سایت فدائی، ارگان رسمی سازمان اتحاد فدائیان کمونیست
درآستانه اول ماه مه
از قدیم الایام فعالین جنبش کارگری و کمونیستی آستانه اول ماه مه را به تجزیه وتحلیل مبارزات یک سال گذشته وجمعبندی از نقاط قوت وضعف خود اختصاص میدهند. مطالبات وخواست های خود را بررسی وهماهنگ میکنند اشکال مختلف مبارزه درگذشته ، حال وآینده را مورد ارزیابی قرار میدهند. برنامه وتاکتیکهای جدید خود را انتخاب میکنند.
پیرامون وضعیت عمومی فعلی کارگران ایران وجنبش کارگری زیاد گفته ونوشته شده است .با وجود اختلاف نظرات اما تقریبا همه متفق القولند که همزمان با تعرض نظام سرمایه داری به دست آورد ها وحقوق وحق معیشت کارگران درسراسر جهان ، کارگران ایران درکنارتحمل همه محدودیت ها و ستم و استثمارنظام حاکم، سالها است که تبعات پیاده کردن سیاست های نئولیبرالی را تجربه میکنند . از این بابت نیز مورد تعرض وحشیانه نظام سرمایه داری حاکم برایران قرارگرفته اند.
اگر طبقه کارگر دراغلب کشورهای سرمایه داری بویژه درکشورهای اروپا در نتیجه اعمال سیاست های نئولیبرالیستی با بیکارسازیهای دسته جمعی ، تورم وکاهش دستمزد های واقعی و از دست دادن دست آوردهای چندین ده ساله مواجه شدند حد اقل تا کنون توانسته اند برخی از دست آوردهای خود را هرچند بصورت تعدیل یافته حفظ کنند . نظیر برخورداری از حق بیکاری ، بیمه های اجتماعی ، حق اولاد ،مسکن و حق تشکل اعتصاب و غیره..
اما کارگران ایران درحالی با این تعرض وحشیانه نظام سرمایه داری درجهان و ایران مواجه اند که از حق تشکل ، اجتماعات ، اعتراضات و آزادی بیان محرومند . به جز بخش اندکی از طبقه کارگر، کارگران ایران از بیمه های اجتماعی ، از حقوق بیکاری ، تامین وتضمین شغلی محرومند .بین سطح دستمزد ها با قدرت واقعی خرید شکافی پرنشدنی وجود دارد که درنتیجه تورم داخلی وانتقال رکود وتورم سرمایه جهانی و برداشته شدن سوبسید کالاهای ضروری این شکاف هر ساعت وروز بیشتر و بیشتر میشود. عدم پرداخت حقوق و دستمزدها ، سردواندن وخسته کردن کارگران ، همزمان فشار وتهدید برای قبول تصمیمات ضد انسانی و ضد کارگری کارفرماها ودولت به صورت گسترده درجریان است . قراردادهای موقت .سفید امضاء، بعد از زیر وروکردن کارخانجات وشرکت های خصوصی و نیمه دولتی به بخش های دولتی نیز تعمیم داده شده است . گروه گروه کارگران رسمی اخراج وبه جای آنها تعداد کارگران کمتری را با قرارداد های برده ساز به کار میگمارند.ناهنجاریهای اجتماعی و محرومیت های وصف ناپذیر دامن کودکان ، زنان وجوانان ونوجوانان طبقه کارگررا نیز گرفته و آنها رابه تباهی کشانده است.
هراعتصاب و اقدامات کارگری منفک یا با سرکوب مواجه میشود ویا با فریب ونیرنگ آن را ازمسیر اصلی خود منحرف میکنند و هیچ گونه اجازه ای به امکان اعتصابات سراسری و همبسته نمیدهند. فعالین وپیشروان کارگری را شناسائی و به زندان میاندازند و به اعتراضات بین المللی وقعی نمینهد.
با این همه محرومیت ها و بگیر و ببند ها اما طبقه کارگر ایران راهی نداشته وندارد جز اینکه برغم پراکندگی و نبود تشکل وتحزب وبا وجود محروم بودن از ابتدائی ترین حقوق انسانی خود، به مبارزه برخیزد ،تا آنجا که میتواندچهارچوب های قانونی ارتجاع را بشکند، دست به اعتصاب ،اعتراض و تظاهرات بزند . بی اغراق تحرک کارگران ایران درسالهای اخیر بویژه در سال گذشته درسطح جهان بی نظیر بود.صد ها اعتصاب ، تحصن ، تظاهرات ، بستن جاده ها ، تعطیل کارخانه ها بوقوع پیوست. فقط به اخبار کارگری دوسه روز اخیرمنتشره درروزنامه ها وسایت ها، نگاه کنید تا ابعاد وسیع اعتراضات و اعتصابات و خواست ها ومطالبات مطرح کارگران را در سراسر ایران دریابید . این اعتصابات پراکنده است. بدون اینکه تاثیر همه جانبه آن راد درمهارزدن به تعرضات رژیم انکار بکنیم و آن را بمثابه بزرگترین مکتب آموزش طبقه کارگر حتی تارده های پائین آن درمواجهه با نظام سرمایه داری انکار کنیم. اما این مبارزات هنوز از انفراد وپراکندگی خود بدر نیامده است. اتحاد عمل پایدار حتی رشته هائی از صنایع و مراکز کارگری که با بحران های مشابه وخواست های مشابه دست به مبارزه میزنند، تحقق نیافته است .
بی تردید این مبارزات بدون فعال بودن رهبران عملی که عموما از طریق مجامع عمومی خودکارگران انتخاب میشوند به پیش برده نمیشوند ونمیتوانستند هم به پیش برده شوند . معهذا رژیم تلاش کرده با دستگیری و تهدید و تطمیع رهبران کارگری ویا بادستگیر وزندانی کردن آنها امکان سازماندهی و بوجود آوردن همبستگی و اتحاد درعمل کارگران را مانع شود.ویا با فریبکاری نمایندگان خود گماشته و شوراهای اسلامی را به جلو صحنه رانده و با دفاع ظاهری از کارگران وبا وعده ووعید های توخالی دربین آنها، اختلاف بیاندازند . از همبستگی و اتحاد کارگران واحد های مختلف جلوگیری بکنند و مبارزات آنها را منحرف و زیر سیطره خود درآورند.
درچنین شرایطی درفقدان رهبران واقعی ، رهبرانی که در صورت آگاهی به منافع طبقاتی خود و آگاهی به روند های سیاسی اجتماعی و پایداری دردفاع از کارگران نوش دارویند درغیر اینصورت زهر حلاحل، رهبران خود خوانده و دلسوزان طبقه کارگر هم از میان روشنفکران از طبقات مختلف ونیز ازمیان کارگران بسیارند که بیاد طبقه کارگر میافتند با تئوریهای ضد ونقیض برای طبقه کارگر نسخه میپیچند ، میخواهند خارج از محیط کار و مبارزه، برای کارگران تشکل ایجاد بکنند ، تومار امضا جمع میکنند تا اگر بورژوازی تاب تحمل اعتصابات کارگری را ندارد به درخواست امضا کنندگان عطف توجه کرده و بگذارد بصورت مسالمت آمیز به ایجاد تشکل های مورد نظرخویش همت گمارند!!اینگونه «رهبران»اگر چه میان کارگران نبوده اند وحتی یک اعتصاب کارگری را هم تجربه نکرده اند اما توسط اتحادیه های زرد کارگری به رهبران شناخته شده جنبش کارگری آن هم نه درایران بلکه درسراسرجهان تبدیل میشوند !!
علاوه براینها جناح های مختلف بورژوازی نیز بیکار ننشسته اند، ازاصلاح طلبان محو ولایت فقیه گرفته تا روشنفکران لیبرال طبقه متوسط ،استادان دانشگاه ها و نویسندگان وروزنامه نگارانی که خود بیشتر از همه خواهان ثبات سرمایه وپیاده شدن بی دردسر نئولیبرالیسم وقوانین سرمایه جهانی درایران هستند .سعی میکنند از این نمد کلاهی برای خود ببافند.
تهاجم به طبقه کارگرایران وتحرک متقابل کارگران بقدری شدید وگسترده است که حتی سازمانهای سیاسی طرفدارطبقه کارگرهم ظرفیت انعکاس مبارزات کارگران و کنش وواکنش سیاسی درقبال آن را در خود نمییابند. هنوز اطلاعیه حمایتی از یک حرکت منتشر نشده کارگران حرکت بعدی واقدام بعدی را انجام داده اند.
این جدالی است که درصحنه سیاسی ایران جریان دارد .اگرتحولات درعرصه جهان ، منطقه وایران را نیک بنگریم برخلاف ترهات خورده بورژوا ها وبورژوالیبرالها، این جدال تعیین کننده اصلی روند های سیاسی درایران و منطقه است.
تنها از این منظر است که میتوان درک درستی از مظمون وراستای مبارزات طبقه کارگر ایران بدست آورد وتنها ازمنظر تحولات ودرگیریهای طبقاتی است که میتوان تحولات سیاسی ایران و سرمایه جهانی دررابطه با ایران را نشانه گرفت و پاسخ درستی دریافت کرد.
هم سرمایه جهانی و هم سرمایه داری ایران در راس آن دولت اسلامی مسلماخواهان تغییرات درجهت هماهنگ شدن باسرمایه جهانی در پیش برد سیاست نئولیبرالی واستقرار یک نظام سرمایه داری مبتنی بر بخش خصوصی درایران هستند ودراین شکی نیست. دولت روحانی درشتاب دادن به پیاده کردن دستورالعملهای بانگ جهانی وصندوق بین المللی پول طی چهارسال گذشته تلاش زیادی کرد تا این روند را بدون مواجهه با حرکتها وشورشهای کارگری به سرانجام مطلوب برساند اما هنوزقادرنشده است مقاومت کارگران را درهم شکسته وسیاست های ضد کارگری نظام را بی دغدغه خاطر پیاده کند.
اشتباه است اگر تصورکنیم که دولت ایران درپرداخت حقوقهای معوقه دچار کمبود وبحران مالی است. برعکس درآمد سرشار نفت تاکنون نه تنها دولت را درسازماندهی ارگانهای سرکوب واداره بورکراسی عریض وطویل یاری رسانده است بلکه بخش مهمی از طبقات متوسطه جامعه نیز با متمتع شدن از این خان یغما به پایگاه آن تبدیل شده اند. بعلاوه این درآمد سرشار درجائی که مقاومت کارگران واحدی شکست ناپذیر شده است به کمک دولت آمده تا با پرداخت بخشی از حقوق عقب افتاده، از تشدید مبارزه آنها جلوگیری کنند . مسئله عبارت از این است که قوانین سرمایه جهانی مثل هر کشور دیگر سرمایه داری باید درایران هم پیاده شود . راه گریزی از آن نیست . بدون این پیش شرط ها نه سرمایه ایران ثبات کافی را خواهد داشت و نه امکان سوخت وساز منظم وبی دردسر آن با سرمایه جهانی و نیات امپریالیسم امکان پذیر خواهد بود.
معضل طبقه حاکم مبتنی بر نظام اسلامی درپیاده کردن این استراتژی، گسترش اعتراضات اجتناب ناپذیر کارگری است. مهار این جنبشها وجلوگیری از رادیکالیزه شدن آنها تنها از طریق سرکوب و یا ایجاد جنگ ودرگیری درداخل همچون دامن زدن به جنگ مذاهب و یا دامن زدن به بحرانهای خارجی امکانپذیر وقابل مهار میتواند باشد .
سرمایه جهانی درراس آن امپریالیسم آمریکا هم که خواهان تغییرات مورد نظر خود درایران وسلطه درمنطقه است ،از رادیکالیزه شدن جنبش کارگری هراس دارد. حاضر است شاخ وشانه کشیدن های گاه و بیگاه سران رژیم را تحمل کند به شرطی که این پروسه را آنقدر طولانی نکنند که جنبش کارگری غیر قابل کنترل شده و به یک جنبش سوسیالیستی رادیکال تبدیل شود و تحولات از دست آنها خارج گردد . چون اگر چه هنوز درنبود جریانات انقلابی وسوسیالیستی درمنطقه جریانات ارتجاعی اسلامی میدان دار مبارزه با باصطلاح سلطه طلبی غرب شده اند اما آنها میدانند که درایران دیگر مذهب امتحان خودش را پس داده وباتوجه به یک انقلاب عظیم درگذشته، اگر این جنبش کارگری مهار نشود و اوضاع به همین منوال سپری گردد، خطر یک انقلاب رادیکال کارگری هم ایران وهم منطقه را تهدید خواهدکرد.
با توجه به این واقعیت میتوان مدعی شد که جنبش کارگری درایران و یا حرکت های کارگری درایران برغم خواست های اقتصادی و عمدتا دفاعی ، اماجدالی است نه تنها اقتصادی درعین حال سیاسی که افت وخیز آن سرانجام سرنوشت آزادی ، دموکراسی و برابری وغیره را درجامعه رقم خواهد زد.
اکنون درآستانه اول ماه مه با توجه به این موقعیت است که میتوان به حدود وثغور مطالبات وشعارهای کارگران اشاره کرد.
مسئله نئولیبرالیسم یک سیاست جهانی سرمایه داری است تهاجم سرمایه به کارگران وتبعات آن نظیر اخراجها ، قراردادهای موقت وپائین بودن حقوق ها وغیره مسئله همه کارگران جهان است که میتواند به مثابه شعارهای عمومی بیانگر همبستگی کارگران جهان درمواجهه با تعرضات سرمایه نیز باشد .
اما درعین حال وضعیت طبقه کارگرایران ویژه است ویژه گی آن این است که مبارزات کارگران ایران بدلیل ساختار اقتصادی واجتماعی ایران گذشته وحال طبقه کارگر و…در درخواست های صنفی متوقف نمیشود. مبارزات طبقه کارگر درشرایط فعلی ایران از عنصر بسیار قوی ساختارشکن برخوردار است. بنا براین در کنه خودش سیاسی است ، درعین حال بدلیل ایستادگی دربرابر قوانین جهان شمول سرمایه داری، یعنی نئولیبیرالیسم، بین المللی هم هست .
پس طبقه کارگر درهمبستگی خود با کارگران جهان باتوده کارگران دارای منافع مشترک ودرخیلی از موارد شعارها ومطالبات مشخص هستند . بنا براین شعارهای اول ماه مه خود را لزوما باید با توده کارگران هماهنگ سازد نه سران اتحادیه های زرد بوروکرات که خود به نحوی درپیاده کردن قوانین سازمانهای بین المللی وملی سرمایه همدست آنها هستند.
همینطور باید سعی کرد درارتباط با کارگران کشورهای دیگرویاری طلبیدن ازآنها،ارتباط از پائین را تایید و تشویق کرد. چرا که اتحادیه ها باحرکتهای رادیکال کارگران ایران که ناگزیر از انجام آن هستند موافق نخواهند بود واز آنها به حمایت عملی برنخواهند خواست وعلاوه برآن سیاسیتها وارتباطات ومنافع دولت خود را به منافع کارگران ایران ترجیح خواهند داد . ودرنهایت حمایت آنها از حد نامه نگاری فراتر نخواهد رفت . اما شناسائی موقعیت کارگران ایران توسط توده های کارگر و ارتباط از پائین با آنها درآینده که اتحادیه های زرد درمقابل حرکت رادیکال ضد سرمایه داری کارگران ایران قرار خواهند گرفت ،توده کارگران میتوانند مدافع عملی جنبش کارگری ایران باشند و نه با ورق پاره های فاقد تاثیر بلکه با اقدامات عملی خود، کارگران ایران را یاری رسانند.
پس دراین عرصه شعارهای طبقه کارگرایران میتواند تبعات عمومی نئولیبیرالیسم را هدف قرادهد که جنبه جهانی دارد .مثل عدم پرداخت حقوقهای معوقه، بستن کارخانه ها ومراکز تولیدی، اخراجهای دسته جمعی، آزادی تشکیل سندیکا ها واتحادیه ها واحزاب، یکی از موارد بسیار عمومی ومهمی هستند که طبقه کارگر ایران عموما درگیر مبارزه با آن بوده وخواهد بود.
دراین عرصه کارگران ایران بویژه کارگران پیشرو باید بدانند که امکان اینکه بتوانند دربلند مدت جلوی خصوصی سازی را بگیرند ومانع از تورم و افزایش قیمتها و برداشته شدن سوبسید ودرنتیجه عدم پرداخت حقوقها و سردواندن و اخراجهای دسته جمعی بشوند، امکانی ناشدنی و توهمی بیش نیست . درآن صورت سرمایه داری سرمایه داری نمیشد. کارخانه ها وصنایعی که باید خصوصی بشوند، خصوصی خواهند شد. کارخانه ها وصنایعی که درعرصه بازار آزاد سرمایه داری وتحت قوانین نئولیبیرالیسم قادر به رقابت دربازارهای مصرف نیستند با همه عظمت شان با هرتعداد کارگری که داشته باشند از دور خارج خواهند شد وکارگران آنها دیر یا زود اخراج و بازخرید خواهند گردید .
از این رو درکنار شعار پرداخت حقوق های معوقه وبرگرداندن کارگران اخراجی به سرکارهایشان که بمثابه اهرم فشار عمل میکنند . میباید بطور وسیع وقاطع حقوق بیکاری و بیمه های اجتماعی را درتمام سطوح شاغلین وبیکاران مطرح کنند.کارگران باید دست کمک های موسسات خیریه را که بدینوسیله میخواهند اوضاع را برای بخشی از آنها قابل تحمل ترکنند تا بتوانند بتدریج سیاست های خود را پیاده کنند ، کنار بزنند.طبقه کارگر صدقه بگیر نیست .
قراردادهای دسته جمعی ،حق اعتصاب وحق تشکل خواست نیست ،حق طبقه کارگر است . هیچ کس دیگری نمیتواند به اوبدهد و یابذل وبخشش کند ، شعار کارگران باید این باشد که همزنجیران و همکاران خود باید تشکل مورد نیاز خویش را ایجاد کنیم. این شعار را باید تبلیغ وترویج ودرذهن توده کارگران جاگیر کنند، که تشکل حق آنهاست .
قرارداد دسته جمعی ،اعتصاب ، تظاهرات وتجمعات حق ما است و کسی نمیتواند آنرا از ما بگیرد . اعتصاب حق مسلم ماست.
اگر چه گاهی آزادیهای سیاسی و آزادی زندانیان سیاسی جنبه سمبولیک به خاطر اهداف مبارزاتی طبقه کارگر بخود میگرد و خیلی ها ازطرح چنین شعارهائی اجتناب میورزندوآن را چپ روی میدانند . امروز که مدام زندان و شکنجه کارگران راتهدید میکند . کارگران زیادی درزندان بسر میبرند و درهراعتصاب نیز عده بیشتری دستگیر و اگر موقت هم شده روانه زندان میشوند . شعار آزادی زندانیان سیاسی ربط مستقیمی پیدا میکند با خواست ها ومطالبات توده وسیع واعتصابی کارگران بنابراین آزادی زندانیان سیاسی ،برابری زنان، محو تبعیضات جنسی، ملی ومذهبی ولغو کارکودکان،آزادی بیان
میتواند جزو شعارهای اول ماه مه امسال باشد.
مبارزات صنفی کارگران یکی از ابزارهای ضروری مبارزه با گرایش نظام سرمایه به کاهش سطح زندگی کارگران است . روشن است که اگر این مبارزه جدا از مبارزه سیاسی کارگران صورت گیرد سر انجام به تبعیت از منافع طبقه سرمایه دار کشیده خواهد شد.
از این رو بی شبهه وظیفه کارگران پیشرو سوسیالیست متشکل دراحزاب سیاسی و یا محافل کارگری است که ضمن رهبری مبارزات روز مره کارگران، برخورد ها واعتصابات منفرد را دریک مبارزه طبقاتی واحد سازمان دهند.
علاوه براینها هرتشکل کارگری ولوبه شکل اتحادیه با توجه به وضعتی که از آن صحبت کردیم باید مد نظر قراردهند که مبارزه اقتصادی طبقه کارگر درشرایط فعلی تنها درارتباط صحیح با مبارزه سیاسی آن میتواند به بهبود وضعیت اقتصادی وزندگی آنها کمک کند. از اینرو نه تنها از منافع اقتصادی بلکه از منافع سیاسی بلاواسطه طبقه کارگر نیز باید و مجبورند دفاع کنند .
دراین مبارزه توامان است که تشکل سراسری و اتحاد اقتصادی وسیاسی طبقه کارگر میسر میشود . وهرچه بیشتر پرچم الترناتیو سوسیالیستی را درجنبش های اجتماعی دراهزازدرمیاورد. روندی که درآن بخش آگاه و پیشاهنگ پرلتاریا متحد ومتشکل میشود ومبارزه طبقه کارگر برای ایجاد نظم سوسیالیستی وشرایط لازم برای تحقق آن را هدایت میکند.
درعین حال این تشکلها بویژه کارگران پیشرو درعین فعالیت ورهبری مبارزات روز مره، اگر نتوانند هسته ها و حوزه های منسجمی که بتواند با تلفیق کارعلنی و مخفی به مبارزات کارگران تداوم بخشد،بوجود بیاورند، این خطر وجوددارد بود که این تشکل ها به تشکلهای قانونی تبدیل شوند که رژیم از آنها برای تعدیل مبارزات کارگران استفاده میکند ویا بطور کلی درمقابل فشارهای دولت وسرمایه داران دوام نیاورده ومضمحل خواهند شد.
یدی شیشوانی
هشتم اردیبهشت 96