سایت فدائی، ارگان رسمی سازمان اتحاد فدائیان کمونیست
موج جدید خیزش تشنگان و گرسنگان خلق عرب در اکثر شهر های استان خوزستان از جمله سوسنگرد، حمیدیه، بستان، اهواز، آبادان، خرمشهر و ماهشهر و … در جریان است . دامنه اعتراض و تظاهرات توده های ستمدیده در استان خوزستان به سومین روز خود کشیده شد، با این وجود کارگزاران رژیم از جمله قاسم سلیمانی دشتکی، استاندار رژیم در خوزستان ابتدا با انکار هرگونه اعتراض و تجمعی مدعی شد که : “برخی به دنبال تحریک مردم هستند و تصاویری جعلی از اعتراضات مردم در فضای مجازی منتشر می کنند مثلا در شهرهای خرمشهر و سوسنگرد اتفاق و اعتراضی رخ نداده است.” و در تلویزیون رژیم مدعی است که ” کارهای بزرگی ” در این استان برای رفع مشکل کم آبی صورت گرفته است ادعای که خود مجری برنامه را هم وادار به واکنش کرد.
چهل و دو سال حاکمیت جهل و خرافه و سرکوب امروز برای طبقه فرو دست جامعه و فرزندانشان چنان وضعیت اسفناکی را بوجود آورده است، که دیگر پاسخ اعتراض به بی آبی هم گلوله است، مزدوران رژیم متشکل در گله های نیروی انتظامی وگارد ویژه با گاز اشکآور و شلیک مستقیم بسوی مردم تشنه آب و آزادی که برای داشتن یک حق ابتدایی شان به خیابان امده اند تا بلکه صدای اعتراضشان شنیده شود، تا روز یکشنبه ۲۷ تیر، سه تن از معترضان را بقتل رسانده اند و برگ سیاه دیگری بر کارنامه پر از قتل و جنایت خویش و سردمداران فاسدشان افزودند .
در حال حاضر رژیم اینترنت را دراین استان مختل کرده است تا بدین وسیله با فراق بال به سرکوب توده های معترض و دستگیری و کشتار خلق عرب دست بزند.
استان خوزستان از لحاظ جغرافیایی و بدلیل اینکه روی جلگه خوزستان واقعه شده است جزو یکی از حاصل خیزترین و پر آب ترین مناطق ایران و مسیر چند رودخانه خروشان بشمارمی آمد، اما چندین سال است که به دلیل سیاست ها و طرح های حکومتی به منظور تاراج آب این منطقه با اهداف غارتگرانه و ساختن سدهایی بدون درنظر گرفتن تبعات زیست محیطی، این استان را تبدیل بی یکی از مناطق خشک و بی آب کرده است بطوریکه زیست بوم منطقه را نابود و بحران آب یعنی نبود و یا شوری چند برابر آب مردم منطقه را با مشکلات بیشماری مواجه کرده است. چندین سال است که ریزدگردهای ناشی از خشک شدن تلاب های منطقه مشکلات عدیده ای را برای ساکنین منطقه بوجود اورده و دیگرنه تنها برای کشاورزی، حتی اب آشامیدنی سالم و قابل شرب هم برای مردم فرودست باقی نمانده است .
سالیان متمادی است که رژیم با تحریف و دروغ و تبلیغات بسیار تلاش میکند که مشکل بی آبی را طبیعی و به تغییرات اقلیمی و مصرف بیش از حد آب توسط مردم و یک مشکل جهانی جلوه بدهد بطور مثال رئیس سازمان محیط زیست خوزستان خشک شدن تالاب هورالعظیم را مسالهای طبیعی اعلام میکند!
با درک این واقعیت که در سایه سیستم سرمایه داری تغییرات اقلیمی و آب وهوا مشکلاتی را در سایر کشورها نیز بوجود اورده( نمونه همین سیل چند روز پیش در کشور آلمان چندین کشته ومصدوم بجای گذاشت) کره زمین به دلیل حرص و ولع سیرناپذیری سیستم سرمایه داری در آستانه یک فاجعه قرار دارد، اما زمانی این مشکل درایران با سیاست ها و طرح های غارتگرانه و ارتجاعی رژیم و وابستگانش توامان میشود، مشکلات رابرای توده های کار و زحمت و فرودست جامعه صد چندان میکند .
رژیم ارتجاعی جمهوری اسلامی با طرح های اقتصادی و سیاسی اش، با آلوده کردن و خشکاندن سیستماتیک هورالعظیم بمنظور دست یافتن راحت تر به ذخایر نفتی موجود، کشتار دام ها و ماهی ها، بی تفاوتی در برابر معضل ریزگردها، اجرای پروژه های خانمان برانداز احداث سد و انتقال و تاراج آب رودخانه های استان، کار و معیشت و زیستگاه زحمتکشان را به نابودی کشانده . در واقع اعتراضات جاری خلق عرب نه تنها به بحران آب بلکه انعکاس 43 سال محرومیت سیاسی ، اقتصادی و اجتماعی است ، انعکاس نارضایتی توده های تحت ستم و استثماری است که 43 سال زیر پای سنگین ارتجاع سیاه مذهبی و سرمایه داری غارتگر و جنگ طلب سرکوب شده است .
اما آنچه که به بحران آب در خوزستان برمیگردد در واقع موضوع جدید این یکی دو سال اخیر نیست و به زمان ” سردار سازندگی ” رفسنجانی و پایان جنگ باز میگردد. در آن زمان رژیم چندین پروژه و طرح بمنظور شاغل کردن بخشی از نیروهای سپاه در پروژههای بزرگ را در دستور کار دولت قرار داد و در همین راستا پرونده ی پروژه های را که در دوران ستم شاهی که به دلیل قیام ضد سلطنتی 57 به مرحله اجرا نرسیدند از میان قفسه ها بیرون کشیدند .
یکی از بزرگ ترین و پرهزینه ترین طرح ها، پروژه ساخت سد گتوند بروی رودخانه کارون بود. به جزئیات این طرح که قبل از قیام 57 ، شاه در فکر ساختنش بود وارد نمیشویم . سد گتوند با اعتباری درحدود هفت هزار میلیارد تومان ساخته و ” غم خوار و خادم ملت ” محمود احمدی نژاد در اردیبهشت ۱۳۹۲آنرا افتتاح کرد. این سد با این هزینه هنگفت از درآمد های عمومی عنوان بزرگترین فاجعه زیست محیطی نه تنها ایران بلکه منطقه و جهان را دارد. دلیل این امر وجود تپه نمکی به نام گچساران در امتداد مخزن این سد بود، توده نمک عنبل با ذخیره نمکی بیشتر از ۱۰۰ میلیون تن بطور چشمگیری آب رها شده از سد گتوند را چندین برابر شورتر از پیش کرد وبه موجب این شوری آب، کشاورزی منطقه را نابود کرد. کارفرمای این به اصطلاح ” افتخار ملی ” رژیم ، شرکت توسعه منابع آب و نیروی کشور بود که مشاوره این پروژه را به شرکت مهندسی مشاور مهاب قدس (وابسته به مافیای آستان قدس رضوی) و احداث آن را به گروه سپاسد (وابسته به قرارگاه خاتم الانبیا سپاه) واگذار کرد.
طرح دیگر انتقال سرشاخه های آب کارون به دشت رفسنجان بود بمنظور آبیاری باغات پسته. این پروژه سالها به دلیل رقابت بین جناح های رژیم مسکوت ماند . اما روزنامه شرق در شماره 3015 خود بتاریخ دوشنه 29 آبان 1396 در مطلبی با عنوان ” انتقال آب ونک به باغات پسته رفسنجان ” به این موضوع اشاره میکند که :
” در ٢١ مرداد سال ٩٣، نامهای با امضای رحیم میدانی، معاون وزیر نیرو در امور آب و آبفا، خطاب به صمدی، مدیرعامل آب منطقهای چهارمحال وبختیاری، نوشته میشود. در این نامه ذکر شده است که در راستای اجرائیکردن مصوبه ٢٢٠۶٧.١٠٠ به تاریخ چهارم شهریور سال ٨١ بهعنوان مؤسسه عمران رفسنجان و با توجه به مصوبه ٣٩۶ جلسه کمیته تخصیص آب، سالانه ٣۴٢.٢ میلیون مترمکعب آب با متوسط تأمین ٢۵٢.١ میلیون مترمکعب آب از سد مخزنی ونک-سولگان در استان چهارمحال وبختیاری به دشت خانمیرزا و حوضه آبریز کویر در درهانجیر استان کرمان منتقل شود.”
در این پروژه نیز شرکت مهاب قدس بهعنوان مشاور و شرکت عمران رفسنجان بهعنوان کارفرما نقش ایفا می کنند.
این موارد ذکر شده بقول معروف نمونه ای از خرواری است که سرمایه داری در کلیت اش و جمهوری اسلامی از ابتدای بقدرت خزیدنش برای توده های فرودست جامعه به ارمغان اورده است. آنچه اکنون حائز اهمیت می باشد این است که جامعه ایران در یک شرایط بحرانی بسر میبرد و آبستن تغییر و تحولات است، اقشار مختلف جامعه از کارگران وزحمتشکان گرفته تا دانش اموزان و مال باختگان همگی در کف خیابان اکثر شهرهای کشور در اعتراض و اعتصاب هستند و در چند هفته گذشته نیز، کارگران پیمانکاری بیش از 100 واحد از شرکت های وابسته به صنایع نفت و پتروشیمی ایران در اعتراض به وضعیت شرایط محیط کار ، دستمزد و معیشت خود در یک اعتصاب سراسری بسر میبرند و هر زوره جمعی بیشتری از کارگران به این اعتصابات می پیوندند.
تردیدی وجود ندارد که رژیم جمهوری اسلامی قادر به برون رفت از بحرانهای فزاینده ای که گریبانش را گرفته نیست و در آینده ای که ظاهرا دور هم نیست، کارگران و زحمتکشان و توده های مردم تحت ستم و استثمار به پا خاسته این رژیم ارتجاعی را با تمام جانوراهای ریز و درشتش به زباله دان تاریخ خواهند سپارد. اما در این میانه وبا توجه به تجارب گذشته طبقه کارگر در تمامی کشورها از مصر و تونس و لیبی گرفته تا ایران و عراق و … خطری که همچنان و شدیدا احساس میشود فقدان تشکل و تحزب طبقه کارگر و فقدان یک بدیل سوسیالیستی است.
سالار- ح
28 تیر 1400