعی، درید اختیار مافیای قدرت و ثروت قرارگرفت و دردست آنها به سرمایه ای کلان و منبع بزرگ مالی و اعتباری  جهت  کسب سودهای نامشروع و درآمد های سر به فلک کشیده تبدیل شد . جدول زیر بخوبی خصلت گدامنشانه  و شمولیت محدود واسف بار بیمه های اجتماعی درجمهوری اسلامی را نشان میدهد.ومتاسفانه مبارزات کارگران برای برخورداری از تامین اجتماعی همه شمول و کامل که هنگام بیماری، بیکاری و ازکارافتادگی و غیره، رفاه حداقلی آنها را تامین بکند ، متمرکز نبوده و مبارزات پراکنده نیز دراین مورد راه بجائی نبرده است.

 

موقعیت فعلی که مبرمیت خواست  تحقق تامین اجتماعی همه شمول را ضروری میسازد.

 

بعد از تحولات اواخر قرن گذشته  و شکست  اتحاد شوروی وتغییر توازن قوا به نفع سرمایه داری  و با دردستورگرارگرفتن برنامه های نئولیبیرالیستی درسراسر جهان،  بار دیگر موقعیت مناسبی فراهم شد تا تعرض  سرمایه به دست آوردهای طبقه کارگر و سایر زحمتکشان دردستور قرارگیرد . بدین ترتیب از سالها قبل تعرض به این دست آوردها از کشورهای معظم سرمایه داری اغاز و همزمان با جهانی سازی نئولیبیرالیسم به اقصی نقاط جهان گسترش یافت . و مراکزی نطیر بانگ جهانی وصندوق بین المللی پول، بعنوان ابزار اجرای این طرح ها دستورالعملهائی صادر و همه کشورها و دولت های سرمایه داری را به پیروی از الگوهای تعیین شده خود موظف کردند. ازجمله این دسورالعملها یکی هم  حدف کامل و یا تعدیل  قوانین بیمه های اجتماعی و یا خصوصی کردن آن بوده است.

بدین ترتیب روند رفرمهائیکه بعد از انقلاب اکتبر و گسترش جنبشهای کارگری و کمونیستی آغاز شده بود،در این دوره متوقف یا محدود گردیدندوتلاش شده و میشود تا دست آورد های قبلی جنبش کارگری نیز از آنها پس ستانده شود . روشن است که شدت و ضعف پیشبرد این سیاستهای ریاضتی نسبت به توازن قوا میان طبقه کارگر و مزدبگیران، با الیگارشیهای حاکم  درهر کشوری ،متفاوت است.

ایران نیز بمثابه یک کشور سرمایه داری، علیرغم تضاد و تناقضات اقتصادی و سیاسی اش،  ازدایره اجرائی کردن این قوانین خارج نبوده و نیست.رژیم جمهوری اسلامی  بعد از 8 سال جنگ و سرکوب و کشتار، به محض  اینکه موقعیت سیاسی خودرا تثبیت کرد، برای حل بحران اقتصادی و ادغام دربازار جهانی، اجرای سیاست های نئولیبرالی را دردستور قرارداد  و ازاوایل دهه 70 شمسی باسرعت وخشونت سرسام آوری به پیاده کردن قوانین ومقررات آن پرداخت  واکنون نیز اجرای این سیاستهای اقتصادی (البته بشیوه جمهوری اسلامی) ادامه دارد و درآینده نیز پیگیری خواهد شد و تبعات ویران کننده آن  نیز همچون اخراجهای دسته جمعی و بیکارسازیهای وسیع ،تعویق درپرداخت حقوق ودستمزدها . بطورکلی حمله به سطح حقوق و معیشت کارگران و زحمتکشان …  ادامه خواهند یافت .

این واقعیت را باید مد نظر قرارداد: درشرایطی که کشورهای پیشرفته سرمایه داری رفرمهای انجام گرفته درگذشته به نفع زحمتکشان را تحدید ویا بنحوی از انحاء حذف میکنند،انتظار داشتن ازنظام حاکم بر ایران که پروسه نئولیبیرلیسم درایران را متوقف ویا محدود بکند ،ودست از خصوصی سازیها و تعدیل نیروی انسانی و بیکارسازیها و غیره بردارد وپاسخگوی معیشت میلیونها بیکار و بیکارشده و خیل عظیم بازنشتگان وازکارافتادگان درحد حداقل تضمین شغلی و تامین اجتماعی آنها باشد ،انتظاری عبث است وانگهی مگر قبل ازخصوصی سازیها ، سرمایه داری ایران کدام یک ازحقوق مستقل طبقه کارگر وزحمتکشان را قبول کرد و کدام طرح تامین اجتماعی همه شمول را بمورد اجرا گذاشت که حالاکه درشرایط اجرای برنامه تحمیل ریاضت اقتصادی وپیاده کردن برنامه اقتصادی نئولیبیرالیستی، آنها را براحتی بپذیرد؟

لذا ازهرنظر که بوضعیت کارگران و توده های زحمتکش مردم  نگاه بکنیم و هرگاه به روند شدت یابی بهره کشی سرمایه سالاران ایران از گرده زحمتکشان نظری بیافکنیم وناگزیری پیاده سازی خشن سیاست های اقتصادی نئولیبیرالیستی و تبعات آن را درنظر بگیریم، به این نتیجه میرسیم که سرنگونی انقلابی رژیم سرمایه داری حاکم توسط طبقه کارگر و توده های زحمتکش مردم ، البته راه حل نهائی خلاصی از تمامی مصائب ناشی از نظام سرمایه داری حاکم برایران است. اما این بدان معنی نیست که فوری ترین وعمده ترین مطالبات کارگران را که هم اکنون درتنگنای اقتصادی شدید برای تحقق آنها مبارزه میکنند و کلیدی ترین این مطالبات درشرایط کنونی نظیر تامین اجتماعی همه شمول که میتواند کلیه کارگران وزحمتکشان را دربرابر نظام حاکم متحد کند، را مدنظر قرارنداد.

برقراری تامین اجتماعی همه شمول دربرابر فقدان تامین وتضمین شغلی ، بیکاری ، تورم و فقر و گرفتاریهای روزمره و تعرضات بی وقفه نطام حاکم ، قدم بزرگی است به نفع کارگران وزحمتکشان جامعه وحلقه ای است که میتواند آنها را متحد کرده و توازن قوارا به نفع اردوی کاروزحمت تغییردهدو لازم به گفتن نیست که درشرایط فعلی بهبود زندگی برای توده کارگران وزحمتکشان ممکن نیست مگراینکه موج  قدرتمندی از مبارزه تعرضی انقلابی  علیه نظام حاکم برپا شود و دراین میان خواست تامین اجتماعی همه شمول میتواند سنگربندی متحد ی رابمنظور جنگیدن برای یک انقلاب پیروزمند کارگری نیز بوجود آورد .

یدی  شیشوانی 29 اسفند 1397

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

Translate »