سایت فدائی، ارگان رسمی سازمان اتحاد فدائیان کمونیست
نقش وموقعیت اعتصابات کارگری در پیکار انقلابی علیه جمهوری اسلامی !
یکی از ویژه گیهای سالهای اخیر جامعه ما عبارت از این است که یک جنبش همگانی ودر عین حال پراکنده وبدون برنامه ورهبری منسجم ومورد اعتماد ووثوق مردم حول محور خواست های مختلف و گاه متضاد و درعین حال برحق جریان دارد .
دراین جنبش عمومی مطالبه آزادیهای سیاسی بیش از سایر مطالبات مطرح وتقریبا جنبه همگانی بخودگرفته است . خصلت مذهبی حکومت ووجود نظام ولایت فقیه درراس آن ، دامنه نیروی اجتماعی پشت سر این شعار را طوری گسترش داده وهمه گیر کرده است که از محروم ترین اقشار جامعه گرفته تا بخشهایی از بورژوازی و کسانیکه خود بواسطه این سرکوب وخفقان از این خان یغما نفع میبرند، را نیز دربر میگیرد.
روشن است که محتوای اجتماعی خواست آزادی سیاسی و حدود وثغورآن برای گروه های اجتماعی مختلف یکسان نیست ، همینطور اشکال وروشهای مبارزاتی این گروه های اجتماعی هم باهمدیگر تفاوت دارند . این جنبش عمومی برغم طرح خواست های برحق، اما در پیشبرد مبارزه خود و درپیگیری خواستها و مطالبات خویش به احزاب ، جریانات و رهبرانی امید بسته و از آنها الهام میگیرند که تنها با بخشی از این خواست ها ومطالبات توافق دارند و یااساسا هیچ سنخیتی با خواست ها و مطابات توده های مردم ندارند، این توده های بی شکل گاه حتی به ضد انقلابی ترین جریانات بورژوایی نظیر سلطنت طلبان و غیره هم دل میبندند و اما همینکه درجریان عمل این جنبش خصلتی رادیکال بخودمیگیرد ، این الهام دهندگان، شعارها و مطالبات رادیکال توده های زحمتکش مردم را برنمیتابند ، ازطرفی جنبش اجتماعی رادیکال، بدلیل فقدان سازمانیابی لازم و فقدان رهبری انقلابی نمیتواند آنها را به زیر چترحماتی خود گرفته و چشم انداز نوینی را در برابر گسترش مبارزات آنها بگشایند. بدین ترتیب این جنبش بارها و بار ها بعد از سرگردانی دروادی پهندشت سیاسی ایران شکست میخورد ویا دوره ای از یاس وحرمان وسکوت وسکون را تجربه میکند ، رهبران سیاسی به خانه های خود میخزند ، بخشی از مردم دنبال این میروند که هرطور شده گلیم خود را از آب بکشند ودربین اقشار پایین جامعه توسل به اوراد واحکام الهی و کشف امامزاده و ظهور پیامبران رنگارنگ رواج مییابد و بی چیزان ، آنهایی که دستشان به هیچ کجا نمیرسد چه معصومانه به این امامزاده ها متوسل میشودند .
با این وضع دراین جنبش عمومی اما اعتصابات کارگری ازلحاظ کستردگی وتداوم تنها حرکتی است که هرگز یاس و حرمان برآن حاکم نشده و برغم تحولات و بگیر وبه بند ها ادامه مییابد و به هیچ امامزاده ای جز توان مبارزاتی خویش دخیل نبسته و باتوجه به جایگاه اجتماعی خود درعرصه تولید نمیتواند به اوهام و اوراد دل ببندد. اما این اعتصابات با وجود اهمیت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن درجامعه ما، هنوز بمثابه یک جریان دائمی کشمکش بین سرمایه دار و کارگر و آنهم درحوزه اقتصادی وصنفی فهمیده میشود نه بیش از آن ، شاید به همین دلیل است که یک اعتصاب مهم کارگری امروزه به اندازه اعتراض یک روزنامه نگار (که برخا آنهم ابتدا صنفی است)بازتاب نمییابد، مورد پشتیبانی قرار نمیگیرد و اثرات آن برروی مبارزه عمومی سیاسی بررسی و توضیح داده نمیشود و اگرهم توسط سازمانهای سیاسی چپ بازتاب پیدا کند صرفا درحد دفاع از اعتصاب و بنوعی از روی ترحم به تظلم خواهی کارگران انجام میگیرد تا عملی در چهارچوب جنبش یک طبقه اجتماعی معطوف به دگرگونیهای اجتماعی دراین پیکارگسترده . از اینرو روشن کردن نقش و اهمیت اعتصابات کارگری درپیکار انقلابی توده های مردم ونشاندادن جایگاه والای آن از اهمیت زیادی برخوردار است
خصلت این اعتصابات کارگری دراین پیکارگسترده ، برعلیه اجحافات ، نابرابری ها تبعیضات و ظلم وستم وسرکوب و بطورکلی علیه نظام حاکم چیست وچه جایکاهی دراین مبارزه عمومی سیاسی دارد؟
آیا مبارزات کارگران واعتصاباتی که انجام میگیرد ، برغم تدافعی بودن آنها ، فقط از خصوصیت صنفی و اقتصادی برخوردارند ؟ این اعتصابات دربنیان و گوهرونتیجه خود چه چیزی را به مصاف میطلبند ، به کدام اهداف خدمت میکنند ، وچه رابطه ای بامبارزات اقشار دیگر اجتماع دارند؟ البته دراین رابطه تاکنون کاری انجام نشده است طبیعتا قصد این نوشته هم این نیست که به این سوالات پاسخی کامل و جامع بدهد بیشتر طرحی است برای گشایش بحث دراین زمینه .
آیا اعتصابات کارگری از مبارزات سیاسی جدا وبرکنارهستند؟
بیشتر گفته میشود که درست است که بخش های مهمی از مراکزی کارگری ایران مدام درحال اعتصابند اما این اعتصابات علاوه بر پراکنده بودن ، اساسا اعتصاباتی هستند اقتصادی و صنفی ، ونه تنها اقتصادی و صنفی، بلکه تدافعی هم هستند . بنابراین تا وقتیکه اعتصابات کارگری این دایره بسته را نشکانده و از اعتصابات اقتصادی به سیاسی واز تدافعی به تعرضی تکامل نیافته است ، تاثیرش در همان محدوده یک مرکز کارگری و یا یک کارخانه باقیمانده و تاثیری بر روی تحولات سیاسی نخواهد داشت به عبارت دیگر مدعی اند که اعتصابات کارگری از مبارزات سیاسی برکنار مانده است.
درحالکیه اگر مضمون عینی و تاریخی اعتصابات اقتصادی کارگران را درنظر بگیریم و آنرا به دقت پیگیری کنیم ووضعیت عینی و ذهنی جنبش عمومی سیاسی را هم مدنظرقراردهیم که عموما ملغمه ای است از درخواست ها و منافع متضاد ودرحال ستیز ، آنگاه درخواهیم یافت که درشرایط کنونی اعتصابات کارگران ایران نه تنها در دایره محدود صنفی درجا نمیزند ودر جوهر خود مبارزه ای است سیاسی ، بلکه زمینه ساز وشفاف کننده مبارزات عمومی دموکراتیک تضمین کننده تداوم این مبارزات وفراهم آورنده وسیله مناسب آن نیز هست.
مبارزه بی وقفه اقتصادی کارگران ایران با سرمایه داران ودولت که خود را دراعتصابات گوناگون نشان میدهد، می بینیم که چطور در دوره های قطع مبارزه سیاسی و یعنی آن هنگام که مبارزات سیاسی دانشجویان ، جوانان و سایر اقشار اجتماعی افت میکند و درسکون و سکوت به سر میبرد و آن هنگام که همه به پشت سنگر های خود باز میگردند، و به یاس و حرمان دچار میگردند. به آنها قوت قلب میدهد ، آنها را پرتوان و سرزنده نگهمیدارد، واز این اعتصابات مبارزه سیاسی همگانی نیرو میگیرد و خواست های خود را درآن متبلور میبیند به قدرت و عظمت اقدامات آن پی میبرد . این اعتصابات پایان ناپذیر درنظام سرمایه داری ایران که به لحاظ وضعیت اقتصادی و اوضاع سیاسی اش گسترش نیز خواهد یافت چه بسا در یک موقعیت ویژه به برخوردهای حاد کشیده شده و به انفجارهای عظیم اجتماعی منجر گردد . مبارزه اقتصادی کنونی کارگران دربطن و مضمون خود تقویت و آماده سازی زمینه ای است که درآن مبارزه سیاسی به جریان میافتد، همینطور با آغاذ مبارزه سیاسی اعتصابات گسترش مییابندو مداوما این آن را تقویت میکند وآن این را. اگر گاهی مبارزه اقتصادی ظاهرا از مبارزه سیاسی جدا بنظر میرسند اما این دو درواقع دوجنبه از یک اقدام اجتماعی واحد هستند که در نهایت ودر پروسه ای پیچیده دراعتصاب عمومی وقیام به وحدت میرسند.
اما روشن است که این تاثیر متقابل و این تبادل نیرو وکنش و واکنش در دوره های انقلابی حالت دیگری بخود میگیرند ، در دوره های انقلابی یک برخورد کوچک و یک اعتراض معمولی ویا یک درگیری بین کارگر و سرمایه دار ، استعداد تبدیل شدن به یک انفجار شدید را پیدا میکند، مثلا اعتصاب عمومی و قیام ۱۹۰۵ روسیه تنها بخاطر اعتراض به اخراج و تنبیه انضباطی دو کارگر روی داد که سپس به یک اعتصاب عمومی و قیام منجر شد .اساسا در دوره های ازهم گسیختگی شیرازه نظام ، هر حرکت اعتصابی میتواند بخش های مختلف طبقه کارگر را بیدار کند و این بیداری ابتدا خودش را درمبارزه علیه شرایط اقتصادی نشان میدهد واولین وسیله آن اعتصاب است ، وهر حرکت سیاسی که اوج بگیرد خود بخود به اعتصابات اقتصادی تجزیه میشود ومیل درونی طبقه کارگر را برای گسترش مبارزه بیشتر میکند، چگونگی شکل گیری اعتصابات اقتصادی و تبدیل آنها به اعتصابات سیاسی و سپس گسترش اعتصاب سیاسی و تبدیل شدن آن به اعتصابات اقتصادی وسیاسی در جریان قیام بهمن ۵۷ تجربه ای زنده و آموختنی محسوب میشود .
البته روشن است که کیفیت اعتصابات کارگری نه صرفا درخود اعتصاب و مکانیزمهای آن ، و یا بنا به رهنمود ها و فرمانهای پیشرو ، بلکه این کیفیت زمینه در آن نیروهای سیاسی و اجتماعی دارد که خواهان تغییر هستند و در این عرصه هرگونه بهم خوردن توازن قوا ، خود را دراشکال ، مضمون و نحوه اعتصابات نشان میدهد ، اگر همین برآمد های سیاسی مهم دوره حاکمیت جمهوری اسلامی را بررسی بکنیم، میبینیم که در هردوره ای که مبارزه سیاسی تکانی خورده مستقیما در اشکال مبارزه و شعارهای کارگران تاثیر گذاشته است و هرگاه که ابعاد اعتصابات کارگری گسترش یافته است در مبارزه سیاسی درسطح جامعه و شعارها و خواست های گروه های اجتماعی منعکس شده است .
مثلا متعاقب یاس و عقب نشینی در « جنبش اصلاحات » که به روحیه باختگی در میان اقشار مختلف اجتماعی دامن زده است ، اما جنبش اعتصابی کارگران تداوم یافت وبا تداوم اعتصابات دوباره شاهد جوشش جدیدی در عرصه سیاسی جامعه شدیم و همین جوشش متقابلا در اعتصابات کارگری تاثیر گذاشت ، نامه سرگشاده کارگران ایران خودرو ، اقدامات کارگری درشهر های مختلف و بویژه جنب وجوش اول ماه مه و نمونه های دیگر مبین این واقعیت است که اعتصابات کارگری نه تنها اقتصادی بلکه سیاسی هم هست ودرعین حال شرکت کنندگان درمبارزه عمومی سیاسی درحال درس گیری از مبارزات کارگران هستند و میروند تا مضمون این اعتصابات و همچنین منافع مادی و سیاسی حاصل از این اعتصابات را برای خود درک کنند . علاوه بر آن سلاح اعتصاب و تداوم آن بوسیله طبقه کارگر نیز میرود تا به یکی از ابزار های مهم اقشار دیگر اجتماعی در مبارزه برای تحقق خواست هایشان تبدیل شود. اعتصابات معلمان و پرستاران و پیوستن کارمندان و کارکنان دون پایه به صف اعتصابات درسالهای اخیر و استفاده از این تجربه کارگری نمونه های روشنی دراین باره هستند.
ویژه گی اعتصابات کارگری
اعتصابات کارگری یکی از پدیده های مبارزه طبقاتی درجامعه سرمایه داری است که هرگز نمیتوان پیش بینی کرد که درعمل چه شکلی بخودش خواهد گرفت وکدام روش را پیشه خود خواهد ساخت . همه چیز مربوط میشود به اوضاع اقتصادی و اجتماعی و سیاسی جامعه ، که تاثیر خودش را در اشکال و ویژگیهای اعتصابات برجای میگذارد. دربوجود آمدن ، سازمانیافتن و تداوم وگسترش هراعتصابی وضعیت مشخص جامعه و تمام موقعیت سیاسی دخیل بوده درآن منعکس میشوند. اعتصابات موضعی ، اعتصابات همراه با تظاهرات، اعتصابات نشسته و تحصن ، (که یکی از ویژگیهای اعتصابات کارگری درایران است )، اعتصاباتی که زمان آن محدود است ، اعتصابات مجزا ازهم در رشته های مختلف و درمکانهای متفاوت ،واعتصابات صلح آمیز و یا توام با قهر ، از جمله ویژه گیهای اعتصابات کارگری در ایران را تشکیل میدهند.
این اعتصابات گاه بدنبال هم رخ میدهند، زمانی درکنار و بموازات هم حرکت میکنند، زمانی بایکدیگر تلاقی میکنند ، درهم تاثیر میگذارند، هرگونه تعرض دولت وسرمایه داران وهرگونه تغییر درتوازن قوا خودش را دراین اعتصابات نشان میدهد و بر مضمون و محتوای و نیز اشکال و روش های پیش برد آن تاثیر میگذارند. و به این اعتصابات ویژگی خاصی میبخشند. بدون اینکه این اعتصابات متوقف شوند، تنها اشکال خود را عوض میکنند از تومار نویسی به تحصن ، از تحصن به بستن خیابانها ، از بستن خیابانها به تجمع درمقابل ادارات دولتی ، از جمع شدن در مقابل ادارات دولتی به تظاهرات خیابانی و از تظاهرات خیابانی به باریکاد بندی وآتش زدن لاستیک ها و.. همه اینها ویژگیهایی است که از وضعیت اقتصادی ودقایق مبارزات سیاسی و اجتماعی ناشی شده ودراعتصابات کارگری منعکس میشوند، یعنی اینکه این ویژگیها بلحاظ تاریخی و شرایط عینی اجتماعی درعین حال که اجتناب ناپذیرند اما خود بخودی نیستند و به همین دلیل درعمل آنچنان اشکال متنوعی بخود میگیرند که بدون درک اشکال و ویژه گیهای هر دوره ، صحبت کردن از اعتصاب نا مفهوم و بی معنی میشود . نیروهای محرکه هراعتصابی که بوسیله کارگران درصحنه اجتماع ظاهر میشودعصاره ، گوهر وکیفیت مبارزه طبقاتی و مبارزه سیاسی درجامعه را منعکس میکند وویژه گی هراعتصابی که به چند نمونه آن اشاره کردم درعین حال بنیادی ترین خواست ها و مطالبات سیاسی و اقتصادی را بیان کرده ودرتحلیل نهایی این خواست ها را نمایندگی میکند.
خصلت ضد سرمایه داری اعتصابات کارگری
وقتی صحبت از اعتصابات کارگری میشود ، روشنفکران بویژه روشنفکران طبقه متوسط که درمبارزه خود اغلب پرچم لیبرالیسم سرو دم بریده ای را بدست گرفته اند، روترش میکنند ، که گویا کارگران فقط دنبال منافع خود هستند و یا بسیاری که خود را طرفدار کارگران نیز میدانند از اینکه اعتصابات کارگری درمحدوده اقتصادی درجا میزند، مایوس و سرگشته میشوند. بدون اینکه بخود زحمت داده و بررسی بکنند وببینند که اعتصابات کارگری حول کدام خواست ها بوقوع میپیوندند؟ چه چیزی را درنظام اقتصادی و سیاسی و اجتماعی ایران هدف قرارداده اند ؟ فهمیدن ودرک اینکه اعتصابات کارگری امروزه درست با آن سیاست ها واهدافی دست و پنجه نرم کرده است که عامل سیه روزی توده های مردم ویکی ازدلایل اصلی حاکمیت استبداد سیاه مذهبی بر شئون جامعه است ، زحمت زیادی نمیخواهد. چگونه ؟
دراین رابطه از مصائبی که تابه کنون نظام سرمایه داری ایران بطور معمول برای طبقه کارگر و توده های مردم ببار آورده است صحبتی نمیکنم فرض را براین میگیریم که همه اینها تبعات یک نظام اقتصادی و اجتماعی است که بوجود آمده و درایران تکامل یافته است ،اما اگر نتیجه این تکامل را بویژه دراسالهای اخیر مد نظر قرار دهیم ، خواهیم دید که تشدید استثمار و دزدی و چپاول طبقات مرفه درنظام جمهوری اسلامی به همراه تاثیر پذیری از سیاسیت نئولیبیرالی و قرارهای مراکز مالی و تجاری سرمایه جهانی (که یکی از آماجهای اعتصابات کارگری مبارزه با این سیاست ها وتبعات ویران کننده آن براکثریت مردم ایران است، )وضع بمراتب درحال وخیمتر شدن است . طی سالهای اخیر صد ها کارخانه بسته شده است ، و یا به ثمن بخس به عناصر باندهای مافیایی وابسته به قدرت سیاسی فروخته شده اند ، سوبسید کالاهای ضروری نظیر نان و برنج و روغن وغیره برداشته شده اند و یا درحال برداشته شدن هستند. کارخانه های دولتی که واگذار میشوند و سرمایه داران وامهای کلان میگیرند تا آنها را بازسازی کنند ، توسط صاحبان جدید خابانده میشوند ، کارگران را به حال خود رها میکنند ماه ها حقوق ومزایای آنها را پرداخت نمیکنند ، زمین و لوازم این کارخانه هارا میفروشند ودر تجارت ، قاچاق و برج سازی و غیره که منافع کلانی را نصیب سرمایه داران میکند بکار میگیرند. وکارخانه هایی که راه اندازی میشوند ابتدا کارگران باسابقه را اخراج میکنند و دوباره تحت قانون قراردادهای موقت کارگران دیگری را استخدام میکنند ، بدون تضمین شغلی بدون حق بیمه با شدیدترین وجه مورد استثمار قرار میدهند. علاوه براین بدلیل پائین آمدن قدرت خرید کارگران ، کسبه جز ، دهقانان و سایر اقشار اجتماعی و صاحبان مشاغل کوچک خصوصی نیز متضرر میشوند و ابعاد این موج دانش آموزان دانشجویان و جوانان وزنان را هم دربر میگیرد و به گسترش فقر دامن میزند. بیکاری بی مسکنی، تورم ، ناهنجاریهای اجتماعی را ببار میاورند گسترش فحشا تشدید ستم برزنان ، فروش دختران ، اعتیاد و یاس و ناامیدی همه و همه محصول بلافصل یک چنین روندی است،که توسط طبقه کارگربه چالش کشیده شده ودراعتصابات بروز علنی وعملی مییابد. وجود همه اینها درکنار استبداد و خفقان وسرکوبگری حاکم، درخواست های دموکراتیک وسیاسی را با درخواست های اقتصادی و برابری توام میگرداند ، وهمین آن نقطه ومنزلگاه مهمی است که درآن مبارزات طبقه کارگر با مبارزات سیاسی عمومی اقشار دیگر جامعه پیوند می خورد ، وزن واهمیت جنبش کارگری را در این جنبش عمومی علیه نفی ابتدایی ترین حقوق سیاسی و اجتماعی گوشزد میکند و راز پهلوزدن های رهبران اپوزیسیون بورژوایی و خردوبورژوایی رژیم حاکم و مواضع فرصت طلبانه جریانات چپ نیز در همین جاست. وقتی کارگر دربرابر طرح خصوصی سازی ، قطع سوبسید کالاهای ضروری ، زدن رفاه اندک اجتماعی و دربرابر حلیه گریها و دزدی و اختتلاص صاحبان سرمایه و قدرت و ثروت میایستد و اعتصاب میکند ، از کارخانه بیرون نمیرود ، براحتی نمیگذارد آنرا واگذار کنند ، دست های پشت پرده و بده بستانهای مدیران و سرمایه داران وابسته به دستگاه سرکوب را افشا میکند ، درواقع امر چرخهای کارخانه را نخوابانده است تا فقط جلو اخراجها را بگیرد به حقوق اش اضافه کنند. دست از اختلاص ودزدی بردارند و یا فلان و بهمان امتیاز را از دولت و کارفرماها بگیرد بلکه در برابر پراهمیت ترین سیاست بورژوازی و کل نظام ارتجاعی حاکم ایستاده است که اورا با تمام دستگاه ظلم وستم وسرکوبش سرپانگه داشته است ، و همینطوردرمقابل سیاست ها و اعمالی که از همین منافع اقتصادی سرچشمه میگیرند ایستاده اند. اعتصابات کارگری درست قلب این ماشین را نشانه رفته است ودراین مصاف ، به بورژوازی ایران با این دولت سرکوبگرش نه میگوید .به صندوق بین المملی پول ، بانگ جهانی ، اتحادیه اروپا و عوامفریبیهای ایالات متحده آمریکا ، نه میگوید ، در مقابل کل سیتم ایستاده است، درمقابل مافیای مالی و نظامی ایستاده وبا اعتصاب خود دم ودستگاه ونظم ونسق آن را برهم میزند . طبقه کارگر ایران درهر اعتصابی که سازمان میدهد سخنگوی آن درخواست های سیاسی و نماینده آن درخواست های اقتصادی و اجتماعی ورفاهی است که توده های مردم درطول سالیان دراز مبارزه پشت اندر پشت و نسل اندر نسل در آرزوی تحقق اش سوخته اند ، چون خواهان برابری بودند بنابراین برغم خیزشهای خونین از آزادیهای سیاسی هم محرومشان کردند وگاه جز قهرمانانی که کاری غیر از فداکردن جان خود در راه تحقق این آمال و آرزوهای برحق کاردیگری نمیتوانستند بکنند ، مرجا و ملجا قدرتمند دیگری نداشتند ، این درخواست ها با درخواست ها و مطالبات کارگری گره خورده ودراعتصابات کارگری تبلورمییابد واین مرجع اکنون طبقه کارگر است که با اعتصابات خود فی المجلس جلو غول مافیای قدرت و ثروت با تمام باندهای مافیایی و مسلح آن ایستاده است . کارگران با اعتصابات کنونی خود دارند به موجودیت اقتصادی و اجتماعی و سیاسی غیرقابل تحملی که آنها و توده های رنجدیده مردم را سالیان درازیست درزنجیر اسارت سرمایه داری و طبقات مرفه ودر عین حال ارتجاعی و بیرحم جامعه نگه داشته است ، پی میبرند و هم با آن به مقابله برمیخیزند.
اکنون با اعتصابات کارگری بی پایان لرزه دراین زنجیرهای اسارت آغاز شده است ، رنج های کهنه و زخمهای بیشمار سرباز میکنند، یک بار دربرابر خصوصی سازی ، یکبار در برابر فروش کارخانه ، یک بار دربرابر اخراجهای دسته جمعی ، قانون قراردادهای موقت ، دربرابر گرانی ، یک بار دربرابر اختناق واینها جرقه هایی است از یک آتش عظیم تر که ناکهان شعله خواهد کشید . این اعتصابات که از نقطه نظر منافع عینی اقتصادی طبقه کارگرو لایه های مختلف توده های زحمتکش مردم را درهم میامیزد در آینده بدون تردید دریک جنبش ضد سرمایه داری بهم پیوند خواهند خورد. امروز اعتراضات و مبارزات کارگری درایران بصورت سلسله بی پایانی از اعتصابات اقتصادی در محل های مختلف و درموقعیت های متفاوت صورت میگیرد ، این اعتصابات هنوز سراسری نشده است اما بخش مهمی از کارگران را علیه سرمایه ودم ودستگاه دولتی آن بسیج کرده است اعتصاباتی که دارد به مشاغل دیگر سرایت میکند نظیر معلمان دانشجویان ، دانش آموزان و.. و در روند خود اگر نیک بنگریم تصویر رنگارنگی از صفبندی کار در مقابل سرمایه ایجاد میکند.
خصلت دموکراتیک و آزادیخواهانه اعتصابات کارگری
در ایران ازدیرباز مبارزه برای آزادیهای سیاسی با مبارزه برای برابری و عدالت اجتماعی توام بوده است ، از دوران های قدیم بویژه درسده اخیر کمتر جنبش سیاسی اجتماعی را میتوان نام برد که که این دوجنبه از یک مبارزه توده ای را همزمان دنبال نکرده باشد ، درطول تاریخ این مبارزات یکی از دلایل مهم مقاوت سرسختانه طبقات حاکم در برابر مبارزات آزادیخواهانه توده های مردم همین وزن قابل توجه خواست برابری و عدالت اجتماعی دراین جنبش ها بوده است . که طبقات مسلط را وادار کرده تا در مقابل کمترین خواست آزادی و دموکراسی بخاطر به خطر افتادن منافع اقتصادی خود سیاست سرکوب را پیشه کنند. وهمین عامل از جمله سازشکاری و خیانت رهبران و احزاب و دستجاتی را که با شعار آزادی و دموکراسی به میدان آمده و توده های مردم را بسیج میکردند توضیح میدهد . این جنبش ها درجریان پیشرفت خود و به همراه تعمیق شعارها و مطالبات اقتصادی و برابری طلبانه، بخش مهمی از طرفداران آزادی را از توده ها جدا کرده و به سمت ضد انقلاب رانده است و همین مساله راز سازشکاری وخیانت آنها به امر آزادی را نیز توضیح میدهد .
بررسی تاریخ تحولات نیروهای شرکت کننده در انقلاب مشروطیت ودگردیسی آنها به ضد انقلاب رضا خانی نمونه ای قابل توجه است که بطور مثال چگونه صفبندی توده های رنجدیده مردم در انجمن های ایالتی و ولایتی و خواست های رادیکال آنها سرانجام مجلس ملی و گروه های دموکرات و مشروطه خواه را پس از آنکه در مقابل خواستهای این انجمنها ایستادند و سپس آنها را خلع سلاح کردند به سمت ارتجاع سوق داد . .و یا چگونه درجریان قیام عظیم بهمن ماه درخواست های رادیکال و برابری طلبانه طبقه کارگر و توده های مردم که خواهان تداوم انقلاب بودند بدین معنی که بعد از پیروزی قیام دست روی زمینها ،کارخانه ها و موسسات گذاشته بودند و خواهان برابری ، عدالت اجتماعی و دخالت درسرنوشت خود بودند، تمرکز قدرت سیاسی را در روحانیت ودرراس آن ولایت فقیه بازسازی کرد. تاجائی که حتی بنی صدر ، بازرگان و منتظری را هم برنتافتند ، مگر اینها دیوانه بودند؟ ، مگر خمینی ، خامنه ای ودیگرسردمداران رژیم جانی و جنایتکار بدنیا آمده بودند؟
نه خیر مشکل مشکل ولایت فقیه نبود که بزعم فرصت طلبان با برداشته شدن آن دموکراسی و آزادی و خواستهای دموکراتیکی که از دوران مشروطیت بدین سوی درمحاق استبداد و دیکتاتوری مانده بودند د رجامعه جاری شوند، بلکه مشکل کار این بوده و هست که خواست آزادی ودموکراسی با خواست های برابری طلبانه و عدالت اجتماعی گره خورده است که حتی آزادیخواه ترین عناصر و پرمدعاترین طرفداران دموکراسی را از نیمه را برشان میگرداند و آنها را از کرده خود پشیمان میکند. جای دوری نمیروم همین جریان اصلاح طلبی را در نظر بگیرید با آن شعارهای توسعه سیاسی اش که رای میلیونها نفر را هم پشت سرداشت . این درست است که از همان اول طرح توسعه سیاسی با منافع بخشی از بورژوازی و دستگاه دولتی درتناقض بود ولی آنچه که اصلاحات ادعایی این جناح را با وجود محدودیت هایش به شکست کشاند نه وجود سیستم ولایت فقیه در راس این رژیم و یا مخالفت ارگانهایی نظیر شورای نگهبان با برخی از طرح های اینها، بلکه علت اساسی نیمه راه ماندن و سپس شکست این پروژه همانا گره خوردن خواست های سیاسی با عدالت اجتماعی و اصلاحات سیاسی با اصلاحات اقتصادی بمفهوم توزیع عادلانه ثروت و یا حد اقل تعدیل محرومیت های اقتصادی انبوه کارگران و زحمتکشان جامعه بود.
درجامعه ای که اقلیتی ناچیز از صاحبان ثروت و مکنت با بیرحمانه ترین و ناشنوده ترین شکل به ستم و استثمار و غارت و چپاول مشغولند وتمام ثروت و امکانات اقتصادی کشور را دردست دارند ودر دستگاه سرکوب و سلسله مراتب دولتی نفوذ تعیین کننده ای به هم زده اند و تمام اهرم های اقتصادی ، سیاسی و نظامی را دردست گرفته اند ومردم را از آزادیهای سیاسی ، حقوق مدنی ، حق تشکل ، بیان و حق پوشش محروم کرده اند ، آیا میشود برنامه توسعه سیاسی را به اجرا گذاشت و اجازه داد تا کارگر متشکل شود ، دانشجو متشکل شود احزاب فعالیت آزاد داشته باشند و.. آنوقت انتظار داشت این کارگران و مردم به خیابانها ریخته و بساط آنها را جمع نکنند؟
از نقطه نظر سرمایه جهانی نیز وضع به همین منوال است ، صحبت برسر این است که چگونه میشود بر زمینه این فلاکت اقتصادی شرط و شروط نهاد هایی همچون صندوق بین المللی پول و بانگ جهانی را پیاده کرد وعکس العمل طبقه کارگر وتوده های محروم جامعه را که اولین قربانیان آن خواهند بود مهار کرد ودرعین حال توسعه سیاسی را جاری و ساری ساخت؟ چطور میشود خط و مشی نئولیبیرالیسم را درایران آنهم به سبک نظام ولایت فقیه پیاده کرد ودرعین حال به دانشجویان در۱۸ تیر اجازه داد تا برعلیه خصوصی سازی شعار بدهند واز کارگران حمایت بکنند و به کارگران اجازه داد اعتصاب بکنند از کارخانه جم نخورند برعلیه اخراجهای دسته جمعی و برعلیه تضییق حقوقشان متشکل شوند و به خیابانها بیایند؟ وبه توده های بی چیز فرصت داد تا دست به شورش بزنند.؟
این تناقض نه تنها برنامه اصلاحات خاتمی را بادستان خودشان به شکست کشاند بلکه عاملی بوده تا خیل عظیم روشنفکران جامعه و تحصیلکردگان وابسته به اقشار وطبقات متوسط و بالا که سنگ دموکراسی و مدنیت به سر وسینه میزنند هنوز به مقصد نرسیده و حرف خودرا تمام وکمال نزده ناگهان خط عوض کنند و «خط قرمزها» را رعایت بکنند ودرطرح وپیش برد شعارهای آزادیخواهانه شان احتیاط بخرج بدهند، از کارگران هم بخواهند تا فعلا از خط قرمز ها فراتر نروند ویا میبینیم که چگونه جمع وسیعی از رهبران اپوزیسیون و سیاسیون پرسابقه که هرکدام کرور کرور ادعا درباره دموکراسی خواهی خود میکنند واینجا و آنجا جلسه تشکیل میدهند اتحاد میکنند و میخواهند مملکت را از زنجیر اسارت ولایت فقیه «رها» سازند ،اما هنوز قدم ازقدم برنداشته از هم میپاشند، درجنبش زنان ، جوانان دانشجویان و غیره شکاف میافتد آرزوی اتحاد دست نیافتنی میشود، یا همه به یک باره به حرکت درمییایند ولی به همان سرعت فروکش میکنند، اما اعتصابات کارگری ثقیل و سنگین ادامه مییابد گسترده تر میشود بتدریج محتوای آشکارا سیاسی بخود میگیرد و همه عوامل درکارند تا آنرا کوچک بی تاثیر و غیر سیاسی جلوه دهند و ازگسترش آن جلوگیری بعمل بیاورند چون میدانند که وقتی لیبیرالیسم سرودوم بریده آنها به آخر خط میرسد وشکست میخورد آنوقت حرکت طبقه کارگر سرعت بیشتری خواهد گرفت و توده های مردم را متوجه خود خواهد کرد .
این درست است که فعلا اعتصابات ظاهرا اقتصادیست ، ولی این درخواست ها اساسا دارای محتوای سیاسی است بطور مثال کارگران حق تشکل میخواهند ، این خواست کارگری را نه تنها خود بورژوازی رد نمیکند و هیچ شاخه ای از اپوزیسیون هم نمیتواند آنرا نفی کند بلکه فراتر از آن خیلی از مخالفین طبقه کارگر هم چه در سطح داخلی و چه درسطح بین المللی برآنند که برای سوخت وساز جامعه و برای قانونمند کردن خرید وفروش نیروی کار تشکل کارگری لازم است قانون کار مورد توافق طرفین لازم است ارگانهای مورد وثوق کارگر و کارفرما لازم است اما درعین حال کیست که نداند ایجاد تشکل های کارگری در جامعه ما بدون آزادیهای سیاسی ادعای پوچی بیش نیست ؟ بنا براین است که اعتصابات کارگری که ابتدا حول خواست های اقتصادی شکل میگیرد بلافاصله به خواست سیاسی و حقوق دموکراتیک تبدیل میشود . به عبارت دیگر اعتصاب کارگری حتی در حدود محضورات صنفی و اقتصادی خود لاجرم به دروازه آزادی میکوبد . وآزادیهای سیاسی به یکی از خصوصیت های بارز اعتصابات کارگری تبدیل میشود ودر پیکار عمومی انقلابی علیه جمهوری اسلامی نقش اولی بازب میکند واین واقعیت را که جنبش کارگری تنها جنبشی است که پیگیرانه هم آزادیهای سیاسی و هم عدالت اجتماعی را توامان و بدون تزلزل پیش میبرد و با اعتصابات خود درمقابل کل نظام حاکم و تبعات سرکوبگرانه و استثمارگرانه آن سنگربندی میکند وتنها نیروی قادر به سرنگونی رژیم ارتجاعی وسرکوبگر حاکم است ، به ثبوت میرساند اما روشن است که طبقه کارگر اگر بخواهد این روند را با موفقیت به پیش ببرد باید وناگزیر است به درجه بالاتری از آگاهی طبقاتی دست یابد واین شرایط تنها با صدور اعلامیه و نوشتن و گفتن حل نمیشود بلکه با آموزش زنده سیاسی وبا کوشش درمبارزه است که بدست خواهد آمد علاوه بر آن استبداد وبی حقوقی بیانگر وضعیت اقتصادی اجتماعی و سیاسی جامعه است و رژیم را زمانی میتوان سرنگون کرد که درنتیجه تداوم مبارزه و صفبندی طبقاتی امکان نزدیکی توده های مردم به همدیگر فراهم گردد آموزش انقلابی ، خودآگاهی و خودشناسی درعین حال احتیاج به مکتب تجربه دارد طبقه کارگر از طریق اعتصابات خود درسهایی که از مبارزه خود میگیرد سرانجام قادر خواهد بود پائین ترین اقشار اجتماعی را بیدار کرده و آنها را بسیج کند ، به عبارت ساده تر ودرست تر، کسانیکه دربردگی بهم پیوسته اند بدون تردید در آزادی با هم یکی خواهند شد.
یدی