سایت فدائی، ارگان رسمی سازمان اتحاد فدائیان کمونیست
جدایی طولانی/ آیندهی اتحادیهها فراملیتی است/ مارسل فون در لیندن/ برگردان: ناصر پیشرو
برگردان: ناصر پیشرو
«اتحادیههایی که تاکنون در محدوده ملی فعالیت داشته اند، خیلی پیشتر مرزها را پشت سر گذاشته بودند. نهایتا اما برای آنها ملت، اغلب نزدیکتر از رفقایشان درکشورهای دیگر بود. جهانی شدن مناسبات اقتصادی، اکنون از جنبش اتحادیهای چالشهایی را می طلبد که در گذشته فاقد آن بوده اند».
جنبش اتحادیههای بینالمللی درگیر بحران چندگانهی است که پیآمد یک دوران انتقالی – تاریخی در این جنبش است. این جنبش مدتهای مدیدی است که با چالشها و مشکلات بزرگی هم از بالا (سرمایه و دولت) و هم از پائین (کارگران وتشکلهایشان) مواجه است.
۱- رشد فزاینده شرکتهای چند ملیتی و سرمایهگذاری مستقیم در مرکز و پیرامون، کنترل اتحادیهها بر مواضعشان را دچار اختلال کرد. برای پاسخ به این روند در نیمه دهه ۱۹۶۰ نهادی که به اصطلاح «شورای کنسرنهای جهانی» نامیده میشد، ابتدا در صنایع شیمیایی و اتومبیلسازی شکل گرفت. بسیاری از فعالین اتحادیهای از این ارگان جدید، انتظارات زیادی داشتند، اما کارآیی اینها به علت تضاد منافع کارگران در کشورهای مختلف ناکافی بود.
۲- شکلگیری بلوکهای تجاری، ایجاد ساختاری از اتحادیههای فراملیتی را درون بلوکهای تجاری ضروری کرده است. در درون نفتا (آمریکا،کانادا، مکزیک) نوعی از همکاری نه در سطح بالایی از فدراسیونهای اتحادیههای ملی بلکه در زیرمجموعه ویا شاخهای از آنها شکل گرفته و اغلب نهادهای غیراتحادیهای نیز به این نوع از پروژهها وارد شدهاند. (برای مثال سازمانهای مذهبی و یا حقوق بشر همانند ائتلاف برای عدالت در ماکیلادورس که در سال۱۹۸۰ تاسیس شد) کمیتههای کارگری و کمیته زنان کارگرحاشیه مرزی و شورای کارگران فورد که توسط اتحادیه کارگران اتومبیلسازی سازماندهی شده، نیز به این مجموعه تعلق دارد.
۳- نهادهای فراملیتیای شکل گرفتهاند که کوشش میکنند دینامیزم سرمایهداری «نوین» را تنظیم کنند. مهمترین مورد سازمان تجارت جهانی WTO است که در سال ۱۹۹۳ تاسیس شده است. اتحادیهها احساس می کردند که باید در درون و یا در کنار این نهادها لابیهای خود را داشته و اعتراضات خود را بیان کنند. از طرف دیگر بر اثر تغییرات اجتماعی – سیاسی، درپیرامون و نیمه پیرامونSemiperipherie جنبشهای کارگری مبارز جدیدی شکل گرفتهاند (بهعنوان نمونه در برزیل، آفریقای جنوبی، فیلیبین، تایوان و کره جنوبی).
هر چند که این رشد از نظر پویایی و گسترش نسبتا جدید است، اما پدیدهی به اصطلاح جهانیشدن، سازمانهای قدیمی و ساختارهای قدرت آنها را بهطور وسیعی تغییر داده است. از سوی دیگر، پیشینهی تاریخی جنبش اتحادیهای بین المللی وجود دارد که شامل شرایط و تکامل مشابهی است.
از طبقه به ملت
منشا فعالیت اتحادیهای بین المللی به سالهای ۱۸۲۰ و ۱۸۳۰ بازمی گردد. طی این سالها در کشورهای مختلف اروپا گروههای کارگری شکل گرفتند که در برگیرندهی کارگران متخصص با آگاهی بالا بودند. این کارگران از سه گروه خود را متمایز میکردند از خرده بورژوازی، لومپن پرولتاریا و از بردگان. این تمایزها همواره با تفاوتهای جنسیتی هم توام بود. در ابتدا هستهی «طبقه کارگر» از مرد نانآور تشکیل شده بود.
نمونهی بارز در این مورد، مانیفست کمونیست مارکس (۱۸۴۸) است. که «کارگران مدرن، پرولتاریا که امروز در مقابل بورژوازی ایستاده است» را از همه طبقات دیگر و»گروههای میانی، دهقانان، لومپن پرولتاریا و اقشار پایینی در حال اضمحلال جوامع پیشین» متمایزمی کند.
این برداشت، به شکل کلیشهای تقریبا یک قرن و نیم بر جنبش کارگری مسلط بود. در صورتی که اگر با دقت به این موضوع نگاه شود، خیلی پیشتر روشن بود که جنبش کارگری واقعا موجود، این نیست و یا «کارگران خالص» به مفهوم مانیفست کمونیست، فقط بخشی از آن را تشکیل میدهند. از این برداشت اما برای مدت زمانی طولانی نتیجهای حاصل نشد. جنبشهای کارگری اروپا دراشکال ویژهای پدیدار شدند که همبستگی درونیشان میطلبید. همزمان اما بخش بزرگی از پرولتاریا کنار گذاشته شد. این شکل ویژه مدتها وتا سدهی بیستم مسلط بود.
اولین و با اهمیتترین نشانهی انترناسیونالیسم سازمانیافته، دریک دوره طولانی رشد اقتصادی از سالهای پسین ۱۸۴۰ تا اوایل سالهای ۱۸۷۰ درمرکز هژمونی پیشین جهان سرمایهداری (لندن) پدیدار شد. در طی سالهای ۱۸۳۰ گروههایی از کارگران متخصص بریتانیایی علاقهی خود را برای گسترش (فعالیت) در خارج از کشور نشان دادند. پس از انقلابات ۱۸۴۸، این روند ادامه یافته و سازمانهایی کوچک با اعضایی از ملیتهای متفاوت شکل گرفتند. به موازات آن خدمات کمکرسانی به اعتصابات، بیش از همه بین انگلستان و دیگر نقاط قاره اروپا شروع شد. این کمکرسانیها اغلب به دو شکل بود: یکی حمایت مالی برای اعتصاب درخارج از کشور و غالبا بین اعضا یک گروه شغلی و دیگری مقاومت در برابر اعتصابشکنان. در اعتصابات گوناگون، کارفرمایان بریتانیای کوشش میکردند که اعتصابشکنان را از کشورهای دیگر قاره اروپا وارد کنند، درمواقعی نیز مقاومت در برابر اعتصابشکنان، مانع به خدمت گرفتن آنها میشد.
در سال ۱۸۵۰کارگران حروفچین که در اعتصاب بودند، از «جامعهی پاریس » که پی ترموافقتاش را با این مهم اعلام کرده بود، خواستند که از اعزام مردان اعتصاب شکن جلوگیری کرده و مسالهی اعزام اعتصابشکنان را به اطلاع دیگر حروفچینان در فرانسه، بلژیک، هلند و سوئیس برسانند.
تاسیس انترناسیونال اول بخشا نتیجهی این نوع از همکاریها بود. این سازمان که در سال ۱۸۶۴ بوجود آمد برعلیه کوششهای فزایندهی کارفرمایان برای درهم شکستن اعتصابات فعالانه مبارزه می کرد. در این دوران همه همبستگیهای فرامرزی ، درسطح سازمانهای زیر مجموعه ملی ،( sub-national) بوده و اتحادیهها در سطح ملی هنوز به وجود نیامده بودند. این یک نوع رابطهی انترناسیونالیستی بود که بین سازمانهای محلی برقرارشد.
در اوایل دههی ۱۸۷۰ این نوع از فعالیت مشترک (انترناسیونالیستی) با مشکلات فزایندهای روبرو شد. اولا رفته، رفته اتحادیهها اسکلتبندی خود را در سطح ملی به وجود آوردند. این روند در سال ۱۸۶۸ با تاسیس (TUC) شورای اتحادیههای صنفی در بریتانیا آغاز شده وبا شتاب کمتری در شمال اقیانوس اطلس ادامه یافت. ثانیا در اوایل دهه ۱۸۷۰ سرمایهداری تغییر جهت داده و رشد اقتصادی کند شد. ثالثا پس از جنگ پروس و فرانسه، طبقهی کارگر بیش از پیش به وسیلهی تولید انبوه، آموزش عمومی، خدمت نظام وظیفه، مدارس عمومی، تاسیس وسیع بناهای یادمان عمومی و غیره در دولت ملی ادغام شد.
انترناسیونالیسم «ملی»
همانطور که از بین رفتن انترناسیونال اول پس از سالهای ۱۸۷۲ آشکارا نشان داد، مجموعهی این عوامل منجر به زوال انترناسیونالیسم «پیشاملی» شد. همزمان اما یک دورهی انتقالی آغاز شد که طی آن شکل قدیمی انترناسیونالیسم از هم پاشید و نطفههای یک شکل جدید سربرآورد و با رشد و تثبیت جنبشهای اتحادیهای در کشورهای شمال اقیانوس اطلس، مرحلهی جدیدی امکانپذیر شد: انترناسیونالیسم «ملی».
ابتدا دبیرخانه های بین المللی اتحادیهها شکل گرفت: ظرفی برای همکاری اتحادیههای ملی گروه های شغلی معین که در کشور خود فعال بودند. (برای مثال اتحادیههای حروف چینان یا کارگران دخانیات). در ابتدا اتحادیههایی که به دبیرخانه پیوسته بودند، بدون استثنا همه ازاروپا بودند و تعداد محدودی از آمریکای شمالی. پس ازتأسیس موفقیتآمیز دبیرخانهی بینالمللی، همکاری اتحادیههای کشورهای مختلف گسترش یافت و در سال ۱۹۰۳ دبیرخانه بینالمللی اتحادیههای ملی ISNGV شکل گرفت.
دوره کوتاه بین سالهای ۱۸۸۹ و ۱۹۰۳ برای برآمد آرام جنبش بینالمللی اتحادیه فوقالعاده مهم است. رویدادهای سدهی گذشته، ساختار دوگانهای پدید آورده بود: دبیرخانه بینالمللی اتحادیهها از یکسو و کنفدراسیون بین المللی ( با نامهای تغییر یابنده) از سوی دیگر. الگوی اصلی که در آغاز قرن بیستم تثبیت شد، طی چند دهه از لحاظ ساختاری بلاتغییر ماند اما سرانجام جابجایی مهمی رخ داد. تا سال ۱۹۱۳ هنوز مرکز ۱۷ دبیرخانه از ۲۸ دبیرخانه اتحادیهها در آلمان بود. طی دورهای که جنبش اتحادیهای آلمان موقعیت برتر داشت، اتحادیهها کم وبیش «جدا» از دولتهای خودی بودند. بعد از ۱۹۱۸ اما بریتانیا و آمریکا سلطه پیدا کردند و با آغاز جنگ TUC و فدراسیون کارگران آمریکا AFL همکاری تنگاتنگی را با دولت خودی پذیرفتند.
نگاهی به جنوب
در دوره انترناسیونالیسم «ملی» تعداد دبیرخانه بین المللی، با تاسیس سازمانهای ویژه ارتباطی آنها، افزایش یافت. طی این دوران جریان سوسیال رفرمیستی وحدت بین المللی اتحادیهها IGB و ادامه دهندهی بعدیاش IBFG(از سال ۱۹۴۹) رقبای زیادی پیدا کرد: سندیکالیسم بین المللی (از سال ۱۹۲۲) که خود را پیرو بینالملل اول میدانست، بینالملل سندیکاهای سرخ RGI1921-1937 و بعدها اتحاد سندیکاهای جهان WGBو بینالملل اتحادیههای مسیحی (بعدها اتحاد جهانی کارWVA) از جملهی آنها بودند.
در فواصل جنگ، در کشورهای پیرامونی و نیمه پیرامونی (Semiperipherie) علاقه برای جنبشهای اتحادیهای گسترش یافت و طبیعتا در جاهایی که جنبشهای کارگری نوین گسترش یافته بودند. بینالملل سندیکاهای سرخ از بدو تاسیساش در این کشورها ریشه داشت. از سال ۱۹۲۸ وحدت بینالمللی اتحادیهها IGB بخشا در واکنش به سندیکاهای سرخ همین سیاست را دنبال کرد. بینالملل اتحادیههای مسیحی که بعد ازجنگ دوم جهانی شکل گرفته بود، توانست اتحادیههای منطقهای خود را در آمریکای لاتین (۱۹۵۴) بهوجود آورده و پشتیبانهایی نیز در ویتنام وبخشهایی از آفریقا به دست آورد. در بخشهایی از جهان سوم که TUF بریتانیایی و AFL آمریکایی سلطه داشتند، اتحادیههای «آزاد» (IBFG) برای گسترششان اغلب با مشکلاتی روبرو بودند. چرا که به آنها بهعنوان موسسههایی استعماری و نواستعماری نگاه میشد.
از سالهای ۱۹۶۰ به بعد بر اثر جابجایی در تقسیم کار بینالمللی، پروسه استعمارزدایی، تاثیرات «سوسیالیسم» اروپای شرقی، گسترش فزاینده و جهانی جنبشهای زنان و بسیاری عوامل دیگر، سنت انترناسیونالیسم «ملی» بهگونهای فزاینده از پایه سست شد. غیر از راههای تثبیت شده و مستقل از دبیرخانههای بینالمللی، از سالهای ۱۹۷۰ اشکال نوینی از کار اتحادیهای در سطح کارخانهای و با ارتباطات بینالمللی شکل گرفته است. نمونه شناحته شدهی آن مرکز تبادل اطلاعات فراملیتی TIEاست که در آن دهها پژوهشگر و فعال در گروههای کاری به هم مرتبط شده و اطلاعاتشان را در بارهی شرکتهای چند ملیتی مبادله میکنند. اتحادیههای از رشتههای شغلی همسان در کشورهای مختلف،(همانند معدنچیان) دستکم ده سال است که فعالیتهای مشترک خود را برعلیه شرکتهای چند ملیتی به پیش میبرند. بهعنوان مثال هنگامی که شرکت فرانسوی اتومبیلسازی رنو در فوریه ۱۹۹۷ خبر بسته شدن نمایندگی خود را در(Vilvoorde) بلژیک اعلام کرد، در فرانسه، اسپانیا، پرتقال و اسلوینا اعتصابات و گردهمآییهای همبستگی برگزار گردید. به این وسیله مفهوم اعتصاب اروپایی Euro-Streik پدید آمد.
تکامل نابرابر اتحادیهها در مرکز و پیرامون، موجب شده که دبیرخانههای بینالمللی، خیلی سرراست اعضایشان را از درون دولتهای پیرامونی سربازگیری کنند. (بهطور مثال نگاه کنید به فعالیتهای اتحادیه شبکه بین المللی UNI در بخش تکنولوژی اطلاعاتی IT هندوستان) از طرف دیگر سازمانهای غیردولتی نیز وظایفی را بر عهده میگیرند که در واقع باید دبیرخانههای بینالمللی اتحادیهها به پیش ببرند. همانند مبارزه برای کنترل و لغو کار کودکان.
جنبش اتحادیهای بین المللی هم اکنون در دوره انتقالی دوم بسر میبرد. ترکیب تغییریافته طبقه کارگر ضعفهای جنبش اتحادیهای را به شکل خاصی به نمایش میگذارد. هم اکنونIBFG و اتحادیه جهانی کار جمعا ۱۵۰ میلیون عضو دارند ( IBFG با ۱۲۵ میلیون عضو و WVA با ۲۵ میلیون عضو). این رقم تنها چهار تا پنج درصد شاغلین جهان را در برمیگیرد. اگر چه اینجا و آنجا مدل های سازمانیابی بدیلی هم وجود دارد، اما اکثریت بزرگ مزد بگیران به جنبش اتحادیهای فراملیتی دست نیافتهاند. این شواهد به روشنی بیانگر نارضایتی از وضعیت کنونی است با این همه نباید تصور کرد که انسانها جستجوگرسازمانهای مورد علاقه خود نیستند.
این مساله از چشمانداز تاریخی – جهانی globalhistorisch چه مفهومی دارد؟ هنگامی که ما دورهی انتقالی کنونی را درپرتو روشنایی یک قرن و نیم گذشته مورد بررسی قرار دهیم، جنبش اتحادیهای بینالمللی آشکارا در تدارک مرحلهی کاملا نوینی قرار گرفته است. چارچوب شرایط نوین جهانی همراه با تغییرات ویژهاش، به این نتیجه منجر میشود که صرفا در بارهی یک انترناسیونالیسم فراملیتی میتوان گفتگو کرد.
ادبیات
The Modern World-System. Capitalist Agriculture and the Origins of the European World-Economy in the Sixteenth Century. New York, Academic Press, 1974
– The Modern World System II: Mercantilism and the Consolidation of the European World-Economy. New York, Academic Press, 1980
The Modern World-System III: The Second Era of Great Expansion of the Capitalist World-Economy, 1730-1840. San Diego, Academic Press, 1988
– Alle drei Bände sind auf deutsch bei Promedia unter »Das moderne Welt-System I-III« erschienen (Band 3 im Oktober 2004)
مارسل فون درلیندن، پژوهشگر جنبش بینالمللی کارگری، گرداننده انجمن بینالمللی تحقیقات تاریخ اجتماعی و پروفسور تاریخ جنبشهای اجتماعی در آمستردام است. وی آثار بسیاری در رابطه با پروبلماتیکهای جنبش سوسیالیستی – کارگری به زبانهای انگلیسی، آلمانی، فرانسه و هلندی نوشته است. صر نظر از توافق و یا عدم توافق با دیدگاههایش، روش تحلیل او در بررسی پدیدههای اجتماعی و بهویژه جنبش کارگری در خور توجه است.
منبع: مقالهی حاضر ترجمهای است از Der Lange Abschied. Die Zukunft der Gewerkschaften in transnational که با لینک زیر دست دسترس است:
https://archiv.labournet.de/diskussion/gewerkschaft/internat/linden.html