سایت فدائی، ارگان رسمی سازمان اتحاد فدائیان کمونیست
آیا تهدیدات ناتو علیه داعش جدی است؟
“نوشین شفاهی”
در چند ماهه اخیر موج ترورهای انتحاری و بمبگذاریهای پراکنده موقعیت سیاسی-اجتماعی دنیا را وارد یک عرصه سیاسی متناقض کرده است. از یک طرف موج پناهندگان و جنگزده هایی که از توحش داعش و فضای مرگ زای بومی شان روانۀ کشورهای اروپایی شده و از طرف دیگر تلاش سران این کشورها برای توجیه سیاستهای ضد پناهنده شان با تبلیغات وسیع مبنی بر اینکه مهاجمان در میان پناهندهای سوری وارد فرانسه شده بودند.
بیشترین پوشش خبری در سطح جهان به حمله های اخیر داعش در پاریس اختصاص داشت. علیرغم داد و هوارهای دولت فرانسه مبنی بر پناهنده های تقلبی، و زینوفوبیای گرایشات راست که ورود پناهنده های سوری را عامل نفوذ مهره های داعش به اروپا اعلام کرد، بنا بر سرمقالۀ نیویورک تایمز، بیشتر تروریستها از مدتها پیش تحت نظر اطلاعات فرانسه و بلژیک قرار داشتند و چند تن از مهاجمان در محله ای در صد قدمی ایستگاه پلیس زندگی می کردند و متولد و بزرگ شده فرانسه و بلژیک بودند. سرویسهای امنیتی هر دو کشور بسیاری از این مهاجمان را شناخته و برخی از آنان در “امنیت” هر دو کشور پرونده و به اتهام توطئه تروریستی سابقه بازداشت داشته اند. به گفته “واشینگتن پُست” مقامات امنیتی بلژیک با چند تن از تروریستهایی که در پشت صحنۀ این ترورها نقش بسیار تعیین کننده ای برعهده داشتند، ارتباط نزدیکی داشته اند. اینکه چگونه این مهاجمان مظنون و تحت نظر قادر شده اند برنامه این جنایت را بدون هیچ مزاحمتی از طرف پلیس و سرویسهای امنیتی هر دو کشور، طراحی و عملی سازند سوال برانگیز است. دو داعشی که در تئاتر پاریس صدها نفر را به رگبار بسته و بعد خود را منفجر کردند هر دو دارای پروندۀ امنیتی بودند. بمبگذار انتحاری دیگری که که در این جنایت دست داشت پاسپورتش قبلا توسط پلیس توقیف شده بود.
اولین موضوعی که به ذهن می آید این است که آیا این اهمالها از جانب سرویسهای امنیتی تصادفی است؟ یا اینکه نتیجه یک الگوی سیاسی است که نقش سرمایه داری جهانی بویژه اعضای ناتو در ایجاد این باند وحشی آدمکشان اسلامی را بیشتر فاش می کند؟
داعش در کنار دیگر گروه های ارتجاعی، بعنوان بخشی از یک کمپین ضد اسد در سوریه و به منظور به حاشیه راندن گرایشات رادیکال و انقلابی توده های سوری، با حمایت آمریکا، فرانسه، بلژیک و… و با تامین های مالی-تسلیحاتی ترکیه، عربستان و قطر و دیگر ارتجاع محلی مشعول بکار شد. تا ژوئن 2014 که مهاجمان داعش از مرز عراق گذشته و موصل را در کنترل گرفته و رژیم دست نشانده آمریکا در بغداد را مورد تهدید قرا دادند، تمام قتل و عامها و جنایات داعش توسط آمریکا و هم پیمانانش قابل تحمل بود. و حتی فعالیتهای آنان در منطقه که از دل کشتار عمومی مردم بی دفاغ عبور میکرد، توسط همین دولتها شدیدا مورد تشویق قرار میگرفت.
اگر گاهگاهی بخاطر فشار افکار عمومی آنان را محکوم کرده فقط بخاطر اینکه افراد گردن زده شده از شهروندان اروپایی-آمریکایی بوده اند. و هنوز نقش ترکیه را نتوانسته اند با هیچ بهانه ای توچیه کنند که بغل گوش ناتو، هنوز مأمن گرم و امن وحشیان داعشی شده است؟!!
در طی این یک دو ساله اخیر، آمریکا و ناتو قتل و عام شنگال و ایزدیان را تحمل کردند، کوبانی را تاب آوردند و از جنایات فراوان دیگر نظیر آن روی برگرداندند. چرا که، هر چه بود این جنایات آنطرف مرزهایشان و علیه مردمان دیگری در حال اتفاق بود. در حالیکه این ترورها را در کشورهای خودشان نمیخواهند و خروارها برنامه خبری را صرف دهشتباری ( که هست) این فجایاع می کنند.
بالاخره سرمایه داری میل دارد یک مناطقی از دنیا را بعنوان بهشت و منطقه آرام داشته باشد و ثابت کند در همین جهان گند و کثافتی که برای جهانیان ساخته است، جایی برای نفس کشیدن و در پارک نشستن هم وجود دارد. باید ثابت کند هنوز خوشبختی های ناچیز بخشی از مردم طبقات متوسط و محروم جامعه را میتواند تامین کند، نه در سوریه و عراق و افغانستان و فلسطین و نیجریه و سومالی و…بلکه در کعبه های سرمایه داری در قلب اروپا و آمریکا!
سوال این است که زمانیکه در لابراتوارهای سیاسی شان به این هیولاهای آدمخوار جان داده و آنان را از اعصار تاریخ برون آورده و در میان محرومترین و استبداد زده ترین مردم دنیا افسار گسیخته کردند، چقدر جان و روان میلیونها انسان محلی برایشان اهمیت داشت و ایا پرچم هایشان رابرای قتل و عام شده گان شنگال و کوبانی هم نیمه اهتزاز کردند؟! آیا در بازیها ورزشی و برنامه ها و شوهای زنده شان به احترام کشته شدگان دقیقه ای هم سکوت کردند؟! البته که نه، باز هم نه و نه به تمام بربریتی که مردم منطقه از سر گذراندند و همچنان می گذرند وقعی نهادند. گویا مردم سوریه و عراق و افغانستان و فلسطین باید به این آدمخوریها دیگر عادت کرده و به بخشی از روزه مرگی زندگیشان تبدیل شده باشد. ولی مردم بینوای پاریس و بوستون و لندن به این وحشیگریها خو نکرده اند و داغشان سنگین تر است!
آری جان انسان عزیز و قابل احترام است، نه مردم ستمدیده شنگال سزاوار این قساوت بودند و نه مردم بیگناه فرانسه و آمریکا و هر کجای این دنیا. ولی فریبکاری و شناعت سران سرمایه داری بسیار مشمئز کننده تر است. گویا پناهندهایی که در دریا غرق شده و یا در کامیونها زنده زنده سوزانده میشوند تقصیر خودشان بوده است! ولی مردمی که در تئاتر و رستوران به گلوله بسته میشوند از جنس دیگری! این مردم فریبی ها و اشکهای تمساح وار سران سرمایه در غم قربانیان پاریس حال هر انسانی را بهم میزند.
از رژیم اسلامی ایران گرفته تا همه اعوان انصار ریز و درشتش همه میوه های گندیدۀ یک کمپین جهانی علیه کمونیسم و مبارزات توده ای و خطر چپ، توسط امپریالیسم جهانی بوده اند. اینها در جریان عملیات مخفی سازمانهای اطلاعاتی امپریالیستی موجودیت یافته اند. بهمین دلیل است که فرانک اشتاین هیولای خودش را نمی کشد، برایش عروس خلق میکند، و تمام دستاوردهای جنبشهای توده ای در کشورهای دیکتاتورزده را درسته به گلوی این هیولا خورانده و می خوراند. هم از شر عروج چپ و شبح سوسیالیسم فراغتی حاصل کرده و هم با این ترورهایی که بیخ گوشش در بوستون و نیویورک و پاریس و لندن و مادرید و دیگر ” بهشت های رئالیزه” سرمایه داری اتفاق افتاده، حضور نظامی و حمایت بیدریغش از مستبدین محلی را توجیه کرده است. این ملیتاریسم و اشغال نظامی که به استعمار نو موجودیت بخشیده عملا سرنوشت صدها جنبش و انقلاب توده ای را با ناکامی و شکست گره زد.
این حملات اخیر برای سرمایه داری برکات دیگری هم داشته است. از جمله قدرت بیشتری به سرویسهای امنیتی در ساختار دولتی داده است. در پی جنایاتی که در پاریس اتفاق افتاد سازمان سیا، اف بی آی و آژانس امنیت ملی از این قساوت سود زیادی بجیب زده و به بهانه یک کمپین شدیدعلیه داعش بودجه اضطراری بالایی را بخود اختصاص داده اند. و همچنین اعلام موقعیت اضطراری و جنگ در این کشورها، عملا مردم خشمگینی که دیر زمانی نیست که در تظاهرات و اعتصابات عمومی در اعتراض به همین سیستم ورشکسته برخاسته بودند، را به حمایت از دولت و پلیسهای ضد مردمی اش کشانده و عملا هیچ پناهی جز آغوش دولت ملی و سرمایه داری در قدرت برایشان باز نباشد.
مردم بیگناه آنکارا، بیروت، پاریس و مالی تنها قربانیان این عملیات برنامه ریزی شده سرمایه داری جهانی نبوده و نخواهند بود. از ایران و افغانستان گرفته با خمینی و طالبان، تا بوسنیا و کوسوو و در دهه اخیر لیبی و سوریه، آمریکا و ناتو ارتجاع اسلامی را از پستوهای حوزه علمیه ها بیرون کشیده و بجان جنبشهای آزادیخواهانه مردم انداخت. در حال حاضر هم با تمام تبلیغات ظاهری شان نمی توانند این واقعیت را کتمان کنند که حتی به گفتۀ “جو بایدن” معاون ریاست جمهوری آمریکا هنوز هم صدها میلیون دلار و دهها هزار تُن تسلیحات نظامی از طرف عربستان، ترکیه، امارات و قطر برای داعش فرستاده میشود. آمریکا هنوز هم برای ” ادوارد اسنودن” که از عملیات پشت پرده آمریکا پرده برداشت، خط و نشان میکشد و بعنوان یک خلافکار امنیتی از روسیه میخواهند او را تحویل داده تا به کیفرش برسانند ولی اردوغان و شیخهای فربه و جانی عرب را از دوستان خود دانسته و استبداد آنان را مشروع قلمداد می کند.
نه، سرمایه داری قصد ندارد داعش را از بین ببرد مگر اینکه دیگر بدرد پلان های غارت منابع نفتی و امتیاز گیری های ژئوپلتیکی شان نخورد و تاریخ مصرفش سر آمده باشد. هر چقدر اعتراضات توده ای و جنبش های مردمی شدت بگیرد آمریکا و ناتو هم ناگزیر سر داعش را مثل ” بن لادن” یک جوری زیر آب می کند و گرنه تا زمانیکه کشتارها و گردن زنها آنطرف آبها اتفاق بیافتد، داعش و ماشین آدمکشی اش معضل مردم خاور میانه و افریقاست، و دخالت در امر سرنوشت توده ها وسنتهای مذهبی شان امریست ناروا!!
وحشیگری داعش نشان از یک بحران عمیق جامعه سرمایه داری از یک طرف و نفرت عمومی توده ها از دخالتگری امپریالیسم بویژه آمریکا در سرنوشت سیاسی- اجتماعی شان دارد. هر کسی شاید باورها و اعتقادات احمقانه و حتی خطرناک و وحشتناکی داشته باشد ولی تا زمانی که مادیت نمی بخشد و اسباب مادی کردن آن امکانپذیر نیست، این ایده ها فقط در حد یک توهم و فانتزی باقی می ماند مگر اینکه راهی برای مانیفست پیدا کردنش بیابد و به آن مادیت ببخشد. آمریکا به این بربریت تاریخی-فرهنگی و این ارزشهای قرون وسطایی و خشونت افراطی مادیت داد و از آن برای بلیعدن عصاره انقلابی گری جوانان نه فقط در منطقه بلکه در دنیا استفاده کرد و آنرا کانال مستعدی برای عضوگیری جوانان معترضی کرد که بربریت آشکارشان را با ملیتاریسم آمریکا و حمایتش از فاسدترین دولتهای محلی، توجیه و شقاوت اسلامی خودشان را پاسخی موجه به حضور نظامی آمریکا در منطقه تعریف میکنند.
دستیابی به یک دنیای بهتر و مناسباتی انسانی تر اولین آرزوی هر کسی است که شلاق فقر و بیکاری، سرکوب و استثمار، جنگ و آوارگی را تجربه کرده باشد. سرمایه داری جهانی خوب میداند که این آمال و آرزوها وقتی خطرناک میشوند که این توده ها ساختار قدرت را به چالش بکشند و به ریشه و منشاء اینهمه نکبت و فاجعه ای که به زندگی معمولی شان تبدیل شده، برسند. ایده و آرزوی دنیای بهتر را داشتن هنوز خطرناک نیست دستکم در دنیای غرب، ولی آنجا خطرناک میشود که برای رسیدن به این دنیای بهتر، توده ها به این باور برسند که اول باید این دنیای نکبت آفرین سرمایه داری را روی سر حاکمینش خراب کنند تا دنیای جدیدی بسازنند. اینجاست که این آمال و آرزوها رادیکالیزه میشود و انقلاب اجتماعی یک ضرورت و نه یک گزینه میگردد. سرمایه داری تلاش میکند که این سیستم موجود تنها گزینه ممکن بنظر بیاید و ورای آن غیر واقعی. در حقیقت رئالیزه را در مقابل رادیکالیزه شدن جنبشها و اعترضات توده ای قرار میدهد. اولی قابل تصور و شدنی و دومی اتوپیای محض است. دموکراسی نسبی اش مهد آزادی و سطح نسبی معیشت، عدالت اقتصادی و برابری نام میگیرد. این بهشت رئالیزه سرمایه داریست با کافه های پاریس و خیابانهای نیویورک اش. در عوض رادیکالیسم را در لندن و پاریس و آمریکا باتوم میزند و گاز اشک آور بمیانشان انداخته و یا قدری نرمتر آنانرا زیر فشار آب به عقب می نشیند. این ” بهشت رئالیزه” بهر قیمتی باید در آرامش و زیبایی ظاهرش بماند. با کمی نوستالژی، آن خانه پدری و کوچه های کودکی و غذاهای لوکس و خیابان شانزه لیزه، مردم دلشان برای این هم زبانان و انسانهای بهشت سرمایه داری بیشتر بدرد می آید تا آن کودک فلج ایزدی که در بیان رها شد تا رفته رفته و دردناک این دنیای بیرحم را دیگر نبیند. تمام این کشورها که از پیشرفته ترین هواپیماها و تجهیزات کمک رسانی خفه شده اند، چرا بداد آن انسانها نرسیدند؟ چرا اتفاقی نیفتاد؟ بازهم تراژدی بعد از تراژدی …و باز هم اردوغان و هم جنایتکارهایش به نشست ها و میتینگ هایشان میروند و از سر نو مشروعیت پیدا می کنند.
سرمایه داری جهانی در این راستا در مقابل افکار عمومی مجبور به دروغگویی و لاپوشانی میشوند و بخاطر فشار از پایین عقب نشینی هم میکنند ولی در تمام این مدت نه انگیزه های انسانی برایشان پشیزی می ارزد و نه جان انسانها. تنها و تنها سیادت سیاسی و مالی برای اقلیتی در قدرت و دستیابی به چاههای نفت حرف اول را برایشان میزند. مرزها را بروی پناهنده ها بستند بعد بخاطر واکنش بشردوستانه مردم مجبور شدند باز کنند و دوباره ببندند. بسیاری از ایالتهای آمریکا فعلا پروژه تقبل پناهنده ها را معلق گذاشته و کانادا فقط خانواده ها و زنان و کودکان را قبول می کند ولی به جوانان “نه” گفته است.
سرمایه داری مذبوحانه سعی داشته است که مشروعتش را بعنوان یک نظام اقتصادی-سیاسی و مجموعه ای از باورها و ارزشهای اجتماعی، از این بگیرد که قادر است به نیازهای انسان و ملزومات یک جامعه نوین تنها پاسخ ممکن را بدهد. ولی واقعیات زشت و وضعیت فاجعه بار کنونی گواه بر این کذب و ادعای دروغین سرمایه داری دارد که این سیستم نه میتواند انسان- محور باشد و نه ظرفیت حل تناقضات درونی خودش را دارد. رژیم اسلامی ایران، القاعده، طالبان، النصر، حزب اله و داعش، بوکو حرام و… همانقدر سمبل انحطاط و توحش سرمایه داری هستند که فاشیسم، نازیسم، مک کارتیسم و هر نکبت تاریخی دیگری اوج گندزدگی نظام سرمایه داری را نشان دادند.
نوشین شفاهی
30 نوامبر 2015